آئين امساك و روزه
2 مشترك
صفحه 2 از 2
صفحه 2 از 2 • 1, 2
رد: آئين امساك و روزه
سؤال:
تناول المفطر نسيانا في غير شهر رمضان هل يوجب الافطار؟ أم الحكم من عدم الافطار هو الحكم في شهر رمضان وغيره؟
جواب:
تناول المفطر نسيانا لايبطل الصوم مطلقا رمضانا كان أو غيره. [شمارة ثبت: (366) منبع: المسائل الغروية]
تناول المفطر نسيانا في غير شهر رمضان هل يوجب الافطار؟ أم الحكم من عدم الافطار هو الحكم في شهر رمضان وغيره؟
جواب:
تناول المفطر نسيانا لايبطل الصوم مطلقا رمضانا كان أو غيره. [شمارة ثبت: (366) منبع: المسائل الغروية]
رد: آئين امساك و روزه
سؤال:
اگر انسان نذر كند هر سال يك روز معين (مثلاً تولّد امام رضا (عليه السلام) ) را روزه بگيرد اگر در يك سال فراموش كرد حكمش چيست؟
جواب:
نذر دو قسم است يكى آنكه: به صيغه نذر شرعى يا مفاد آن و لو به زبان غير عربى انجام شود، كه اين قسم نذر ترك عمدى آن جايز نبوده و مستلزم كفّاره است، و قسم ديگر آنكه به غير نحو مذكور باشد مانند اينكه فقط قصد داشته يا در ذهن داشته، كه در اين قسم هر چند رعايت آن شايسته و چه بسا لازم است ولى ترك آن مستلزم كفّاره نمى باشد، و به هر حال، در صورت فوت يوم النّذر اشكالى ندارد: پس اگر نذر بر يك روز روزه گرفتن بوده با تعيين خصوصيت روزى خاص پس در صورتى كه از قسم اول باشد فقط بايد قضا نمايد، ولى اگر اصل نذر بر خصوص روزه روز معينى از سال بوده باشد؛ با فوت سهوى آن قضاء لازم نيست، اين در قسم اوّل. و اما در قسم دوّم مطلقاً تكليفى ندارد. [شمارة ثبت: (202) منبع: المسائل القمّيّة]
اگر انسان نذر كند هر سال يك روز معين (مثلاً تولّد امام رضا (عليه السلام) ) را روزه بگيرد اگر در يك سال فراموش كرد حكمش چيست؟
جواب:
نذر دو قسم است يكى آنكه: به صيغه نذر شرعى يا مفاد آن و لو به زبان غير عربى انجام شود، كه اين قسم نذر ترك عمدى آن جايز نبوده و مستلزم كفّاره است، و قسم ديگر آنكه به غير نحو مذكور باشد مانند اينكه فقط قصد داشته يا در ذهن داشته، كه در اين قسم هر چند رعايت آن شايسته و چه بسا لازم است ولى ترك آن مستلزم كفّاره نمى باشد، و به هر حال، در صورت فوت يوم النّذر اشكالى ندارد: پس اگر نذر بر يك روز روزه گرفتن بوده با تعيين خصوصيت روزى خاص پس در صورتى كه از قسم اول باشد فقط بايد قضا نمايد، ولى اگر اصل نذر بر خصوص روزه روز معينى از سال بوده باشد؛ با فوت سهوى آن قضاء لازم نيست، اين در قسم اوّل. و اما در قسم دوّم مطلقاً تكليفى ندارد. [شمارة ثبت: (202) منبع: المسائل القمّيّة]
رد: آئين امساك و روزه
سؤال:
اگر انسان نذر كند به مناسبت تولّد حضرت صاحب الامر (عليه السلام) روز نيمه شعبان را روزه بگيرد بعد از آن بفهمد كه تولّد حضرتش (عليه السلام) روز هشتم ماه شعبان بوده است تكليف چيست؟
جواب:
اگر در نذر وى نيمه شعبان اصل بوده و مناسبتش ولادت بوده است روز نيمه شعبان روزه بگيرد، ولى اگر مدار نذر او؛ ولادت حضرت (عجّل الله تعالى فرجه الشريف) بود، و روز ديگرى بر او مسلم شود پس همين روزي را كه اخيرا برايش مسلّم شده روزه بگيرد؛ و در فرض مذكور قضا ندارد. [شمارة ثبت: (203) منبع: المسائل القمّيّة]
اگر انسان نذر كند به مناسبت تولّد حضرت صاحب الامر (عليه السلام) روز نيمه شعبان را روزه بگيرد بعد از آن بفهمد كه تولّد حضرتش (عليه السلام) روز هشتم ماه شعبان بوده است تكليف چيست؟
جواب:
اگر در نذر وى نيمه شعبان اصل بوده و مناسبتش ولادت بوده است روز نيمه شعبان روزه بگيرد، ولى اگر مدار نذر او؛ ولادت حضرت (عجّل الله تعالى فرجه الشريف) بود، و روز ديگرى بر او مسلم شود پس همين روزي را كه اخيرا برايش مسلّم شده روزه بگيرد؛ و در فرض مذكور قضا ندارد. [شمارة ثبت: (203) منبع: المسائل القمّيّة]
رد: آئين امساك و روزه
سؤال:
آيا در نسيان صوم منذور در يوم معيّن قضاء لازم است؟
جواب:
در صورتي كه نذر به صيغه نذر شرعى يا مفاد آن و لو به زبان غير عربى انجام شود، و نذر او بر يك روز صوم ولي در روز معين پس بايد قضا نمايد، ولى اگر اصل نذر بر خصوص صوم روز معينى از سال بوده باشد؛ با نسيان آن قضاء لازم نيست. [شمارة ثبت: (291) منبع: المسائل الخراسانية]
آيا در نسيان صوم منذور در يوم معيّن قضاء لازم است؟
جواب:
در صورتي كه نذر به صيغه نذر شرعى يا مفاد آن و لو به زبان غير عربى انجام شود، و نذر او بر يك روز صوم ولي در روز معين پس بايد قضا نمايد، ولى اگر اصل نذر بر خصوص صوم روز معينى از سال بوده باشد؛ با نسيان آن قضاء لازم نيست. [شمارة ثبت: (291) منبع: المسائل الخراسانية]
رد: آئين امساك و روزه
سؤال:
زني كه كفاره روزه واجب به عهده اوست و شوهرش راضي به پرداخت آن نيست آيا بر عهده اوست كه بپردازد و يا مسوليتي بر عهده زن نمي باشد؟
جواب:
اگر شوهر او را مجبور به افطار كرده و زن اكراه داشته؛ كفاره به عهده شوهر بوده، و زن تكليفي از اين جهت ندارد، و الاّ شوهر تكليفي در أداي كفاره همسر ندارد. [شمارة ثبت: (998) منبع: المسائل الإصفهانية]
زني كه كفاره روزه واجب به عهده اوست و شوهرش راضي به پرداخت آن نيست آيا بر عهده اوست كه بپردازد و يا مسوليتي بر عهده زن نمي باشد؟
جواب:
اگر شوهر او را مجبور به افطار كرده و زن اكراه داشته؛ كفاره به عهده شوهر بوده، و زن تكليفي از اين جهت ندارد، و الاّ شوهر تكليفي در أداي كفاره همسر ندارد. [شمارة ثبت: (998) منبع: المسائل الإصفهانية]
رد: آئين امساك و روزه
سؤال:
پولي كه براي كفاره روزه معين شده را بايد به چه مصرفي رساند؟
جواب:
در اطعام مساكين صرف شود. [شمارة ثبت: (764) منبع: المسائل الإصفهانية]
پولي كه براي كفاره روزه معين شده را بايد به چه مصرفي رساند؟
جواب:
در اطعام مساكين صرف شود. [شمارة ثبت: (764) منبع: المسائل الإصفهانية]
رد: آئين امساك و روزه
سؤال:
شخصي كه خودش روزه قضاي واجب بدهكار است مي تواند روزه استيجاري بگيرد؟
جواب:
در صورتي كه مانع از قضا نباشد اشكالى ندارد. [شمارة ثبت: (1048) منبع: المسائل الإصفهانيّة]
شخصي كه خودش روزه قضاي واجب بدهكار است مي تواند روزه استيجاري بگيرد؟
جواب:
در صورتي كه مانع از قضا نباشد اشكالى ندارد. [شمارة ثبت: (1048) منبع: المسائل الإصفهانيّة]
رد: آئين امساك و روزه
سؤال:
كسي كه قبل از اذان صبح از خوردن و آشاميدن خودداري نموده تا چه وقت مي تواند: (الف) نيت روزه مستحبى نمايد؟ (ب) نيت قضاي واجب نمايد؟ (ج) نيت روزه استيجاري نمايد؟ (د) نيت روزه واجب نمايد؟
جواب:
در همه موارد مزبور؛ در صورت استمرار امساك و عدم نيت افطار پس از زوال، هر وقت از روز مي تواند نيت روزه نمايد. [شمارة ثبت: (1049) منبع: المسائل الإصفهانيّة]
كسي كه قبل از اذان صبح از خوردن و آشاميدن خودداري نموده تا چه وقت مي تواند: (الف) نيت روزه مستحبى نمايد؟ (ب) نيت قضاي واجب نمايد؟ (ج) نيت روزه استيجاري نمايد؟ (د) نيت روزه واجب نمايد؟
جواب:
در همه موارد مزبور؛ در صورت استمرار امساك و عدم نيت افطار پس از زوال، هر وقت از روز مي تواند نيت روزه نمايد. [شمارة ثبت: (1049) منبع: المسائل الإصفهانيّة]
رد: آئين امساك و روزه
سؤال:
شخصى كه احتمال مى دهد روزه قضا به عهده او باشد وظيفه اش چيست؟ با توجّه به اين احتمال، مى تواند طورى روزه بگيرد كه ضمن اداى دين احتمالى از ثواب روزه مستحبّى نيز برخوردار شود؟
جواب:
در صورتى كه علم دارد به فوت روزه واجب بر او واجب است كه قضا نمايد، البته مي تواند در صورت عدم قطع به فوت روزه؛ بطور احتياطي قضا نمايد، ولى در هرحال نيت روزه بايد اختصاص به قضاى روزه داشته باشد، و در آن جهت ديگرى را مخلوط ننمايد، البته نفس انجام روزه واجب (ادا يا قضا) در زمان يا مكانى كه روزه در آن مستحب است؛ موجب نيل به فضيلت روزه آن زمان يا مكان نيز مي گردد، (بفضل الله و كرمه). [شمارة ثبت: (1081) منبع: المسائل المغربيّة]
شخصى كه احتمال مى دهد روزه قضا به عهده او باشد وظيفه اش چيست؟ با توجّه به اين احتمال، مى تواند طورى روزه بگيرد كه ضمن اداى دين احتمالى از ثواب روزه مستحبّى نيز برخوردار شود؟
جواب:
در صورتى كه علم دارد به فوت روزه واجب بر او واجب است كه قضا نمايد، البته مي تواند در صورت عدم قطع به فوت روزه؛ بطور احتياطي قضا نمايد، ولى در هرحال نيت روزه بايد اختصاص به قضاى روزه داشته باشد، و در آن جهت ديگرى را مخلوط ننمايد، البته نفس انجام روزه واجب (ادا يا قضا) در زمان يا مكانى كه روزه در آن مستحب است؛ موجب نيل به فضيلت روزه آن زمان يا مكان نيز مي گردد، (بفضل الله و كرمه). [شمارة ثبت: (1081) منبع: المسائل المغربيّة]
رد: آئين امساك و روزه
سؤال:
آيا همانطور كه غسل واحد به نيت اغسال متعدده انجام مى شود در روزه نيز صحيح است؟ (مثلاً: روزي كه صوم آن مستحب است را؛ هم به نيت استحباب و هم به نيت قضاء روزه بگيرد).
جواب:
قياس حكم روزه بر غسل؛ قياس باطلي بوده و وجهي ندارد، و در صورت بدهي روزه واجب بايد نيت قضاي واجب نمايد؛ ولى كسي كه قضاي روزه واجب را در زمان و مكاني كه روزه در آن مستحب است بجاي آورد؛ از فضيلت روزه مستحبى در آن زمان و مكان نيز بهره مند مى گردد انشاء الله تعالى. و كذلك كسي كه روزه بگيرد در وضعيتى كه جهات استحباب متعددي در آن وارد است؛ به فضيلت همه آن جهات نائل مى گردد انشاء الله تعالى، و در صورت اجتماع موجبات متعدد استحبابي روزه در يك روز، با قصد روزه مطلق يا به نيت موجب استحبابي خاص، از فضيلت روزه با موجبات ديگر محروم نشده و به ثواب آنها نيز نايل مي شود انشاء الله تعالى . [شمارة ثبت: (61) منبع: المسائل القمّيّة]
آيا همانطور كه غسل واحد به نيت اغسال متعدده انجام مى شود در روزه نيز صحيح است؟ (مثلاً: روزي كه صوم آن مستحب است را؛ هم به نيت استحباب و هم به نيت قضاء روزه بگيرد).
جواب:
قياس حكم روزه بر غسل؛ قياس باطلي بوده و وجهي ندارد، و در صورت بدهي روزه واجب بايد نيت قضاي واجب نمايد؛ ولى كسي كه قضاي روزه واجب را در زمان و مكاني كه روزه در آن مستحب است بجاي آورد؛ از فضيلت روزه مستحبى در آن زمان و مكان نيز بهره مند مى گردد انشاء الله تعالى. و كذلك كسي كه روزه بگيرد در وضعيتى كه جهات استحباب متعددي در آن وارد است؛ به فضيلت همه آن جهات نائل مى گردد انشاء الله تعالى، و در صورت اجتماع موجبات متعدد استحبابي روزه در يك روز، با قصد روزه مطلق يا به نيت موجب استحبابي خاص، از فضيلت روزه با موجبات ديگر محروم نشده و به ثواب آنها نيز نايل مي شود انشاء الله تعالى . [شمارة ثبت: (61) منبع: المسائل القمّيّة]
رد: آئين امساك و روزه
سؤال:
آيا انجام روزه مستحبى مانند روزه اعتكاف را مى توان نذر نمود؟
جواب:
در صورت امكان (عمل به نذر) براى او؛ مانعى ندارد. [شمارة ثبت: (1082) منبع: المسائل المغربيّة]
آيا انجام روزه مستحبى مانند روزه اعتكاف را مى توان نذر نمود؟
جواب:
در صورت امكان (عمل به نذر) براى او؛ مانعى ندارد. [شمارة ثبت: (1082) منبع: المسائل المغربيّة]
رد: آئين امساك و روزه
سؤال:
آيا روزه مستحبى را مى توان قبل از ظهر و يا قبل از مغرب افطار نمود؟
جواب:
هر چند تا قبل از غروب مي تواند افطار كند؛ ولى در صورت عدم وجود عذر (مانند ضعف) يا راجحى (مانند اجابت پذيرايي مؤمن) بهتر است از افطار پس از ظهر بپرهيزد. [شمارة ثبت: (1083) منبع: المسائل المغربيّة]
آيا روزه مستحبى را مى توان قبل از ظهر و يا قبل از مغرب افطار نمود؟
جواب:
هر چند تا قبل از غروب مي تواند افطار كند؛ ولى در صورت عدم وجود عذر (مانند ضعف) يا راجحى (مانند اجابت پذيرايي مؤمن) بهتر است از افطار پس از ظهر بپرهيزد. [شمارة ثبت: (1083) منبع: المسائل المغربيّة]
رد: آئين امساك و روزه
سؤال:
آيا در سفرهايي كه نماز قصر مي شود مي توان روزه مستحبي گرفت؟
جواب:
اشكالي ندارد. [شمارة ثبت: (572) منبع: المسائل الإصفهانية]
آيا در سفرهايي كه نماز قصر مي شود مي توان روزه مستحبي گرفت؟
جواب:
اشكالي ندارد. [شمارة ثبت: (572) منبع: المسائل الإصفهانية]
رد: آئين امساك و روزه
سؤال:
عمريان در كتابهاى خودشان روايتى را آورده و به ابن عباس نسبت داده اند كه او گفته است: رسول خدا (صلى الله عليه وآله) وقتى (در هجرت) به مدينه رسيدند؛ روز عاشوراء بود و ديدند كه يهوديان روزه اند؛ حضرت پرسيدند اين (روزه گرفتن) براى چيست؟ گفتند: اين روزي است كه در آن خداوند فرعون را غرق فرمود و موسى (عليه السلام) را نجات داد، پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمودند: من به موسى (عليه السلام) سزاوارترم؛ سپس رسول الله (صلى الله عليه وآله) به روزه گرفتن اين روز دستور فرمود. اين روايت را مهمترين كتابهاى آنها (صحيح بخاري و صحيح مسلم) هم نقل كرده اند و آنرا صحيح دانسته اند، در مقابل آنهايي كه عقيده شان بر خلاف اينها بوده؛ به تكذيب متن و سند آن پرداخته اند، مي خواستم بدانم كه آيا روزه گرفتن روز عاشورا حكمش چگونه است؟ و آيا روز ورود پيامبر (صلى الله عليه وآله) به مدينه عيد است؛ و آيا روزه اش چه حكمي دارد.
جواب:
با ملاحظه و تأمل در نكته هاي زير؛ ان شاء الله پاسخ لازم را خواهيد يافت:
1- هر چند كتابهاى عمريان و احاديث آنها مملوّ از كلمات مجعول و محرف مي باشد؛ ولى گاهي احاديث صحيحي هم در آنها آمده است.
2- در اينجا در مقام تصحيح و يا قبول احاديث مورد ادعاى عمريان نيستيم، ولى بسيار مي شود كه با بذل تأمل لازم؛ مطلب چنان واضح مي شود كه نوبت به ردّ فكر محرف از طريق بيان اشكال در سند حديث نمي رسد.
3- در فهم و تبيين احاديث اگر صرفا به بررسي قطعه اى اكتفا نشود؛ بلكه فضاى آن كلام ابتدا مورد تفقه قرار گيرد؛ هم به مقصود آن بهتر نزديك شده و هم نوبت به ترديد يا انكار اصل آن كلام نرسيده و اصلا نيازى به آن نيست.
4- شكي نيست كه آنچه ميان عمريان (در باب عيد بودن روز عاشوراى ماه محرم و اهميت روزه آن) شايع است و به عنوان و نسبت دروغ به سنت پيامبر (صلى الله عليه وآله) بر آن ملتزمند؛ باطل محض بوده و صرفا تحريفي است كه ناشي از سيطره حكومت و فرهنگ ناصبيان و دشمنان پيامبر (صلى الله عليه وآله) و اهل بيت (عليهم السلام) بر افكار عامه مسلمانان مي باشد.
5- حديثى كه ذكر گرديد و از نظر مدرك و سند براى عمريان بسيار معتبر و مورد احترام است؛ حتى اگر مطابق عقيده آنها؛ ما هم فرض را بر صحت سند و نسبت آن بگذاريم و هيچ بررسي در راستگويي راويان و ناقلان آن نكرده؛ و راجع به شواهد مجعول يا محرف بودن آن هيچ صحبتي نكنيم؛ با كمي تأمل در فضاى آن حديث؛ و تنها با دقت در نتيجه محاسبات تاريخي واقعه مذكور؛ بخوبي و وضوح مي بينيم كه عيد بودن عاشوراي محرم و فضيلت روزه آن اصلا مفاد و ماحصل اين كلام نبوده؛ و اين نيست الا دروغي آشكار و جعل و خلطي پديدار. بلكه خود اين حديث بهترين دليل بر بطلان عقيده و عادت عمريان در باب عاشوراى محرم بوده؛ و بارزترين گواه بر نحوه تحريف رؤساى ايشان در عقايد و عادات مسلمين است، و شاهد و نمونه خوبي براى لزوم تفقه در شأن صدور احاديث و درك فضاى آنها مي باشد.
6- اقتضاى فقاهت اين است كه با ديدن عنوان و اصطلاحي (مانند عاشورا) آنرا فورا بر ذهنيت رايج خودمان حمل و تفسير ننماييم، و بايد بدانيم كه در اصطلاح احاديث سه نوع عاشورا بكار برده شده است؛ يكي عاشوراي يهود كه مورد اشاره در همين داستان است؛ ديگري عاشوراى تاريخ نسيء كه دهم محرم غير واقعي و تغيير يافته بر حسب فصول سال مي باشد كه با مرور سالها موضع ماه نسيء از موضع حقيقيش تغيير مي كرد، و اين نوع تاريخ ميان مشركين متداول بوده و توسط اسلام منسوخ گرديده ولى تا سالهاي بسيار پس از نسخ آن؛ باز در ميان اعراب مطرح بوده است، و نوع سوم عاشوراى محرم واقعي است، و با كمي تأمل؛ به خوبي واضح است كه اصلا عاشوراى مورد اشاره در آن داستان؛ و منظور از تعبير عاشورا در حديث مذكور؛ عاشوراى محرم نبوده، بلكه همان عاشوراى يهود مي باشد.
7- مناسب است بدانيد كه در تقويم يهوديان از گذشته تا به امروز؛ ماههايشان قمري و سالشان شمسي است، ماه اول سال آنها ماه تيشرى مي باشد و اولين روز سال آنها اول تيشري است كه تقريبا مصادف با اواسط برج سنبله و شهريور و اوايل سپتامبر مسيحي است، و روز دهم از اولين ماه سال يهودي عاشوراى ايشان است، كه آنرا يوم كيپور مي نامند و روزه واجب و بزرگ و مهم يهوديان در اين روز است، و اين تنها روزه اى است كه بنا به ادعاي يهود در زمان خود حضرت موسى (عليه السلام) ؛ بر ايشان تشريع شده است؛ و حتى براى يهودي تارك آن؛ حكم قتل داده اند، و روزه هاى ديگرشان پس از حضرت موسى (عليه السلام) متداول شده و نزد ايشان مستحب است، و آنچه در كتابهاى عمريان (بخاري و مسلم) از سيره يهوديان مبني بر عيد گرفتن يهود در عاشورا نقل شده؛ منظور همين عاشوراى يهود است.
8- در باره تاريخ ورود حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) به مدينه در هجرت مباركشان؛ هر چند در تاريخ دقيقش اختلاف است؛ ولى همه مسلمانان اتفاق نظر دارند كه در حدود ماه ربيع الأول بوده است، و اين حديث مورد بحث نيز صراحت دارد كه: پيامبر (صلى الله عليه وآله) در هجرت كه در ماه ربيع اول بود؛ وقتي وارد مدينه شدند؛ كه يهوديان عاشورايشان بود و روزه گرفته بودند، پس اگر مراد از عاشوراى مذكور در اين حديث عاشوراى محرم بود؛ يعني اينكه دهم محرم در ماه ربيع الأوّل واقع شده است!!! و پر واضح است كه حرف پوچ و نامعقولى است، و يا اينكه بايد قائل شوند كه هجرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) در ماه محرم واقع گرديده؛ و اين نيز نزد جميع مسلمانان مردود است، و با توجه به اين نكته مي بينيم كه منظور از لفظ "عاشورا" در اين حديث همان "عاشوراي يهود" است نه "عاشوراي محرم".
9- بنابر اين مورد استحباب روزه (به فرض صحت اصل حديث) روز عاشوراى يهوديان بوده كه اگر محاسبه دقيق بنماييم عاشوراي يهود (دهم تيشري) در تاريخ هجرت؛ مصادف با 9 ربيع الأول سال اول هجري مي باشد، بنابر اين در صورت قبول اين حديث مي فهيم كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) روز ورودشان (9 ربيع الأول) را كه مصادف با دهم تيشري (عاشوراي يهود) بود عيد قرار دادند و اين روز را روزه گرفتند.
10- لذا مورد روزه اين روز (عاشوراي عمريان) يا بايد بر اساس تقويم يهود و در عاشوراى يهودي باشد؛ كه مصادف با برج سنبله و شهريور خورشيدي و سپتامبر مسيحي است؛ و يا بر اساس تقويم هجري قمري باشد كه در 9 ربيع الأول واقع مي باشد؛ كه طبيعتا همين اخير بايد باشد؛ چون دستورات اسلامي بر اساس تقويم هجري قمري است نه تقويم يهودي، و اين به هر حال دو ماه پس از عاشوراي محرم است.
11- و فضيلت روزه اين روز؛ بخاطر 9 ربيع الأول بودنش مي باشد؛ و اين چند جهت دارد:
اوّل: بخاطر ويژگي اين تاريخ (9 ربيع الأول) در مكتب وحي كه به عيد بزرگ محمد و آل محمد موسوم شده؛ و در محل خودش شرح فضايلش آمده است.
دوم: بخاطر اينكه روز ورود و تشريف فرمايي حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) و حضرت مولا (عليه السلام) به مدينه منوره بوده است.
سوم: بجهت شروع تاريخ دولت اسلامي و بناي جامعه توحيدي بدست پيامبر (صلى الله عليه وآله) در اين روز مي باشد.
12- امويان و ناصبيان كه دشمنان پيامبر (صلى الله عليه وآله) و اهل بيت (عليهم السلام) بوده اند؛ پس از ببار آوردن فجايع كربلا؛ "عاشوراي محرم" را عيد هميشگي خود قرار داده و جشن گرفتند، و دستور به برگزاري هر ساله جشن و عيد و نيز روزه گرفتن دادند؛ بجهت شكرانه (نعوذ بالله) قتل حضرت امام حسين و خاندان و ياران (عليهم السلام)؛ و براى ترويج اين تحريف و بدعت؛ جاعلان حديث و ژاژگويان را بكار گرفتند، و تا به امروز اين برنامه را برپا داشته و اين روز را روز عيد و شادي و تبرك و تبريك و روزه شمرده؛ و عبارات و تعابير مربوط به عاشوراى يهود را در عاشوراي مسلمين بكار برده اند. لعنهم الله تعالى .
13- نكته قابل توجه اينكه: (در صورت اطلاع از عقايد و شريعت يهود) مي بينيم كه دهم تيشري كه عاشوراي يهود است و روزه بزرگ ايشان مي باشد؛ اين روزه بجهت كفاره گوساله پرستي شان بر ايشان فرض شده است؛ كه سالها پس از نجات از مصر بوده؛ و اما روز نجات از مصر كه نزد ايشان عيد بزرگ پسح (فصح) ناميده مي شود؛ و تاريخش اولين شب بدر بعد از اول بهار و نوروز است كه در ماه نيسان ايشان واقع است، و اين روز با روز عاشوراي يهود (دهم تيشري) حدود شش ماه فاصله دارد؛ لذا علت روزه بودن يهود در آن روز ورود پيامبر (صلى الله عليه وآله) به مدينه (9 ربيع اول = 10 تيشري) در حقيقت روزه كفاره گوساله پرستي شان بوده نه پيروزي بر فرعون و نجات از ظلم و سيطره او.
14- بنابر اين روايت؛ آنچه يهود برخلاف واقع در جواب پيامبر (صلى الله عليه وآله) به عنوان دليل روزه شان گفته اند (نجات از مصر)؛ از دو حال خارج نيست:
احتمال اوّل: اينكه در واقع دروغي بوده است براى آبروداري خودشان؛ كه خواسته اند بدين نحو نشانه گوساله پرستيشان را بپوشانند؛ و الا روز نجات از مصر كه شش ماه حدودا با اين تاريخ فاصله دارد؛ و ربطي به تاريخ هجرت و ورود پيامبر (صلى الله عليه وآله) به مدينه ندارد. ولى اين احتمال هر چند با روحيات يهود منافاتي ندارد ولى از عملي بودن و نتيجه بخشي آن بعيد است، چون هر دو روز (عاشوراي يهود و عيد پسح) آنچنان بزرگ و معروف بوده كه اطلاع از آن منحصر به يهود نبوده؛ و اطلاع مجاورانشان (عرب مدينه) از آن طبيعي بوده است، فلذا مشكل مي شده است كه آنرا بطور علني و آشكار در حضور پيامبر (صلى الله عليه وآله) مخلوط يا جعل كنند.
احتمال دوّم: اينكه اين خود ناصبيان بوده اند كه جعل و خلط كرده اند؛ و در حقيقت هنگام جعل و وضع داستان؛ يا به علت جهالتشان؛ بطور ناشيانه مرتكب مخلوط كردن مطالبي شده اند؛ و يا بخاطر جهالت اتباعشان كه ديده اند متوجه اين تحريف نمي شوند عمدا اين خلط و جعل را كرده اند؛ و اين قول غلط در علت روزه بودن يهود را بطور حساب شده به يهود نسبت داده اند، چون از طرفي نمي توانسته اند ورود پيامبر (صلى الله عليه وآله) به مدينه و 9 ربيع اول بودنش را انكار كنند، و از طرفي عيد بودن 9 ربيع الأول را مي خواسته اند بپوشانند؛ و همچنين مانع رواج عيد شدن روز ورود پيامبر (صلى الله عليه وآله) به مدينه و تأسيس عيدي ميان مسلمانان بشوند؛ و هم اينكه مي خواسته اند روز جنايت بزرگشان در تاريخ (عاشوراى محرم) را به عنوان عيد معرفي كنند، لذا آمده اند داستان هجرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) و ورودشان با حضرت مولا (عليه السلام) به مدينه را كه در 9 ربيع اول بوده است را؛ با مصادف تاريخي آن نزد يهود يعني 10 تيشري ذكر كرده؛ و دليل روزه و عيد بودنش را به "روز نجات از مصر" روز فصح تحريف كرده؛ كه اين روز نزد يهود عيد نجات از مصر بوده (و چون به عقيده نصارى و يهود مصلوب شدن مسيح هم در اين تاريخ بوده؛ لذا پس از آن اين روز را يهود عيد ديگري هم تلقي كردند؛ چون روز قتل ناسخ دين يهود بود؛ و نصارى عيد دانستند كه روز قرباني شدن مسيح بخاطر نجات بشريت بود)؛ لذا ناصبيان با مخلوط كردن اين تواريخ و مناسبتها مي توانستند كه از پس زمينه هاى فكري اين ايام نيز استفاده كنند؛ و بيشتر و عميقتر بتوانند عيد بودن "عاشوراى محرم" را در ميان مسلمانان ناآشنا به حقايق تاريخي جابياندازند؛ و همچنانكه روز پسح (فصح) هم عيد براى پيروان قاتل است؛ هم عيد براى پيروان مقتول؛ با خلط عاشوراي يهود به عاشوراي محرم؛ خواسته اند روز جنايت بزرگ تاريخ بشريت (عاشوراى محرم) را در اذهان عامه مسلمين به صورت عيد و روز مبارك و روز روزه گرفتن جا بياندازند؛ خصوصا كه براى مسلمانان نوعا ايام روزه مستحب با اعياد تناسب دارد. لعنهم الله تعالى واخزاهم.
15- آنچه در روايت مذكور آمده بود كه: پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمودند: من به موسى (عليه السلام) سزاوارترم؛ پس رسول الله (صلى الله عليه وآله) به روزه گرفتن اين روز دستور فرمود. دو وجه در معناى آن به نظر مي رسد:
اوّل: اينكه چون يهود سبب روزه گرفتنشان را روز نجات حضرت موسى (عليه السلام) ذكر كردند؛ پيامبر (صلى الله عليه وآله) با جمله: من سزاوارتم به موسى (عليه السلام)؛ خواسته باشند بفهمانند كه من وارث حقيقي موسى و در حقيقت موساى زمان هستم لذا اينكه من اين روز را روزه بگيرم سزاوارتر است.
دوّم: يا اينكه منظورشان اين بوده اگر روز نجات موسى (عليه السلام) از فرعونيان مصر جاى عيد بودن و روزه گرفتن دارد؛ پس امروز كه روز ورودم به مدينه و استقبال مردم مدينه و اعلام التزام و پشتيبانيشان از من است، و با تحقق اين مرحله است كه من نجات از مشركان مكه پيدا كرده ام، و چونكه پيامبر (صلى الله عليه وآله) زمان هستم؛ من سزاوارترم از موسى (عليه السلام) به اين تجليل و بزرگداشت؛ لذا اين روز را عيد و روزه مي گيريم. و در صورت صحت اين روايت؛ نتيجه عملي هر دو وجه معناي اين فقره يكي بوده كه همان عيد بودن و روزه داشتن روزه ورود پيامبر (صلى الله عليه وآله) و حضرت مولا (عليه السلام) به شهر مدينه در سفر هجرت در تاريخ نهم ربيع الأوّل است.
16- نتيجه: روز عاشوراي محرم؛ روز عزاي تمام پاك نهادان و پاك طينتان است؛ و روزه آن صحيح نيست؛ هر چند امساك از خوردن و نوشيدن در اين روز تا پس از عصر؛ نوعي همراهي با حضرت ابا عبد الله الحسين (عليه السلام) و اهل بيت و يارانشان بوده؛ و عملي بسيار پسنديده؛ و شرعا مستحب مي باشد. امّا روز ورود پيامبر (صلى الله عليه وآله) به مدينه و شروع تأسيس جامعه توحيدي؛ (چه اينكه در تاريخ 9 ربيع الأول باشد؛ و يا در روزهاى ديگر) قطعا از بزرگترين روزهاى تاريخ اسلام بوده و عيد مهمي مي باشد؛ و روزه آن هم استحباب دارد. [شمارة ثبت: (1166) منبع: المسائل المغربية]
عمريان در كتابهاى خودشان روايتى را آورده و به ابن عباس نسبت داده اند كه او گفته است: رسول خدا (صلى الله عليه وآله) وقتى (در هجرت) به مدينه رسيدند؛ روز عاشوراء بود و ديدند كه يهوديان روزه اند؛ حضرت پرسيدند اين (روزه گرفتن) براى چيست؟ گفتند: اين روزي است كه در آن خداوند فرعون را غرق فرمود و موسى (عليه السلام) را نجات داد، پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمودند: من به موسى (عليه السلام) سزاوارترم؛ سپس رسول الله (صلى الله عليه وآله) به روزه گرفتن اين روز دستور فرمود. اين روايت را مهمترين كتابهاى آنها (صحيح بخاري و صحيح مسلم) هم نقل كرده اند و آنرا صحيح دانسته اند، در مقابل آنهايي كه عقيده شان بر خلاف اينها بوده؛ به تكذيب متن و سند آن پرداخته اند، مي خواستم بدانم كه آيا روزه گرفتن روز عاشورا حكمش چگونه است؟ و آيا روز ورود پيامبر (صلى الله عليه وآله) به مدينه عيد است؛ و آيا روزه اش چه حكمي دارد.
جواب:
با ملاحظه و تأمل در نكته هاي زير؛ ان شاء الله پاسخ لازم را خواهيد يافت:
1- هر چند كتابهاى عمريان و احاديث آنها مملوّ از كلمات مجعول و محرف مي باشد؛ ولى گاهي احاديث صحيحي هم در آنها آمده است.
2- در اينجا در مقام تصحيح و يا قبول احاديث مورد ادعاى عمريان نيستيم، ولى بسيار مي شود كه با بذل تأمل لازم؛ مطلب چنان واضح مي شود كه نوبت به ردّ فكر محرف از طريق بيان اشكال در سند حديث نمي رسد.
3- در فهم و تبيين احاديث اگر صرفا به بررسي قطعه اى اكتفا نشود؛ بلكه فضاى آن كلام ابتدا مورد تفقه قرار گيرد؛ هم به مقصود آن بهتر نزديك شده و هم نوبت به ترديد يا انكار اصل آن كلام نرسيده و اصلا نيازى به آن نيست.
4- شكي نيست كه آنچه ميان عمريان (در باب عيد بودن روز عاشوراى ماه محرم و اهميت روزه آن) شايع است و به عنوان و نسبت دروغ به سنت پيامبر (صلى الله عليه وآله) بر آن ملتزمند؛ باطل محض بوده و صرفا تحريفي است كه ناشي از سيطره حكومت و فرهنگ ناصبيان و دشمنان پيامبر (صلى الله عليه وآله) و اهل بيت (عليهم السلام) بر افكار عامه مسلمانان مي باشد.
5- حديثى كه ذكر گرديد و از نظر مدرك و سند براى عمريان بسيار معتبر و مورد احترام است؛ حتى اگر مطابق عقيده آنها؛ ما هم فرض را بر صحت سند و نسبت آن بگذاريم و هيچ بررسي در راستگويي راويان و ناقلان آن نكرده؛ و راجع به شواهد مجعول يا محرف بودن آن هيچ صحبتي نكنيم؛ با كمي تأمل در فضاى آن حديث؛ و تنها با دقت در نتيجه محاسبات تاريخي واقعه مذكور؛ بخوبي و وضوح مي بينيم كه عيد بودن عاشوراي محرم و فضيلت روزه آن اصلا مفاد و ماحصل اين كلام نبوده؛ و اين نيست الا دروغي آشكار و جعل و خلطي پديدار. بلكه خود اين حديث بهترين دليل بر بطلان عقيده و عادت عمريان در باب عاشوراى محرم بوده؛ و بارزترين گواه بر نحوه تحريف رؤساى ايشان در عقايد و عادات مسلمين است، و شاهد و نمونه خوبي براى لزوم تفقه در شأن صدور احاديث و درك فضاى آنها مي باشد.
6- اقتضاى فقاهت اين است كه با ديدن عنوان و اصطلاحي (مانند عاشورا) آنرا فورا بر ذهنيت رايج خودمان حمل و تفسير ننماييم، و بايد بدانيم كه در اصطلاح احاديث سه نوع عاشورا بكار برده شده است؛ يكي عاشوراي يهود كه مورد اشاره در همين داستان است؛ ديگري عاشوراى تاريخ نسيء كه دهم محرم غير واقعي و تغيير يافته بر حسب فصول سال مي باشد كه با مرور سالها موضع ماه نسيء از موضع حقيقيش تغيير مي كرد، و اين نوع تاريخ ميان مشركين متداول بوده و توسط اسلام منسوخ گرديده ولى تا سالهاي بسيار پس از نسخ آن؛ باز در ميان اعراب مطرح بوده است، و نوع سوم عاشوراى محرم واقعي است، و با كمي تأمل؛ به خوبي واضح است كه اصلا عاشوراى مورد اشاره در آن داستان؛ و منظور از تعبير عاشورا در حديث مذكور؛ عاشوراى محرم نبوده، بلكه همان عاشوراى يهود مي باشد.
7- مناسب است بدانيد كه در تقويم يهوديان از گذشته تا به امروز؛ ماههايشان قمري و سالشان شمسي است، ماه اول سال آنها ماه تيشرى مي باشد و اولين روز سال آنها اول تيشري است كه تقريبا مصادف با اواسط برج سنبله و شهريور و اوايل سپتامبر مسيحي است، و روز دهم از اولين ماه سال يهودي عاشوراى ايشان است، كه آنرا يوم كيپور مي نامند و روزه واجب و بزرگ و مهم يهوديان در اين روز است، و اين تنها روزه اى است كه بنا به ادعاي يهود در زمان خود حضرت موسى (عليه السلام) ؛ بر ايشان تشريع شده است؛ و حتى براى يهودي تارك آن؛ حكم قتل داده اند، و روزه هاى ديگرشان پس از حضرت موسى (عليه السلام) متداول شده و نزد ايشان مستحب است، و آنچه در كتابهاى عمريان (بخاري و مسلم) از سيره يهوديان مبني بر عيد گرفتن يهود در عاشورا نقل شده؛ منظور همين عاشوراى يهود است.
8- در باره تاريخ ورود حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) به مدينه در هجرت مباركشان؛ هر چند در تاريخ دقيقش اختلاف است؛ ولى همه مسلمانان اتفاق نظر دارند كه در حدود ماه ربيع الأول بوده است، و اين حديث مورد بحث نيز صراحت دارد كه: پيامبر (صلى الله عليه وآله) در هجرت كه در ماه ربيع اول بود؛ وقتي وارد مدينه شدند؛ كه يهوديان عاشورايشان بود و روزه گرفته بودند، پس اگر مراد از عاشوراى مذكور در اين حديث عاشوراى محرم بود؛ يعني اينكه دهم محرم در ماه ربيع الأوّل واقع شده است!!! و پر واضح است كه حرف پوچ و نامعقولى است، و يا اينكه بايد قائل شوند كه هجرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) در ماه محرم واقع گرديده؛ و اين نيز نزد جميع مسلمانان مردود است، و با توجه به اين نكته مي بينيم كه منظور از لفظ "عاشورا" در اين حديث همان "عاشوراي يهود" است نه "عاشوراي محرم".
9- بنابر اين مورد استحباب روزه (به فرض صحت اصل حديث) روز عاشوراى يهوديان بوده كه اگر محاسبه دقيق بنماييم عاشوراي يهود (دهم تيشري) در تاريخ هجرت؛ مصادف با 9 ربيع الأول سال اول هجري مي باشد، بنابر اين در صورت قبول اين حديث مي فهيم كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) روز ورودشان (9 ربيع الأول) را كه مصادف با دهم تيشري (عاشوراي يهود) بود عيد قرار دادند و اين روز را روزه گرفتند.
10- لذا مورد روزه اين روز (عاشوراي عمريان) يا بايد بر اساس تقويم يهود و در عاشوراى يهودي باشد؛ كه مصادف با برج سنبله و شهريور خورشيدي و سپتامبر مسيحي است؛ و يا بر اساس تقويم هجري قمري باشد كه در 9 ربيع الأول واقع مي باشد؛ كه طبيعتا همين اخير بايد باشد؛ چون دستورات اسلامي بر اساس تقويم هجري قمري است نه تقويم يهودي، و اين به هر حال دو ماه پس از عاشوراي محرم است.
11- و فضيلت روزه اين روز؛ بخاطر 9 ربيع الأول بودنش مي باشد؛ و اين چند جهت دارد:
اوّل: بخاطر ويژگي اين تاريخ (9 ربيع الأول) در مكتب وحي كه به عيد بزرگ محمد و آل محمد موسوم شده؛ و در محل خودش شرح فضايلش آمده است.
دوم: بخاطر اينكه روز ورود و تشريف فرمايي حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) و حضرت مولا (عليه السلام) به مدينه منوره بوده است.
سوم: بجهت شروع تاريخ دولت اسلامي و بناي جامعه توحيدي بدست پيامبر (صلى الله عليه وآله) در اين روز مي باشد.
12- امويان و ناصبيان كه دشمنان پيامبر (صلى الله عليه وآله) و اهل بيت (عليهم السلام) بوده اند؛ پس از ببار آوردن فجايع كربلا؛ "عاشوراي محرم" را عيد هميشگي خود قرار داده و جشن گرفتند، و دستور به برگزاري هر ساله جشن و عيد و نيز روزه گرفتن دادند؛ بجهت شكرانه (نعوذ بالله) قتل حضرت امام حسين و خاندان و ياران (عليهم السلام)؛ و براى ترويج اين تحريف و بدعت؛ جاعلان حديث و ژاژگويان را بكار گرفتند، و تا به امروز اين برنامه را برپا داشته و اين روز را روز عيد و شادي و تبرك و تبريك و روزه شمرده؛ و عبارات و تعابير مربوط به عاشوراى يهود را در عاشوراي مسلمين بكار برده اند. لعنهم الله تعالى .
13- نكته قابل توجه اينكه: (در صورت اطلاع از عقايد و شريعت يهود) مي بينيم كه دهم تيشري كه عاشوراي يهود است و روزه بزرگ ايشان مي باشد؛ اين روزه بجهت كفاره گوساله پرستي شان بر ايشان فرض شده است؛ كه سالها پس از نجات از مصر بوده؛ و اما روز نجات از مصر كه نزد ايشان عيد بزرگ پسح (فصح) ناميده مي شود؛ و تاريخش اولين شب بدر بعد از اول بهار و نوروز است كه در ماه نيسان ايشان واقع است، و اين روز با روز عاشوراي يهود (دهم تيشري) حدود شش ماه فاصله دارد؛ لذا علت روزه بودن يهود در آن روز ورود پيامبر (صلى الله عليه وآله) به مدينه (9 ربيع اول = 10 تيشري) در حقيقت روزه كفاره گوساله پرستي شان بوده نه پيروزي بر فرعون و نجات از ظلم و سيطره او.
14- بنابر اين روايت؛ آنچه يهود برخلاف واقع در جواب پيامبر (صلى الله عليه وآله) به عنوان دليل روزه شان گفته اند (نجات از مصر)؛ از دو حال خارج نيست:
احتمال اوّل: اينكه در واقع دروغي بوده است براى آبروداري خودشان؛ كه خواسته اند بدين نحو نشانه گوساله پرستيشان را بپوشانند؛ و الا روز نجات از مصر كه شش ماه حدودا با اين تاريخ فاصله دارد؛ و ربطي به تاريخ هجرت و ورود پيامبر (صلى الله عليه وآله) به مدينه ندارد. ولى اين احتمال هر چند با روحيات يهود منافاتي ندارد ولى از عملي بودن و نتيجه بخشي آن بعيد است، چون هر دو روز (عاشوراي يهود و عيد پسح) آنچنان بزرگ و معروف بوده كه اطلاع از آن منحصر به يهود نبوده؛ و اطلاع مجاورانشان (عرب مدينه) از آن طبيعي بوده است، فلذا مشكل مي شده است كه آنرا بطور علني و آشكار در حضور پيامبر (صلى الله عليه وآله) مخلوط يا جعل كنند.
احتمال دوّم: اينكه اين خود ناصبيان بوده اند كه جعل و خلط كرده اند؛ و در حقيقت هنگام جعل و وضع داستان؛ يا به علت جهالتشان؛ بطور ناشيانه مرتكب مخلوط كردن مطالبي شده اند؛ و يا بخاطر جهالت اتباعشان كه ديده اند متوجه اين تحريف نمي شوند عمدا اين خلط و جعل را كرده اند؛ و اين قول غلط در علت روزه بودن يهود را بطور حساب شده به يهود نسبت داده اند، چون از طرفي نمي توانسته اند ورود پيامبر (صلى الله عليه وآله) به مدينه و 9 ربيع اول بودنش را انكار كنند، و از طرفي عيد بودن 9 ربيع الأول را مي خواسته اند بپوشانند؛ و همچنين مانع رواج عيد شدن روز ورود پيامبر (صلى الله عليه وآله) به مدينه و تأسيس عيدي ميان مسلمانان بشوند؛ و هم اينكه مي خواسته اند روز جنايت بزرگشان در تاريخ (عاشوراى محرم) را به عنوان عيد معرفي كنند، لذا آمده اند داستان هجرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) و ورودشان با حضرت مولا (عليه السلام) به مدينه را كه در 9 ربيع اول بوده است را؛ با مصادف تاريخي آن نزد يهود يعني 10 تيشري ذكر كرده؛ و دليل روزه و عيد بودنش را به "روز نجات از مصر" روز فصح تحريف كرده؛ كه اين روز نزد يهود عيد نجات از مصر بوده (و چون به عقيده نصارى و يهود مصلوب شدن مسيح هم در اين تاريخ بوده؛ لذا پس از آن اين روز را يهود عيد ديگري هم تلقي كردند؛ چون روز قتل ناسخ دين يهود بود؛ و نصارى عيد دانستند كه روز قرباني شدن مسيح بخاطر نجات بشريت بود)؛ لذا ناصبيان با مخلوط كردن اين تواريخ و مناسبتها مي توانستند كه از پس زمينه هاى فكري اين ايام نيز استفاده كنند؛ و بيشتر و عميقتر بتوانند عيد بودن "عاشوراى محرم" را در ميان مسلمانان ناآشنا به حقايق تاريخي جابياندازند؛ و همچنانكه روز پسح (فصح) هم عيد براى پيروان قاتل است؛ هم عيد براى پيروان مقتول؛ با خلط عاشوراي يهود به عاشوراي محرم؛ خواسته اند روز جنايت بزرگ تاريخ بشريت (عاشوراى محرم) را در اذهان عامه مسلمين به صورت عيد و روز مبارك و روز روزه گرفتن جا بياندازند؛ خصوصا كه براى مسلمانان نوعا ايام روزه مستحب با اعياد تناسب دارد. لعنهم الله تعالى واخزاهم.
15- آنچه در روايت مذكور آمده بود كه: پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمودند: من به موسى (عليه السلام) سزاوارترم؛ پس رسول الله (صلى الله عليه وآله) به روزه گرفتن اين روز دستور فرمود. دو وجه در معناى آن به نظر مي رسد:
اوّل: اينكه چون يهود سبب روزه گرفتنشان را روز نجات حضرت موسى (عليه السلام) ذكر كردند؛ پيامبر (صلى الله عليه وآله) با جمله: من سزاوارتم به موسى (عليه السلام)؛ خواسته باشند بفهمانند كه من وارث حقيقي موسى و در حقيقت موساى زمان هستم لذا اينكه من اين روز را روزه بگيرم سزاوارتر است.
دوّم: يا اينكه منظورشان اين بوده اگر روز نجات موسى (عليه السلام) از فرعونيان مصر جاى عيد بودن و روزه گرفتن دارد؛ پس امروز كه روز ورودم به مدينه و استقبال مردم مدينه و اعلام التزام و پشتيبانيشان از من است، و با تحقق اين مرحله است كه من نجات از مشركان مكه پيدا كرده ام، و چونكه پيامبر (صلى الله عليه وآله) زمان هستم؛ من سزاوارترم از موسى (عليه السلام) به اين تجليل و بزرگداشت؛ لذا اين روز را عيد و روزه مي گيريم. و در صورت صحت اين روايت؛ نتيجه عملي هر دو وجه معناي اين فقره يكي بوده كه همان عيد بودن و روزه داشتن روزه ورود پيامبر (صلى الله عليه وآله) و حضرت مولا (عليه السلام) به شهر مدينه در سفر هجرت در تاريخ نهم ربيع الأوّل است.
16- نتيجه: روز عاشوراي محرم؛ روز عزاي تمام پاك نهادان و پاك طينتان است؛ و روزه آن صحيح نيست؛ هر چند امساك از خوردن و نوشيدن در اين روز تا پس از عصر؛ نوعي همراهي با حضرت ابا عبد الله الحسين (عليه السلام) و اهل بيت و يارانشان بوده؛ و عملي بسيار پسنديده؛ و شرعا مستحب مي باشد. امّا روز ورود پيامبر (صلى الله عليه وآله) به مدينه و شروع تأسيس جامعه توحيدي؛ (چه اينكه در تاريخ 9 ربيع الأول باشد؛ و يا در روزهاى ديگر) قطعا از بزرگترين روزهاى تاريخ اسلام بوده و عيد مهمي مي باشد؛ و روزه آن هم استحباب دارد. [شمارة ثبت: (1166) منبع: المسائل المغربية]
صفحه 2 از 2 • 1, 2
صفحه 2 از 2
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد