حيات اعلى
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

مولاشناسي

اذهب الى الأسفل

مولاشناسي Empty مولاشناسي

پست  najm150 السبت مايو 09, 2009 1:06 pm

مولاشناسي

najm150

تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مولاشناسي Empty مولاشناسي

پست  najm150 السبت مايو 09, 2009 1:08 pm

سؤال: من شيعه دوازده امامي هستم و در محيط معتقد به اين عقيده زندگي مي كنم، مي خواستم اگر اجازه دهيد در رابطه با اعتقاد به امام دوازدهم (عليه السلام)؛ برخي از پرسشها و مشكلاتي را كه با آن مواجه هستم؛ با شما در ميان بگذارم، اگر پاسخ و كمكي در اين باره بفرماييد بسيار متشكرم:
1- الآن در جامعه ما شرايط طوري شده است كه: به محض تأكيد يا اهتمام شخصى بر موضوع امام زمان (عليه السلام)؛ مي بينيم بعضي از طيفها فورا او را متهم به انحراف يا تحجر يا وابستگي به انجمن.. يا مخالفت با پويايي اجتماعي و يا منكر مشاركت در نهضت اسلامي مي كنند؛ با اينكه خودم شخصا و آن كساني را كه مانند خودم مي شناسم (كه به امام زمان (عليه السلام) معتقدند) همه از قشرهاى تحصيلكرده و اهل انديشه و پژوهش بوده؛ و از تحجرگرايي و جمود فكري بيزار بوده و هستيم و هيچ گونه ارتباط و سابقه و لاحقه اى هم با آن انجمن و مانند آن را نداشته و نداريم، مي خواستم ببينم آيا واقعا اهميت دادن به موضوع امام عصر (عليه السلام) اشكالى دارد؟
2- آيا وظيفه ما نسبت به حضرت صاحب الأمر (عليه السلام) چيست؟ آيا منحصر به دعاى لفظي است؟
3- در جامعه ما بعضي از افراد يا گروهها به لحاظ وابستگيشان به مراكز شهرت قدرت و مكنت و يا در اختيار داشتن امكانات مالي و ابزاري؛ طوري با عموم معتقدين غير وابسته به ايشان رفتار مي كنند كه گويا از غير از كانال آنها كسي نبايد معتقد به امام زمان (عليه السلام) باشد، و ترويج و تبليغ براى حضرت تنها زير تابلو آنها صحيح است، و گاهي چنان عرصه را بر افراد غير وابسته به آنها تنگ مي كنند كه حد ندارد؛ آنها را متهم به انواع تهمتها و انحرافات مي كنند، هر فعاليت ساده و صحيح درباره حضرت را (كه نظيرش را خودشان هم انجام مي دهند) برچسب تصنعي و ادعايي مي زنند، آيا واقعا محدوديتي در رابطه با فعاليت با حضرت (عليه السلام) هست؟ آيا بايد براى معتقد يا مروج حضرت بودن بايد از كانال خاصي اقدام كرد؟ آيا قدرت و مكنت و شهرت اجتماعي مجوزي براى محدود كردن علاقمندان حضرتش مي باشد؟
4- آيا در اين زمان تشرف به حضور حضرت صاحب الأمر (عليه السلام) در خواب يا بيدارى ممكن است؟ آيا اين وقايع و قضايايي كه راجع به شرفيابي و زيارت حضرتش در كتابهاى علماى شيعه آمده است درست مي باشد؟ اگر شخصي توفيقي در اين زمينه داشت آيا بازگويي آن درست است؟ آيا مضمون اين رؤياها براى انسان الزام آور است؟
5- گاهي حرفها و رفتارهايي از برخي افراد مي شنوم و مي بينم كه حاكي از انكار وجود فعلى شخص امام دوازدهم (يعني حضرت حجه بن الحسن العسكري (عليهما السلام)) مي باشد، من قبلا از وجود منكرين در ميان بعضي از غير شيعيان مطلع بودم، همچنين از وجود منكرين حضرت (عليه السلام) در گذشته تاريخ شيعه هم خبر داشتم، ولى مي خواستم بدانم كه آيا امروزه در ميان دوازده اماميان نيز كساني هستند كه منكر شخص حضرتش باشند؟


جواب:
لا يجرمنكم شنئآن قوم على الاّ تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى
بسيار پيش مي آيد كه فرد يا بخشي از پيروان يا معتقدان به يك عقيده صحيح و يا يك ارزش والا؛ اشتباهات يا ضعفهايي را در جهات ديگري داشته باشند، ولى اصل آن عقيده صحيح يا ارزش والا را به بهانه اين بخش از معتقدين؛ هيچ گاه زير سؤال نبايد برد، و هر كه خواست دم از اين عقيده و ارزش بزند؛ او را متهم به وابستگي به آن افراد نبايد كرد.
همه ما يقين داريم كه حضرات موساى كليم (عليه السلام) يا مسيح (عليه السلام) يا محمد خاتم (صلى الله عليه وآله) پيامبران راستين الهي بوده اند؛ و عقيده به ايشان فرض و عين هدايت است، ولى در عين حال بسياري از معتقدين به حضرات موساى كليم (عليه السلام) يا مسيح (عليه السلام) يا محمد خاتم (صلى الله عليه وآله) را مي بينيم كه انحرافاتي و اشتباهاتي در جهات ديگر دارند، آيا به بهانه آن اشتباهكاران؛ اصل اعتقاد به اين حضرات (عليهم السلام) را؛ كسي مي تواند زير سؤال ببرد؟ نه و الله.
اين خيلي واضح است كه نبايد بخاطر آن خطاكاران؛ اصل اعتقاد به اين پيامبران عظام زير سؤال برود، و اگر كسي اين عقيده صحيح را ترويج يا تأكيد كرد؛ نبايد انحرافات و اشتباهات آن بخش از پيروان را به رخ كشيد، و به بهانه اينها؛ اصل آن عقيده صحيح را نبايد زير سؤال برد، و نبايد اين چنين مغلطه كرد كه: ببينيد اين شخص كه دم از عقيده به موسى (عليه السلام) مي زند يهودي است! و يا دعوت به يهوديت مي كند! يا اين كسي كه دم از عقيده به عيسى (عليه السلام) مي زند مسيحي است و يا دعوت به مسيحيت مي كند! يا اين كه دم از عقيده به محمّد (صلى الله عليه وآله) مي زند عمري است! و يا دعوت به عمريت مي كند! هيچ شخص عاقل يا متعادل يا با وجداني اين چنين برخورد نمي كند.
همچنانكه در ميان معتقدين به معرفت عالي و عميق به حضرت مولا على (عليه السلام) هم اگر شخص يا جمعي پيدا شدند؛ كه بيراهه رفتند و على (عليه السلام) را خدا دانستند (سبحان الله)؛ نبايد پندار غلط اين فرد يا جمع خاص؛ بهانه اى بشود براى اينكه هر كه دم از معرفت على (عليه السلام) زد را متهم كنند و به اين اشتباهكاران بچسبانند! و نبايد به بهانه اينها؛ اصل عقيده و معرفت عالى و عميق به حضرت علي (عليه السلام) را متهم و بايكوت كنند.
همه اثناعشريان و دوازده اماميان از ابتدا تا به امروز طبق عقيده راستينشان؛ بر روي امام زمان و ولي عصرشان حضرت مهدي (محمد بن الحسن العسكري) (عليهما السلام) تأكيد و ترويج داشته و دارند، و همه ايشان در جميع عقايد و طاعات و امور شخصي و جمعي و ديني شان؛ بر روي عقيده به امام دوازدهم و مهدويت و تعجيل در فرج و ظهور او تمركز داشته و دارند، حالا اگر در ميان دوازده اماميان فرد يا افرادي بودند كه در يك موضوعي برداشتي اشتباه داشتند؛ يا در موضعي رفتار صحيح نداشتند؛ و مثلا سعي در اصلاح اجتماعي يا نهضت اسلامي و تشكيل جامعه ديني را فرضا معتقد يا ملتزم نبودند، و يا اين موضوع را (به اشتباه) منافي عقيده عمومي دوازده اماميان (در امر تعجيل فرج) توهم كردند؛ آيا صحيح است كه بخاطر اشتباه اينها؛ اصل عقيده و وظيفه (محور بودن معرفت و طاعت حضرت صاحب الأمر (عليه السلام) و تعجيل در فرج و ظهور او) را زير سؤال برد؟ و هر كه به اين (فريضه عظمى و وظيفه كبرى ) اهتمام داشت را متهم به عنوان آن عده خاص كرد؟ نه و الله.
پر واضح است كه به آن بهانه؛ اين ظلم در حق سايرين نبايد بشود، اگر كمي سلامت فكر يا تعادل پندار در شخصي باشد؛ هيچ گاه به اين ظلم و جنايت بزرگ دست نمي آلايد، و نه اين حققيت بزرگ را انكار يا منزوي و قاچاق مي كند؛ و نه معتقدين صحيح را به آن اشتباه متهم؛ و اينها را به آن اشتباهكاران ملحق مي نمايد.
فريضه عظمى و وظيفه كبرى
تحقق ايمان در گرو عقيده تام به حق است؛ كه در ولايت متجلي مي شود، همچنانكه قوام و استواري دين مؤمن به نماز است؛ كه باطنش ولايت است، و ثبوت ولايت؛ با عقيده و التزام به امامت (امام هر عصر) معنا پيدا مي كند، و امام و پيشواى اين زمان و ولى اين دوران؛ فقط و فقط حضرت ابوالقاسم محمد بن الحسن العسكريّ المهدي (عليهما السلام) مي باشد، پس بايد در تحكيم اعتقاد؛ و تعميق معرفت؛ و تحقق تسليم و طاعت و التزام نسبت به حضرتش؛ آن چنان بكوشيم كه همه همّ و غمّ و انگيزه و دغدغه و دل مشغولى ما اين امر اعظم باشد؛ و يا بر هر چه جز اين است مقدم باشد، و تمام همّت و عزم و حركات و سكنات و تلاشهاى فردي و جمعي يا اجتماعي مان بر گرد اين محور باشد، كه نه تنها از اين غافل نبوده و روزي نگذرد مگر كه قدمي در راه آن برداريم؛ بلكه اين حقيقت سترگ مركز هست و نيست ما؛ و معيار تلاش و كوشش يا آرام و قرار ما باشد.
معرفت و طاعت حضرت صاحب الأمر (عليه السلام) و تعجيل در فرج و ظهور او
زمينه سازي تشريف فرمايي و ظهور حضرتش براى هر فرد مؤمن از خانه دل و انديشه و ذهن و خيال و جوارح خود شروع گرديده، و سپس به محدوده خانواده و محيط اطراف خودش راه پيدا مي كند، رعايت آن وظيفه عظمى و فراهم شدن اين زمينه با تحقق امورى عملي مي گردد:
1- تحصيل مستمر معرفت ظاهري و باطني به حضرتش، از راه آشنايي با سيره مباركه و رهنمودها و توقيعات شريفه اش، و نيز عرفان عميق به مقامات معنوي و ابعاد حقاني حقيقت قدسيه اش.
2- تطبيق عملي و بكاربستن فرامين و تعليمات منوره اش در جهات شخصي و خانوادگي و اجتماعي.
3- تغيير و تصحيح پندار و كردار و گفتار و خلق و خوي و عادات شخصيه و قوميه خود بر اساس الگوي وحياني و روش نوراني حضرتش.
4- مقدم داشتن آن جناب در جميع امور حتى در دعا و تصدق و نيابت و هديه اعمال عبادي به محضر مقدسش.
5- داشتن برنامه مستمر ارتباط و توسل به ساحت قدوسيش.
6- مواظبت بر كتمان راز حضرتش و حفاظت از توفيق ارتباط درونيش، و پرهيز از تظاهر و ادعا.
7- آشنا نمودن خانواده و دوستان و محيط خود را با حضرتش و دعوت ايشان به سوي نور هدايتش.
البته در تفصيل و شرح وظايف مؤمنين راجع به حضرتش؛ بزرگان علماى اهل حق كتابهاي فراواني تأليف نموده اند؛ از جمله آنها كتاب كشف المحجة؛ از جناب سيد بن طاووس، و كتاب وظيفة الأنام في زمن غيبة الإمام، و كتاب مكيال المكارم في فوايد الدعاء للقائم (عليه السلام) از عالم شهيد فقيه احمد آبادي است؛ كه اين كتاب اخير به فرمان حضرتش تأليف گرديده و نامش را نيز برگزيده اند.
ملازمت دعا با دعوت و همراهي ظاهر و باطن
شكّي نيست كه دعاى لفظي در صورت مقرون بودن با عقيده صحيح قلبي و طاعت و التزام عملي؛ مورد استجابت و قبول است. ولذا دعاى با شرايط و آداب بايد مدّ نظر باشد و اكتفا به لفظ لسان نشود.
حقيقت دعا دعوت است؛ و اين دعوت به تبليغ لساني و گفتاري محدود نبوده و دامنه حال و رفتار را نيز فرا مي گيرد.
لزوم مشاركت همگاني و عدم انحصاردر گروه مخصوص و يا توليت فرد خاص
براى عمل به اين فريضه عظمى و اهتمام به اين وظيفه كبرى ؛ همه معتقدين به حضرت محمد بن الحسن المهدي (عليهما السلام) بايد تمام توان و تلاش خود را بكار گيرند، و بايد در محيط معتقدين به حضرتش؛ راه (تحقق اين امر) براى همه باز باشد، و هيچ شخص يا گروهى (به بهانه شهرت يا امكانات يا نفوذ بيشتر) نبايد موجب منع يا محدوديت ديگران شده؛ و نبايد كه توليت خود را (در اين امر) بر ديگران تحميل نمايد، بلكه همه مشوق يكديگر و معين همديگر در انجام اين فريضه عظمى باشند. و مبادا كه طيفي پرداختن به امر ترويج حضرت صاحب الأمر (عليه السلام) را قباله شخصي خود دانسته و يا آنرا صنفي كرده و هر كه جز آنها يا مستقل از گروه و دسته شان به امام زمان (عليه السلام) معتقد بوده و به امر حضرتش پرداخته او را متهم كرده يا بكوبند. زنهار كه با اين تضعيفها نه تنها از مهم و وظيفه خود غافل مي شوند؛ بلكه توانمنديها و امكانات ساير معتقدين را ضايع؛ و طالبين آن حضرت را پراكنده كرده؛ و مستعدين معرفت و پيرويش را نيز منصرف مي كنند. اعاذنا الله من جميع ذلك.
ادامه در پست بعدی


اين مطلب آخرين بار توسط najm150 در الثلاثاء مايو 12, 2009 12:44 pm ، و در مجموع 3 بار ويرايش شده است.

najm150

تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مولاشناسي Empty ادامه مطلب قبل

پست  najm150 السبت مايو 09, 2009 1:09 pm

ادامه پست قبلی
تشرفات در عالم رؤ يا و مكاشفه و در بيداري
رؤياى صادقه يكي از ويژگيهاى انبيا و اوصياى الهي (عليهم السلام) است، اما براى سايرين هر چند ممكن الوقوع است؛ ولى غالبا رؤياهايشان از القاءات غير رحماني محفوظ نبوده؛ و نوعا مشوب به آثار طبع و خيال و غلبه مزاج است، و از اين روست كه در شرع شريف خواب و رؤيا حجت نبوده و محل اعتبار نيست، البته ممكن است شخصي در موردي يا مرتبه اى رؤياهايش از اين عوارض مصون بشود؛ ولى كليّت ندارد، و براى همين است كه صادقه بودن رؤيا خودش نياز به حجت شرعي مستقلي دارد، كه كمتر اتفاق مي افتد.
اما خصوص تشرف به حضور انور صاحب الأمر (عليه السلام) و ساير معصومين (عليهم السلام) در عالم رؤيا: هر چند به حكم فرموده: من رآني فقد رآى الحق، بايد اين گونه منامات محكوم به صحت باشد، ولى چون لازمه تصديق اين تشرف وقوع تشرف حتمي قبلي شخص در عالم بيداري است، كه بتواند بر اساس آن رؤيايش را نيز بر آن تطبيق نمايد، و چون اهل اين زمان نسبت به حضرات معصومين (عليهم السلام) دوازده قرن فاصله داشته و حضرت صاحب (عليه السلام) هم كه مستور بوده اند؛ لذا براى غالب افراد تطبيق اين قاعده ميسور نيست، و بدون اين سابقه نيز شخص نمي تواند حكم كند كه نور مورد زيارت حضرت (عليه السلام) بوده اند، و صرف احساس يا برداشت و تلقي خود شخص هم كه نمي تواند دليل باشد؛ چه بسا اين قبيل احساسها و برداشتها را شخص در حالت بيداري هم داشته ولى صحيح نبوده است، بله اگر قطع و يقين پيدا كند حكمش فرق مي كند، آن وقت اگر چنين چيزي با شرايط و لوازم شرعيش پيش بيايد به لحاظ اينكه قطع حجت شرعي است، مي تواند مورد التفات قرار گيرد.
به هر حال در صورت توفيق مؤمنين به تشرف حضرت (عليه السلام) در عالم رؤيا، بايد ملاحظه كنند كه اگر مضمون و مفاد آن موافق با عقايد صحيح و تكليف شرعي اوست كه در اين صورت جنبه بشارت و مبشره داشته و به حكم تشويق شخص براى استقامت در مسير است، و الا اگر مضمون و مفاد آن با عقايد صحيح و تكليف شرعي او موافق نباشد به هيچ وجه مورد اعتنا نخواهد بود.
البته اهل سلوك و سير معنوي مطلعند كه: بطور كلي منامات و مشاهدات نورانيه هم مي تواند از شواغل و مشغول كننده هاى بازدارنده براى سالكين باشد، ولذاست كه توصيه بزرگان اهل حق بر عدم اعتناى كلي به اين سوانح و واردات است كه: هر چه در اين ره كه نشانت دهند * گر نستاني به از آنت دهند، و اهل همت و مقاصد عاليه به اين مناظر بين راهي در مسير رسيدن به حضرت محبوب التفاتي نمي كنند و به آن مشغول نمي شوند.
اما تشرف به زيارت حضرت (عليه السلام) در عالم بيداري در دوره ستر و پنهاني؛ امري است ممكن، بلكه مورد آرزو در ادعيه توصيه شده و صادره از ناحيه مقدسه (عليها السلام) است (اللهم ارنا الطلعة الرشيدة و الغرة الحميدة…)، و شرح وقايع بسيار عديده اى از ابتداى دوران ستر و پنهاني تا كنون نسبت به اصناف مختلفه مؤمنين (از بيسواد و باسواد و فقير و غني و عالم و امير و غير آنها) در كتابهاى معتبر بزرگان علماى شيعه از ابتدا تا كنون ضبط و درج گرديده است، آنچنان كه براى مؤمنين به حضرت (عليه السلام)؛ جاى هيچ گونه شك و ترديدي نبوده و نيست. ولى اينكه هر چه از اين قبيل رخ دهد حتما تلاقي با حضرتش بوده معلوم نيست؛ چه بسيار ممكن است كه از قبيل مكاشفه بوده؛ يا ملاقات با كارگزاران حضرتش بوده؛ كه در پي استغاثه مؤمنين به حضرت (عليه السلام) اينها را به فريادرسي وي فرستاده باشند. اما اينكه هر چه در اين باب نوشته شود يا گفته شود حتما واقعه صادقه بوده؛ اين بديهي است كه اينطور نيست.
اما اين مطلب كه: اگر توفيقي براى شخصي رخ دهد چه در خواب و چه در بيداري؛ آيا جايز است نقل و نشر آن در زمان حيات خود شخص يا بوسيله خود شخص؟ پاسخ آنكه بدون شك جايز است؛ چه اينكه بيشتر آنچه در اين خصوص به دست نسل امروز رسيده است؛ هماني است كه از علماى بزرگ شيعه در زمان حياتشان نقل؛ بلكه توسط خود ايشان در كتابهايشان درج و نشر شده است. لذا اصل نقل و نشر اشكالي ندارد.
و اين بهانه كه مي گويند (آزادبودن و فراواني سخن در اين باب موجب بروز ادعاى كاذب و دكان داري مدعيان مي شود) صحيح نبوده؛ چه اينكه بر عكس: فراواني كلام در اين باره موجب معمولي بودن اين امر در ميان عموم شده؛ و ديگر ويژگي خاصي براى كسي تلقي نمي گردد؛ تا اينكه خوف ادعا و توابع آن بشود، بلكه بالعكس تنگ نمودن فضا در اين خصوص و قاچاق جلوه دادن اين مبحث؛ موجب نادر و فوق العاده شدن موضوع شده؛ كه بالطبع توجه عموم را در پي داشته؛ و نيز موجب انحصار و محدوديت در افراد خاص و مخصوصي شده، كه در اين صورت است و در اين هنگام است كه زمينه ادعا در اين موارد پيش مي آيد، و بازار متاع كاذب و ناخالص رواج مي گيرد، و فقط درستها محدود و حقايق مهجور؛ و اهل واقع و قضاياى واقعيه بيش از پيش غير دسترس مي شوند. فلذا براى جلوگيري يا پيشگيري از وقايع غيرصادقه نبايد كلّ موضوع را زير سؤال برد، و نبايد علاقه مندان به اين مطلب را متهم كرد.
البته اهل همّت و توجه به مقاصد عاليه مطلعند كه: زيارت و لقاى ظاهرى چه در خواب چه در بيدارى ؛ هر چند خود شرافتي است و توفيقي؛ ولى اين مهمترين مرتبه و توفيق در ارتباط با حضرتش نيست؛ چه اينكه بسيار اشخاص بوده اند كه توفيق تشرف ظاهري داشته اند ولى آن توفيق امري مقطعي بوده؛ و در بقيه احوال شخصي عادي بوده اند، مانند بسياري كه در طي توسل براى شفاى از مرضي يا پيداكردن مسير راه و جاده اى به اين توفيق نايل شده اند، ولى در آن سو نيز كساني بوده اند كه از نظر ارتباط مرتبه جانشين امام (عليه السلام) را داشته اند؛ همچنانكه مرحوم علامه مجلسي در واقعه جزيره خضرا نقل نموده است كه نايب خاص حضرت (عليه السلام) و حاكم كل بلاد خاصه حضرت (عليه السلام) كه خود از نوادگان حضرت بوده و هر هفته تمام برنامه مراجعاتش را مكتوب از ناحيه حضرت (عليه السلام) دريافت مي كرده؛ ولى با اين حال از نظر ظاهري تشرف پيدا نمي كرده است، ولى پدرش صداى حضرت را مي شنيده ولى شخصشان را نمي ديده؛ اما جدّش هم صداى حضرت را مي شنيده و هم شخصشان را مي ديده است، و همچنانكه در توقيع شريف حضرت (عليه السلام) آمده است: اين امر از عزايم الهي است، از اين رو بندگان حقيقي مولا (عليه السلام) اختيار و انتخاب او را بر رغبت خود ترجيح مي دهند.
و اهل معرفت كلاّ از مشغول شدن به اين گونه توفيقات (رؤيا و مشاهده) همانند ديگر توفيقات معنويشان مي پرهيزند؛ چه برسد به نقل و نشر آن. البته همچنانكه گذشت نقل آن در موضوع لازم و ضرورت نقصي نمي باشد.
و سخن آخر در اين بخش اينكه: هر چند اقتضاى باده نوشي مستي و عربده هاى مستانه است، ولى رند عالم سوز آنكه اقيانوسي از باده وصال دركشد و چشم او حتى سرخ هم نشود.
ادامه در پست بعدی


اين مطلب آخرين بار توسط najm150 در الثلاثاء مايو 12, 2009 12:45 pm ، و در مجموع 3 بار ويرايش شده است.

najm150

تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مولاشناسي Empty ادامه مطلب قبل

پست  najm150 السبت مايو 09, 2009 1:10 pm

ادامه پست قبل
وجود منكرين حضرت صاحب الأمر (عليه السلام) در اين زمان
هر چند در عمده اديان و ملل؛ موضوع مهدي و نجات بخش مطرح بوده؛ و غالب افراد بشر به نوعي به آن معتقد بوده؛ و انتظار او را كشيده و آرزوي ظهور او را دارند، و عقيده به مهدي هم مورد اتفاق جميع اهل اسلام است، و حتى اين عقيده كامل و تام در باره حضرت (كه مهدي امام دوازدهم از اهل بيت (عليهم السلام) و نامش ابو القاسم محمّد و فرزند امام حسن عسكري است) مخصوص دوازده اماميان نبوده؛ بلكه در ميان فرق مسلمين نيز اعتقاد به آنرا مي بينيم؛ حتى بعضي از بزرگان علماى ايشان هم بر اين عقيده بوده، و بر اين حقيقت اقرار و اذعان داشته، و اين مطلب را در كتابهايشان نقل نموده اند، بلكه بزرگان علماى شيعه كتابي در خصوص اين قسم از معتقدين به حضرتش تأليف نموده اند كه از آن جمله است: كتاب كشف الأستار عن وجه الغائب عن الأبصار. و گذشته از اينها در بعض بلاد عربي امروزه طريقتهايي است كه نسبت معرفتي طريقتشان را صريحا به حضرتش منتهي مي نمايند و از او به ساير ائمه معصومين (عليهم السلام) تا پيامبر (صلى الله عليه وآله) مي رسانند؛ همچنين در زمان ما طوايف بسيار فراواني از اشراف سادات در بلاد اسلامي از حجاز تا مغرب امروزه وجود دارند كه شجره نامه نسب شان به امام محمد مهدي فرزند امام حسن عسكري (عليهما السلام) منتهي مي شود، و خود را با افتخار از ذريه حضرتش مي دانند، با اينكه از نظر مذهب فقهي و كلامي شيعه نبوده و همواره در ميان غير شيعه مي زبسته اند.
با همه اين احوال و تفاصيل (همچنانكه دريافته ايد) متأسفانه در ميان دوازده اماميان؛ امروزه كساني وجود دارند كه انكار حضرتش را مي نمايند؛ و اين يا بخاطر انفعال از فرقه هاى باطله اى كه مدعي دروغين مهدويت بوده (مانند بابيان و بهائيان) مي باشد؛ و يا متأثر از كساني كه در معرفت عيني حضرت (و حضور شخصي آن جناب در ميان خلايق) قصور داشته و به هورقليا ملتزم شده اند (مانند شيخيه) بوده، و يا به علت وابستگي به گروههايي كه قائل به مهدويت نوعيه اند و از اعتراف به شخص محمد بن الحسن العسكري (عليهما السلام) ابا دارند (همچون بعض صوفيه) مي باشد، و يا در پي اغواى طيفهايي كه بخاطر درگير بودنشان با فقهاى متصدي زعامت؛ براى نفي عنوان نيابت عامه از ايشان؛ اصل وجود امام دوازدهم (فرزند امام يازدهم) را از ابتدا منكر شده اند، خداوند مؤمنين را از شرّ همه اين منكرين محفوظ بدارد.
بايد توجه داشته باشيد كه تنها عده كمي از اين منكرين بر انكارشان تصريح دارند؛ و بيشتر اينها (چون در ميان دوازده اماميان زندگي مي كنند؛ بخاطر حفظ منافعشان) از تصريح به انكارشان ابا دارند؛ ولذا يا موضوع امام دوازدهم (عليه السلام) را كلاّ مسكوت مي گذارند، و يا از تصريح به نام ولقب و نسب معين حضرتش ابا داشته؛ و تنها اكتفا به اظهار اعتقاد نسبت به عناوين مجمل حضرت مي نمايند؛ (مانند عناوين كلي: امام؛ امام مهدي؛ امام زمان؛ امام عصر؛ ولي عصر؛ صاحب الزمان؛ صاحب الأمر) و از اعتراف و تاكيد روي نام و لقب و نسب معين حضرت (حجت يا محمد ابن الحسن العسكري) همراه آن عناوين كلي پرهيز دارند.
از اين روست كه بزرگان شيعه در مقابله با اين طيفها بسيار هوشمند عمل نموده؛ و همواره بر تصريح نام حضرت تاكيد مي ورزيده اند، از جمله آن: در دوره زعامت فقيه عاليقدر و مرجع شيعيان مرحوم آيت الله بزرگ بروجردي؛ وقتي بروز اين افراد را در منطقه اى به ايشان گزارش داده بودند، ايشان به عالم آن منطقه ابلاغ نموده بودند كه: پس از اين در اذان هاي نماز (در وقت شهادت به ولايت) شهادت به امامت و ذكر نام امام دوازدهم (حضرت محمد بن الحسن العسكري (عليهما السلام)) را تصريح و علني نمايند، البته عموم مؤمنين همواره در شهادت به ولايت؛ شهادت به امامت همه امامان معصوم (عليهم السلام) به نحو عمومي مي دهند؛ كه شامل شهادت به امامت امام دوازدهم نيز مي باشد، ولى در اين شرايط ايشان تصريح به نام حضرت را در اذان لازم دانسته بودند. خداوند همه ما را بيش از پيش به معرفت و طاعت و تسليم حضرتش موفق نموده و از بندگان و ياران مورد رضايتش قرار دهد آمين رب العالمين.[شمارة ثبت: (1214) منبع: المسائل الهمدانية]


اين مطلب آخرين بار توسط najm150 در الثلاثاء مايو 12, 2009 12:46 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.

najm150

تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مولاشناسي Empty مولاشناسي

پست  najm150 السبت مايو 09, 2009 1:11 pm

سؤال: در مورد غيبت حضرت ولى عصر (عجّل الله تعالى فرجه الشريف) كه گفته مى شود ايشان براى عدم معرفت مردم و عدم استفاده از اين منبع الهى ، از نظرها غائب شدند و تا مردم متنبّه نشوند، ظهور نخواهند كرد، آيا معرفت مردم در زمان ظهور ايشان كه دنيا را ظلم و جور فرا مى گيرد، از معرفت مردم نسبت به ايشان در قبل از غيبت و زمان ائمّه قبل (عليهم السلام) بيشتر مى باشد؟

جواب: قطعاً ميزان معرفت در ادوار متأخر كمّاً و كيفاً افزايش مى يابد و اين از بركات حضور وجود شريف حضرتش (عجّل الله تعالى فرجه الشريف) در اين عالم مى باشد، و منظور از مردم همان گروه مؤمنين به حضرت است كه مرتبه صدق و معرفت ايشان در عصر ظهور بيش از عصر غيبت است. [شماره ثبت: (807) منبع: المسائل الإصفهانية]


اين مطلب آخرين بار توسط najm150 در الثلاثاء مايو 12, 2009 12:51 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.

najm150

تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مولاشناسي Empty مولاشناسي

پست  najm150 السبت مايو 09, 2009 1:14 pm

سؤال: با توجه به اينكه بزرگان مى فرمايند اگر كسى اسم مدبّر خودش را بداند فرصت زيادى براى رسيدن به مقصود نمى خواهد چگونه مى توان به اسم مدبّر خودمان پى ببريم؟

جواب: من عبد الاسم دون المعنى فقد كفر؛ و ابتدا بايد از خودش و خودمان و خواهم و نمى خواهم دست بردارد.[شماره ثبت: (802) منبع: المسائل المشرقية]


اين مطلب آخرين بار توسط najm150 در الثلاثاء مايو 12, 2009 1:21 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.

najm150

تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مولاشناسي Empty مولاشناسي

پست  najm150 السبت مايو 09, 2009 1:14 pm

سؤال: راههاى كسب معرفت أئمّه (صلوات الله عليهم اجمعين) چگونه به دست مى آيد؟

جواب: تحقيق و تحقق معرفت فعليه حاضره شخص، نسبت به حضرات مقدّسه (عليهم السلام)؛ و التزام و تعبّد لازم بر آن اساس؛ موجب فتح ابواب علم و معرفت از جانب حقّ مى گردد كه: مَن عَمِلَ بما عَلِم؛ علّمه الله علم ما لم يعلم. [شماره ثبت: (809) منبع: المسائل القمية]


اين مطلب آخرين بار توسط najm150 در الثلاثاء مايو 12, 2009 1:23 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.

najm150

تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مولاشناسي Empty مولاشناسي

پست  najm150 السبت مايو 09, 2009 1:15 pm

سؤال: سير كلّى مطالعه كتابهاى آشنايى با معارف و تاريخ اسلام و تاريخ و زندگى أئمّه (عليهم السلام) را بيان فرمائيد؟

جواب: سير كلّى : من الله بالله مع الله فى الله و الى الله است؛ بقيّه امور جزئى مى شود؛ و بر حسب هر شخص مختلف است. [شماره ثبت: (810) منبع: المسائل الإصفهانية]

najm150

تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مولاشناسي Empty مولاشناسي

پست  najm150 الثلاثاء مايو 12, 2009 1:26 pm

سؤال: در حديث شريف كساء با آنكه حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) تشريف داشتند و همچنين حضرت مولا امير المؤمنين كه باطن ولايت هستند چرا حضرت صديقه طاهره (عليها السلام) مدار قرار گرفته اند (هم فاطمة وأبوها وبعلها وبنوها)؟ با آنكه حضرت مولا (صلوات الله عليه) در خانه بودند چگونه شد كه حضرت زهراء (صلوات الله عليها) پشت در آمدند؟ منظور از ليلة القدر بودن حضرت فاطمه (صلوات الله عليها) چيست؟

جواب: غير از جهت ادبى و ايجاز با ذكر مدار مشترك همه اينها و ارجاع ضمير در ذكر بقيه؛ از نظر باطنى اشاره به: مقام كرسى بودن حضرت صديقه (عليها السلام) است؛ كه: وسع كرسيّه السماوات و الأرض؛ و مقام نبوت و ولايت عرش بوده؛ و در اين مقال مجال تفصيل بيش از اين نيست؛ و نكته ديگر آن نظير: در ميدان بودن حضرت زينب (عليها السلام) كه با وجود حضرت سجاد (صلوات الله عليه)؛ و آن به جهت تصدى مقام حمايت از ولايت؛ توسط حضرت صديقه و حضرت زينب (عليهما السلام) است. و سرّ قدر را در تشرّف به كمال انسانيت عنايت مى فرمايند؛ و پيش از آن با ذكرش كام و جان را شيرين مى نمايند؛ همين بس در شرافتش كه حق تعالى به حبيب خود خطاب مى فرمايد: وما أدراك ما ليلة القدر، وينبغي للسالك الفطن؛ أن يجتهد في ذلك؛ بملاحظة وجوه التشابه بينهما والاختصاصات الموجودة في كلّ منهما؛ التي أوجبت تطابقهما، فتدبّر وتبصّر. [شماره ثبت: (812) منبع: المسائل المشرقية]

najm150

تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مولاشناسي Empty مولاشناسي

پست  najm150 الثلاثاء مايو 12, 2009 1:27 pm

سؤال: مراد از اين فقره شريفه: <اللّهمّ فصَلِّ على خاتمهم وقائمهم المستور عن عوالمهم> كه در اعمال نيمه شعبان آمده است، چيست؟

جواب: مي تواند مراد همين عوالم خلايق و جهانهاى ظاهره باشد؛ كه انتساب عوالم به ايشان به ضمير <هم>؛ يكى به جهت تناسب سجع جملات؛ و يكى هم بخاطر: انتساب همه عوالم به حضرات معصومين (عليهم السلام)؛ هم به لحاظ خلقت و هم به لحاظ بقاى آنست، و اين چنين نيست كه عالمى بديشان نسبت نداشته باشد، خلاصه يعنى اينكه: حضرتش مستور از عوالم خلايق است، چونكه در غيبت هستند. و مي تواند منظور عالم شخصي هر يك از حضرات معصومين (عليهم السلام) باشد؛ كه هر يك از ايشان پس از خفاى از عوالم ظاهره در عالمي ديگر متجلى مي شوند، و حضرت قايم آل محمّد بجهت بروز و تجلي فعلي شان در عوالم ظاهره؛ از اهل عوالم ديگر كه حضرات متجليند مستورند. [شماره ثبت: (822) منبع: المسائل المشرقية]

najm150

تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مولاشناسي Empty مولاشناسي

پست  najm150 الثلاثاء مايو 12, 2009 1:28 pm

سؤال: در حديث شريف مى فرمايند: <نزّلونا عن الرّبوبيّة وقولوا فينا ما شئتم فلن تبلغوا ...> و در حاليكه در احاديث و صحبتهاى ديگر دارد: <هر شيئى وخلقتى از قوّه به فعل بايد برسد وكسى كه از قوّه به فعل مى رساند و آن ربّ است وآن ربّ كسى نيست جز عليّ مرتضى > و <ربّ الأرض مراد امام الأرض است> اين احاديث چگونه جمع شوند؟

جواب: تعيّن عليّ بن أبي طالب مربوب است؛ و لذا فرموده اند: نزّلونا عن الرّبوبيّه، و آنچه به او كار خدايي كند (از قبيل شفاى مرضى و احياى اموات و مانند آن) همان قدرت الهى و ربوبيّت مذكور است؛ كه منطبق بر امام ارض و معبّر به مقام ولايت كبرى است، پس تعيّن شخصى او: مربوب، و مقام الهى و حقيقت او: ربّ. [شماره ثبت: (883) منبع: المسائل المشرقية]

najm150

تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد