هنگام شناسى
حيات اعلى :: پاسخ برگزيده :: آئين معرفت
صفحه 1 از 1
هنگام شناسى
آغاز سال قمري اسلامي در نزد اهل حق
سؤال: تا آنجا كه اطلاع داشته ام و نوعا شايع است؛ اول سال قمري را ماه محرم الحرام مي دانند، از طرفي شنيده ام كه حقيقت مطلب بر خلاف اين بوده و اوّلين ماه سال قمري ماه محرم نمي باشد؛ مي خواستم روشن بفرماييد كه حقيقت امر چيست؟ و ماه اول سال در تاريخ قمري اسلامي كدامست؟ و اگر با آنچه متداول است مطابق نيست؛ چرا اينطور شده است؟ و چطور شده كه برخلاف حقيقت عادتي مرسوم و رايج شده است؟
جواب:
ماه آغاز سال در ديدگاه عامه ناس؛ و علل رواج اين پندار
در ميان عامه ناس شهرت دارد كه ماه محرم الحرام آغاز سال است. ولى اين برداشت و ذهنيت ريشه هاى جاهلي داشته؛ و از بقاياى فرهنگ دوران جاهليت قبل از اسلام است، و قدمت يا رواج عمومي آن به معناى اصالت و درستيش نمي باشد؛ و اين ديدگاه يك عادت و رسم جاهلي صرف بوده؛ و تنها بخاطر سلطه فرهنگ جاهلي در آن دوران رواج پيدا كرده؛ و پس از آن هم تا كنون باقيمانده است.
چرا برخي از انديشه هاى جاهلي و عادات و رسوم آن هنوز باقيمانده است؟
پس از ظهور اسلام نيز فرهنگ جاهلي همچنان بر ذهن و انديشه بسياري از صحابه پيامبر (صلى الله عليه وآله) راسخ بود؛ چون پيراستگان واقعي از جاهليت بسيار معدود بوده؛ و عمده صحابه (جز تغيير در چند عنوان كلي) در ساير امور در گرو عادات و پندارهاى گذشته خود بودند، از سوي ديگر تمام تلاش و كوشش پيامبر (صلى الله عليه وآله) مصروف امور مهم و ضروري آنروز مسلمين بود؛ يعني تصحيح اصل عقيده تازه مسلمانان و ايمانشان به توحيد؛ و تربيت نفوس بر التزام به شرع و آيين و قانون اسلام؛ و تشكيل جامعه اسلامي و حفاظت از آن، و بقيه امور هم تحت الشعاع بود؛ لذا امور اساسي و ضروري اوليه آن روز حضرتش را از پرداختن به اين امور (هر چند مهم ولى فرعي) و زدودن بقاياى جاهليت باز داشت.
از سوي ديگر؛ بسياري از صحابه پيامبر (صلى الله عليه وآله) تسليم محض حضرتش نبودند؛ آن چنانكه جز همان چند عنوان (ذكرشده) كه پذيرا شده بودند؛ در ساير امور همچنان بر عادات و اخلاق و عقايد جاهلي خود باقي بودند، بلكه آن چنان بر اين عادات و عقايد انحرافي پايبند بودند؛ كه حتى مانع پيامبر (صلى الله عليه وآله) از هر گونه تصحيح و تغييرى در آن مي شدند.
در سفر فتح مكه كه در اوج استقرار انديشه و حكومت اسلامي پيامبر (صلى الله عليه وآله) اتفاق افتاد؛ سخن از تغييرات مشركان در ساختمان كعبه (در دوران جاهلي) پيش آمد؛ كه آنها به عمق سه متر از خانه كعبه را (بخاطر كمبود هزينه ساختمان) بيرون از كعبه گذارده بودند، (كه البته عليرغم بازسازى مكرر آن؛ تا به امروز هنوز اين قسمت در قسمت راهرو حجر اسماعيل واقع است) و اينكه پيامبر (صلى الله عليه وآله) اين نقص را اصلاح كنند و آن قسمت بيرون افتاده از كعبه را به داخل آن برگردانند، پيامبر (صلى الله عليه وآله) به عايشه فرمودند: اگر نبود كه قوم تو ارتباطشان هنوز با جاهليت تازه و نزديك است؛ من اين كار (تصحيح بناي كعبه) را انجام مي دادم! يعني چون هنوز در گروي عادات جاهليتند مانع مي شوند و نمي پذيرند.
از اينگونه امور فرعي ولى مهم؛ كه براى پيامبر (صلى الله عليه وآله) شرايط تصحيح يا تأسيس آن فراهم نشد؛ يكي موضوع تأسيس تقويم و شروع تاريخ اسلامي بود، كه اين كار سالها پس از رحلت پيامبر (صلى الله عليه وآله) اتفاق افتاد، وقتي حاكم زمان در نوشتن نامه مهم رسمي متحير بود كه چه تاريخي بنويسد، يا قصد داشت تقويم كافران را بكار گيرد، حضرت مولا علي (عليه السلام) به او ياد دادند كه زيبنده نيست كه تقويم و تاريخ بيگانه بكار بري! و چون پرسيد از مبدأ تاريخ اسلامي؟ حضرتش به او مبدأ قراردادن هجرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) را تعليم كردند، چون با هجرت به مدينه شروع جامعه و دولت اسلامي اتفاق مي افتاد؛ و آن نامه هم يك نوع مكاتبه رسمي و دولتي محسوب مي شد، لذا اين تعليم حضرت مولا (عليه السلام) بكارگرفته شد؛ و از آن روز تا به حال تقويم اسلامي با مبدأ هجري در ميان همه مسلمانان متداول بوده است.
از ديگر امور مهمه اى كه (به علت رسوخ فرهنگ جاهلي در پندار غالب صحابه) براى پيامبر (صلى الله عليه وآله) تصحيح آن فراهم نشد؛ موضوع آغاز سال در تقويم اسلامي بود، طبيعي بود وقتي كه اصل تأسيس تاريخ و تقويم براي حضرتش ميسر نشد؛ موضوع آغاز سال كه از فروع آن بود نيز جاى تصحيح و تأسيسش نبود.
علل عدم تصحيح پندار عامه مسلمين در باره آغاز سال
اين جريان و طيف جاهلي با همكاري گروه سقيفه بني ساعده پس از رحلت پيامبر (صلى الله عليه وآله) فورا مخالفتش را آشكارا كرده و شدت بخشيد، و بر خلاف وصيت و معرفي عمومي پيامبر (صلى الله عليه وآله) در حج وداع؛ بر عليه جانشين راستين حضرتش (يعني حضرت مولا علي (عليه السلام)) اقدام به كودتاى بسيار جنايتكارانه اى كرد؛ كه در آن خانه وحي سوزانده شد و يادگار پيامبر (صلى الله عليه وآله) (يعني حضرت زهرا (عليها السلام)) مورد هجوم و ضرب و جرح واقع گرديد و فرزند و جنين ايشان مظلومانه شهيد شد؛ و با اين اقدام و يك سلسله اقدامات خشونت بار ديگر؛ از جمله تهديد بزرگان صحابه پيامبر (صلى الله عليه وآله) و ايجاد جو رعب و وحشت در ميان مسلمانان بويژه پس از فاجعه حمله به خانه وحي و نيز ترور رئيس و بزرگ انصار (كه بخش اعظم مسلمانان مدينه را تشكيل مي دادند) يعني سعد بن عباده؛ اين طيف توانست زمام مسلمانان را بدست بگيرد، و پس از آنها تا قرنها نوعا همين جريان انحرافي و نفوذي جاهلي (ولى با نقاب و ماسك اسلامي) بر مسلمانها حكومت داشته است.
نوع كساني كه پس از پيامبر (صلى الله عليه وآله) نيز بر مسلمانان حاكم شدند (خلفاى ثلاث و امويان و..) از همين طيف و جريان جاهليت زدگان بودند؛ كه نه تنها دنبال پيرايش خود و جامعه از بقاياي جاهليت نبوده؛ بلكه پيوسته در صدد زدودن تعاليم نبوي (صلى الله عليه وآله) از جامعه و انديشه و عقايد مسلمانان بودند؛ ولذا فورا پس از پيامبر (صلى الله عليه وآله)؛ خليفه غاصب حكم به ممنوعيت بازگويي و نشر سخنان پيامبر (صلى الله عليه وآله) كرد؛ و دستور داد كه هر كه تخلف كند و سخنان پيامبر (صلى الله عليه وآله) را بازگويد يا نشر دهد؛ او را با تازيانه شكنجه دهند. اين فرمان حكومتي تا هشتاد و چند سال پس از پيامبر (صلى الله عليه وآله) (اواخر امويان) اجرا مي شد، و طوري شده بود كه بازگويي سخنان و تعاليم نبوي (صلى الله عليه وآله) جرم شمرده مي شد و حكم قاچاق را داشت؛ و چه بسيار صحابه و تابعين راستين پيامبر (صلى الله عليه وآله) كه بخاطر بازگويي سخنان حضرتش شكنجه و آزار يا زندان و تبعيد شدند.
اين طيف و جريان در حقيقت يك جريان كافر جاهلي بود؛ كه وقتي ديد فوج فوج مردمان از هر سو به اسلام روي مي آورند؛ و ديگر محاصره اقتصادي ايمان آورده ها يا شكنجه هاى وحشيانه مانع اسلام آوردنشان نمي شود؛ لذا براى باقي نگهداشتن مردم در تاريكيهاى جاهلي و منع رسيدنشان به نور حقيقي اسلام؛ به ناچار شيوه نفاق را در پيش گرفت، و سرانشان با اظهار اسلام و تظاهر به گرويدن به پيامبر (صلى الله عليه وآله)؛ خودشان را در لابلاى صفوف مسلمانان راستين جا زدند، و با استفاده از نفوذ و موقعيت اجتماعي جاهليشان و نيز بكار گرفتن سرمايه هاى فراوانشان؛ توانستند جرياني پشت پرده (بر عليه پيامبر (صلى الله عليه وآله) و حقايق اسلام) را در همان دوران حيات حضرت مخفيانه شكل دهند؛ و اين خطر براى اسلام و مسلمانان آنقدر جدي بود؛ كه سوره ها و آيات فراواني از جانب خداوند تعالى در اين خصوص نازل گرديد و در قرآن كريم مسطور است، كه همه اين كلمات وحي در بيان افشاي جريان نفاق و منافقين و شيوه ها و خصلتهاى آنها و خطرشان مي باشد.
بهترين شاهد بر مصداقيت اين جريان براى آن آيات و سوره ها؛ رفتار و روششان در نفي و زدودن تعاليم پيامبر (صلى الله عليه وآله) بود؛ بلكه حتى در صدد محو كلي نام پيامبر (صلى الله عليه وآله) از ياد و دل مسلمانان نيز بودند؛ و اقداماتي را هم انجام دادند هر چند به نتيجه مقصودشان نرسيدند؛ از جمله اين تلاشها: در دوران معاويه (لعنه الله) بود؛ كه وقتي او شنيد كه در آخر اذان پس از فقره "لااله الا الله" فقره "محمد رسول الله" (طبق تعليم اصلي اذان) هنوز گفته مي شود؛ معاويه (لعنه الله) گفت: آيا محمّد راضي نمي شود به همان يكبار كه نام او را در صدر اذان مي برند؟ تا اينكه در آخر اذان هم ببرند! و بدينوسيله در ادامه اين فقره از اذانها انداخته شد.
ماه و روز آغاز سال در كلام وحي و خازنان وحي (عليهم السلام)، و جايگاه ارزشمند آن در تعاليم اسلام ناب محمدي (صلى الله عليه وآله)
بر هر كه آشنايي ناچيزي با كتاب خداوند قرآن كريم داشته باشد؛ پوشيده نيست كه: در كلام حق تنها ماه مبارك رمضان است كه با چنان تكريم و تجليلي سخن از آن به ميان آمده است، و پيامبر (صلى الله عليه وآله) هم پس از هجرت چون در مدينه استقرار يافتند و تشكيل جامعه اسلامي فرمودند؛ در همان اولين سال در آخر ماه شعبان و پيش از شروع ماه مبارك رمضان خطبه اى در فضيلت و احكام و آداب آن فرمودند؛ و حكم الهي در باره روزه اين ماه مبارك را به همگان اعلام نمودند؛ و چنين شد كه شروع سال در تقويم الهي با ماه مبارك رمضان و روزه آن آغاز گشت.
سرآغاز حقيقي سال نزد اهل حق
ماه مبارك رمضان به گواهي قرآن كريم و كلام پيامبر (صلى الله عليه وآله) و خازنان وحي (عليهم السلام) برترين ماههاى سال و سرور آنهاست، همچنانكه شب و روز قدر برترين شب و روز سال است؛ و اين شب و روز قدر هم در همين ماه است؛ و اين خود گواه ديگري بر عظمت و ارزش اين ماه مي باشد. و در فضيلت و ارزش ماه مبارك رمضان و ليلة القدر آن چنان از تعاليم وحي و خازنان وحي (عليهم السلام) فراوان سخن رسيده؛ كه در اين باره كتابهاي بسياري نوشته گرديده است؛ و چه بسا كه شمارش از هزار افزون باشد.
در بيان حضرت مولا علي (عليه السلام) آمده كه در خطبه اى در فرارسيدن ماه رمضاني كه در آن شهيد شدند فرمودند: ماه رمضان شما را فرا رسيد، كه آن سرور ماهها بوده و آغاز سال است.
و نيز در بيان حضرت حق ناطق جعفر بن محمد صادق (عليه السلام) (برگرفته از كلام وحي و سخن پيامبر (صلى الله عليه وآله)) آمده است كه: ماه مبارك رمضان (ماه) سرآغاز حقيقي سال است، و ليلة القدر ابتدا و شروع سال (جديد) و نيز پايان (گذشته) آنست.
و در بيان حضرت موساى كاظم (عليه السلام) دعايي براى ورود در سال (نو) در اول ماه رمضان وارد شده؛ و به نيايش با آن توصيه گرديده است.
از اين روست كه حضرت مولانا علي بن موسى الرضا (عليهما السلام) فرموده اند كه: اولين ماه سال نزد اهل حق؛ ماه مبارك رمضان است، و سرآغاز سال (نزد اهل حق) ليلة القدر است.
ادامه مطلب در پست بعدی
سؤال: تا آنجا كه اطلاع داشته ام و نوعا شايع است؛ اول سال قمري را ماه محرم الحرام مي دانند، از طرفي شنيده ام كه حقيقت مطلب بر خلاف اين بوده و اوّلين ماه سال قمري ماه محرم نمي باشد؛ مي خواستم روشن بفرماييد كه حقيقت امر چيست؟ و ماه اول سال در تاريخ قمري اسلامي كدامست؟ و اگر با آنچه متداول است مطابق نيست؛ چرا اينطور شده است؟ و چطور شده كه برخلاف حقيقت عادتي مرسوم و رايج شده است؟
جواب:
ماه آغاز سال در ديدگاه عامه ناس؛ و علل رواج اين پندار
در ميان عامه ناس شهرت دارد كه ماه محرم الحرام آغاز سال است. ولى اين برداشت و ذهنيت ريشه هاى جاهلي داشته؛ و از بقاياى فرهنگ دوران جاهليت قبل از اسلام است، و قدمت يا رواج عمومي آن به معناى اصالت و درستيش نمي باشد؛ و اين ديدگاه يك عادت و رسم جاهلي صرف بوده؛ و تنها بخاطر سلطه فرهنگ جاهلي در آن دوران رواج پيدا كرده؛ و پس از آن هم تا كنون باقيمانده است.
چرا برخي از انديشه هاى جاهلي و عادات و رسوم آن هنوز باقيمانده است؟
پس از ظهور اسلام نيز فرهنگ جاهلي همچنان بر ذهن و انديشه بسياري از صحابه پيامبر (صلى الله عليه وآله) راسخ بود؛ چون پيراستگان واقعي از جاهليت بسيار معدود بوده؛ و عمده صحابه (جز تغيير در چند عنوان كلي) در ساير امور در گرو عادات و پندارهاى گذشته خود بودند، از سوي ديگر تمام تلاش و كوشش پيامبر (صلى الله عليه وآله) مصروف امور مهم و ضروري آنروز مسلمين بود؛ يعني تصحيح اصل عقيده تازه مسلمانان و ايمانشان به توحيد؛ و تربيت نفوس بر التزام به شرع و آيين و قانون اسلام؛ و تشكيل جامعه اسلامي و حفاظت از آن، و بقيه امور هم تحت الشعاع بود؛ لذا امور اساسي و ضروري اوليه آن روز حضرتش را از پرداختن به اين امور (هر چند مهم ولى فرعي) و زدودن بقاياى جاهليت باز داشت.
از سوي ديگر؛ بسياري از صحابه پيامبر (صلى الله عليه وآله) تسليم محض حضرتش نبودند؛ آن چنانكه جز همان چند عنوان (ذكرشده) كه پذيرا شده بودند؛ در ساير امور همچنان بر عادات و اخلاق و عقايد جاهلي خود باقي بودند، بلكه آن چنان بر اين عادات و عقايد انحرافي پايبند بودند؛ كه حتى مانع پيامبر (صلى الله عليه وآله) از هر گونه تصحيح و تغييرى در آن مي شدند.
در سفر فتح مكه كه در اوج استقرار انديشه و حكومت اسلامي پيامبر (صلى الله عليه وآله) اتفاق افتاد؛ سخن از تغييرات مشركان در ساختمان كعبه (در دوران جاهلي) پيش آمد؛ كه آنها به عمق سه متر از خانه كعبه را (بخاطر كمبود هزينه ساختمان) بيرون از كعبه گذارده بودند، (كه البته عليرغم بازسازى مكرر آن؛ تا به امروز هنوز اين قسمت در قسمت راهرو حجر اسماعيل واقع است) و اينكه پيامبر (صلى الله عليه وآله) اين نقص را اصلاح كنند و آن قسمت بيرون افتاده از كعبه را به داخل آن برگردانند، پيامبر (صلى الله عليه وآله) به عايشه فرمودند: اگر نبود كه قوم تو ارتباطشان هنوز با جاهليت تازه و نزديك است؛ من اين كار (تصحيح بناي كعبه) را انجام مي دادم! يعني چون هنوز در گروي عادات جاهليتند مانع مي شوند و نمي پذيرند.
از اينگونه امور فرعي ولى مهم؛ كه براى پيامبر (صلى الله عليه وآله) شرايط تصحيح يا تأسيس آن فراهم نشد؛ يكي موضوع تأسيس تقويم و شروع تاريخ اسلامي بود، كه اين كار سالها پس از رحلت پيامبر (صلى الله عليه وآله) اتفاق افتاد، وقتي حاكم زمان در نوشتن نامه مهم رسمي متحير بود كه چه تاريخي بنويسد، يا قصد داشت تقويم كافران را بكار گيرد، حضرت مولا علي (عليه السلام) به او ياد دادند كه زيبنده نيست كه تقويم و تاريخ بيگانه بكار بري! و چون پرسيد از مبدأ تاريخ اسلامي؟ حضرتش به او مبدأ قراردادن هجرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) را تعليم كردند، چون با هجرت به مدينه شروع جامعه و دولت اسلامي اتفاق مي افتاد؛ و آن نامه هم يك نوع مكاتبه رسمي و دولتي محسوب مي شد، لذا اين تعليم حضرت مولا (عليه السلام) بكارگرفته شد؛ و از آن روز تا به حال تقويم اسلامي با مبدأ هجري در ميان همه مسلمانان متداول بوده است.
از ديگر امور مهمه اى كه (به علت رسوخ فرهنگ جاهلي در پندار غالب صحابه) براى پيامبر (صلى الله عليه وآله) تصحيح آن فراهم نشد؛ موضوع آغاز سال در تقويم اسلامي بود، طبيعي بود وقتي كه اصل تأسيس تاريخ و تقويم براي حضرتش ميسر نشد؛ موضوع آغاز سال كه از فروع آن بود نيز جاى تصحيح و تأسيسش نبود.
علل عدم تصحيح پندار عامه مسلمين در باره آغاز سال
اين جريان و طيف جاهلي با همكاري گروه سقيفه بني ساعده پس از رحلت پيامبر (صلى الله عليه وآله) فورا مخالفتش را آشكارا كرده و شدت بخشيد، و بر خلاف وصيت و معرفي عمومي پيامبر (صلى الله عليه وآله) در حج وداع؛ بر عليه جانشين راستين حضرتش (يعني حضرت مولا علي (عليه السلام)) اقدام به كودتاى بسيار جنايتكارانه اى كرد؛ كه در آن خانه وحي سوزانده شد و يادگار پيامبر (صلى الله عليه وآله) (يعني حضرت زهرا (عليها السلام)) مورد هجوم و ضرب و جرح واقع گرديد و فرزند و جنين ايشان مظلومانه شهيد شد؛ و با اين اقدام و يك سلسله اقدامات خشونت بار ديگر؛ از جمله تهديد بزرگان صحابه پيامبر (صلى الله عليه وآله) و ايجاد جو رعب و وحشت در ميان مسلمانان بويژه پس از فاجعه حمله به خانه وحي و نيز ترور رئيس و بزرگ انصار (كه بخش اعظم مسلمانان مدينه را تشكيل مي دادند) يعني سعد بن عباده؛ اين طيف توانست زمام مسلمانان را بدست بگيرد، و پس از آنها تا قرنها نوعا همين جريان انحرافي و نفوذي جاهلي (ولى با نقاب و ماسك اسلامي) بر مسلمانها حكومت داشته است.
نوع كساني كه پس از پيامبر (صلى الله عليه وآله) نيز بر مسلمانان حاكم شدند (خلفاى ثلاث و امويان و..) از همين طيف و جريان جاهليت زدگان بودند؛ كه نه تنها دنبال پيرايش خود و جامعه از بقاياي جاهليت نبوده؛ بلكه پيوسته در صدد زدودن تعاليم نبوي (صلى الله عليه وآله) از جامعه و انديشه و عقايد مسلمانان بودند؛ ولذا فورا پس از پيامبر (صلى الله عليه وآله)؛ خليفه غاصب حكم به ممنوعيت بازگويي و نشر سخنان پيامبر (صلى الله عليه وآله) كرد؛ و دستور داد كه هر كه تخلف كند و سخنان پيامبر (صلى الله عليه وآله) را بازگويد يا نشر دهد؛ او را با تازيانه شكنجه دهند. اين فرمان حكومتي تا هشتاد و چند سال پس از پيامبر (صلى الله عليه وآله) (اواخر امويان) اجرا مي شد، و طوري شده بود كه بازگويي سخنان و تعاليم نبوي (صلى الله عليه وآله) جرم شمرده مي شد و حكم قاچاق را داشت؛ و چه بسيار صحابه و تابعين راستين پيامبر (صلى الله عليه وآله) كه بخاطر بازگويي سخنان حضرتش شكنجه و آزار يا زندان و تبعيد شدند.
اين طيف و جريان در حقيقت يك جريان كافر جاهلي بود؛ كه وقتي ديد فوج فوج مردمان از هر سو به اسلام روي مي آورند؛ و ديگر محاصره اقتصادي ايمان آورده ها يا شكنجه هاى وحشيانه مانع اسلام آوردنشان نمي شود؛ لذا براى باقي نگهداشتن مردم در تاريكيهاى جاهلي و منع رسيدنشان به نور حقيقي اسلام؛ به ناچار شيوه نفاق را در پيش گرفت، و سرانشان با اظهار اسلام و تظاهر به گرويدن به پيامبر (صلى الله عليه وآله)؛ خودشان را در لابلاى صفوف مسلمانان راستين جا زدند، و با استفاده از نفوذ و موقعيت اجتماعي جاهليشان و نيز بكار گرفتن سرمايه هاى فراوانشان؛ توانستند جرياني پشت پرده (بر عليه پيامبر (صلى الله عليه وآله) و حقايق اسلام) را در همان دوران حيات حضرت مخفيانه شكل دهند؛ و اين خطر براى اسلام و مسلمانان آنقدر جدي بود؛ كه سوره ها و آيات فراواني از جانب خداوند تعالى در اين خصوص نازل گرديد و در قرآن كريم مسطور است، كه همه اين كلمات وحي در بيان افشاي جريان نفاق و منافقين و شيوه ها و خصلتهاى آنها و خطرشان مي باشد.
بهترين شاهد بر مصداقيت اين جريان براى آن آيات و سوره ها؛ رفتار و روششان در نفي و زدودن تعاليم پيامبر (صلى الله عليه وآله) بود؛ بلكه حتى در صدد محو كلي نام پيامبر (صلى الله عليه وآله) از ياد و دل مسلمانان نيز بودند؛ و اقداماتي را هم انجام دادند هر چند به نتيجه مقصودشان نرسيدند؛ از جمله اين تلاشها: در دوران معاويه (لعنه الله) بود؛ كه وقتي او شنيد كه در آخر اذان پس از فقره "لااله الا الله" فقره "محمد رسول الله" (طبق تعليم اصلي اذان) هنوز گفته مي شود؛ معاويه (لعنه الله) گفت: آيا محمّد راضي نمي شود به همان يكبار كه نام او را در صدر اذان مي برند؟ تا اينكه در آخر اذان هم ببرند! و بدينوسيله در ادامه اين فقره از اذانها انداخته شد.
ماه و روز آغاز سال در كلام وحي و خازنان وحي (عليهم السلام)، و جايگاه ارزشمند آن در تعاليم اسلام ناب محمدي (صلى الله عليه وآله)
بر هر كه آشنايي ناچيزي با كتاب خداوند قرآن كريم داشته باشد؛ پوشيده نيست كه: در كلام حق تنها ماه مبارك رمضان است كه با چنان تكريم و تجليلي سخن از آن به ميان آمده است، و پيامبر (صلى الله عليه وآله) هم پس از هجرت چون در مدينه استقرار يافتند و تشكيل جامعه اسلامي فرمودند؛ در همان اولين سال در آخر ماه شعبان و پيش از شروع ماه مبارك رمضان خطبه اى در فضيلت و احكام و آداب آن فرمودند؛ و حكم الهي در باره روزه اين ماه مبارك را به همگان اعلام نمودند؛ و چنين شد كه شروع سال در تقويم الهي با ماه مبارك رمضان و روزه آن آغاز گشت.
سرآغاز حقيقي سال نزد اهل حق
ماه مبارك رمضان به گواهي قرآن كريم و كلام پيامبر (صلى الله عليه وآله) و خازنان وحي (عليهم السلام) برترين ماههاى سال و سرور آنهاست، همچنانكه شب و روز قدر برترين شب و روز سال است؛ و اين شب و روز قدر هم در همين ماه است؛ و اين خود گواه ديگري بر عظمت و ارزش اين ماه مي باشد. و در فضيلت و ارزش ماه مبارك رمضان و ليلة القدر آن چنان از تعاليم وحي و خازنان وحي (عليهم السلام) فراوان سخن رسيده؛ كه در اين باره كتابهاي بسياري نوشته گرديده است؛ و چه بسا كه شمارش از هزار افزون باشد.
در بيان حضرت مولا علي (عليه السلام) آمده كه در خطبه اى در فرارسيدن ماه رمضاني كه در آن شهيد شدند فرمودند: ماه رمضان شما را فرا رسيد، كه آن سرور ماهها بوده و آغاز سال است.
و نيز در بيان حضرت حق ناطق جعفر بن محمد صادق (عليه السلام) (برگرفته از كلام وحي و سخن پيامبر (صلى الله عليه وآله)) آمده است كه: ماه مبارك رمضان (ماه) سرآغاز حقيقي سال است، و ليلة القدر ابتدا و شروع سال (جديد) و نيز پايان (گذشته) آنست.
و در بيان حضرت موساى كاظم (عليه السلام) دعايي براى ورود در سال (نو) در اول ماه رمضان وارد شده؛ و به نيايش با آن توصيه گرديده است.
از اين روست كه حضرت مولانا علي بن موسى الرضا (عليهما السلام) فرموده اند كه: اولين ماه سال نزد اهل حق؛ ماه مبارك رمضان است، و سرآغاز سال (نزد اهل حق) ليلة القدر است.
ادامه مطلب در پست بعدی
اين مطلب آخرين بار توسط najm150 در الثلاثاء مايو 12, 2009 1:32 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
najm150- تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08
ادامه مطلب قبل
ادامه پست قبلی
به پيروي از اين حقيقت؛ بزرگان اصحاب حضرات معصومين (عليهم السلام) (از جمله فضل بن شاذان نيشابوري) و قدماى علماى پيرو اهل بيت (عليهم السلام) (از جمله شيخ كليني و شيخ صدوق) بر اين (كه اولين ماه سال نزد اهل حق؛ ماه مبارك رمضان؛ و سرآغاز سال (نزد اهل حق) ليلة القدر است) تصريح و تأكيد كرده اند.
اول ماه مبارك رمضان ابتداى سال در تقويم اهل حق
جز سرآغاز حقيقي سال كه ليلة القدر است؛ بنابر كلام خازنان وحي (عليهم السلام) شب و روز اول ماه مبارك رمضان هم چون اولين شب و روز از اولين ماه سال است؛ فلذا اول سال در تقويم اهل حق بشمار مي آيد، و در اين خصوص توصيه اى است از حضرت مولا علي (عليه السلام) به غسل در اين هنگام؛ كه به نحوه خاصي تعليم شده و فضيلت و بركت آن بيان گرديده است.
عيد بودن آغاز ماه مبارك رمضان در ميان همه مسلمانان
در خاتمه اين نكته شايان ذكر است كه عليرغم تلاشهاى تحريفگرانه جريان فكر جاهلي در طول تاريخ اسلام در جهت عدم رواج آغازسالي ماه مبارك رمضان؛ ولى در عين حال مي بينيم كه خوشبختانه سنّت عيد بودن ماه مبارك رمضان و عيد گرفتن شروع آن و برگزاري جشنها و تبريك به اين مناسبت؛ همچنان در ميان ملتهاى مختلف مسلمان تا به امروز برقرار بوده؛ و با وسعت و گستردگي فراوان برگزار مي شود، همه كساني كه در كشورهاى غير ايران سفر كرده يا خبر داشته باشند؛ از اين معنا به خوبي مطلعند، تبادل پيامهاى تبريك پادشاهان و رؤساى حكومتهاى كشورهاى مسلمان و جميع اصناف مردم براى حلول ماه مبارك رمضان و تهنيت و تبريك آن به عنوان عيد بسيار مهم؛ جلوه اى از اين معناست.
با توجه به اينكه آغاز سال در ميان همه ملل و اقوام و فرهنگها و اديان بشري در سرتا سر جهان با عيد شروع مي شود، لذا تقارن اين سنت باقيمانده (عيد بودن اول رمضان) نشانه اى از حقيقت امر در اين موضوع (آغاز سال) مي باشد.
البته جريان فكر جاهلي در ادامه تلاشهاى تحريف گرانه اش چون نتوانست كه سنت عيد گرفتن حلول ماه مبارك رمضان را منسوخ كند؛ لذا براى منع ارتباط بين آن و موضوع آغاز سال؛ اقدام به جعل و ترويج عيدگرفتن حلول ماه محرم؛ و نيز عيد قرار دادن شهادت پاره جگر پيامبر (صلى الله عليه وآله) (حضرت اباعبد الله الحسين (عليه السلام)) و خانواده و يارانشان كرد؛ تا شايد بدينوسيله عنوان آغاز مجعول سال (ماه محرم) محفوظ مانده و عاشوراى حسيني (عليه السلام) عيد شود، ولى با همه تلاشهاى گسترده اين طيف؛ مي بينيم كه در اين اقدام شوم چندان موفق نبوده و دامنه تبريك حلول ماه محرم بسيار محدود بوده؛ و عيد بودن عاشورا جز در ميان ناصبيان و دشمنان (اهل بيت (عليهم السلام)) و محيطهاى مرتبط و منفعل از آنها؛ چندان رسميتي نداشته است؛ بلكه روزبروز با توسعه ارتباطات حاصله از وسايل پيشرفته امروزي؛ اطلاع عامه مسلمين از حقايق تاريخي افزون گرديده، و با رشد سطح آگاهي و شناختشان به ارزشهاى ناب اسلام از تحريفات اين جريان جاهلي مطلع شده و از كــژيهايشان فاصله مي گيرند. اميدوارم خداوند كريم به همه ما توفيق عطا فرمايد تا همواره از اهل حق و در خدمت حق باشيم. [شمارة ثبت: (1203) منبع: المسائل المشرقية]
بحارج 41 ص 316 و ج 42 ص193 ج 58 ص 376 و 377 ج 78 ص 18 ج 94 ص 16
به پيروي از اين حقيقت؛ بزرگان اصحاب حضرات معصومين (عليهم السلام) (از جمله فضل بن شاذان نيشابوري) و قدماى علماى پيرو اهل بيت (عليهم السلام) (از جمله شيخ كليني و شيخ صدوق) بر اين (كه اولين ماه سال نزد اهل حق؛ ماه مبارك رمضان؛ و سرآغاز سال (نزد اهل حق) ليلة القدر است) تصريح و تأكيد كرده اند.
اول ماه مبارك رمضان ابتداى سال در تقويم اهل حق
جز سرآغاز حقيقي سال كه ليلة القدر است؛ بنابر كلام خازنان وحي (عليهم السلام) شب و روز اول ماه مبارك رمضان هم چون اولين شب و روز از اولين ماه سال است؛ فلذا اول سال در تقويم اهل حق بشمار مي آيد، و در اين خصوص توصيه اى است از حضرت مولا علي (عليه السلام) به غسل در اين هنگام؛ كه به نحوه خاصي تعليم شده و فضيلت و بركت آن بيان گرديده است.
عيد بودن آغاز ماه مبارك رمضان در ميان همه مسلمانان
در خاتمه اين نكته شايان ذكر است كه عليرغم تلاشهاى تحريفگرانه جريان فكر جاهلي در طول تاريخ اسلام در جهت عدم رواج آغازسالي ماه مبارك رمضان؛ ولى در عين حال مي بينيم كه خوشبختانه سنّت عيد بودن ماه مبارك رمضان و عيد گرفتن شروع آن و برگزاري جشنها و تبريك به اين مناسبت؛ همچنان در ميان ملتهاى مختلف مسلمان تا به امروز برقرار بوده؛ و با وسعت و گستردگي فراوان برگزار مي شود، همه كساني كه در كشورهاى غير ايران سفر كرده يا خبر داشته باشند؛ از اين معنا به خوبي مطلعند، تبادل پيامهاى تبريك پادشاهان و رؤساى حكومتهاى كشورهاى مسلمان و جميع اصناف مردم براى حلول ماه مبارك رمضان و تهنيت و تبريك آن به عنوان عيد بسيار مهم؛ جلوه اى از اين معناست.
با توجه به اينكه آغاز سال در ميان همه ملل و اقوام و فرهنگها و اديان بشري در سرتا سر جهان با عيد شروع مي شود، لذا تقارن اين سنت باقيمانده (عيد بودن اول رمضان) نشانه اى از حقيقت امر در اين موضوع (آغاز سال) مي باشد.
البته جريان فكر جاهلي در ادامه تلاشهاى تحريف گرانه اش چون نتوانست كه سنت عيد گرفتن حلول ماه مبارك رمضان را منسوخ كند؛ لذا براى منع ارتباط بين آن و موضوع آغاز سال؛ اقدام به جعل و ترويج عيدگرفتن حلول ماه محرم؛ و نيز عيد قرار دادن شهادت پاره جگر پيامبر (صلى الله عليه وآله) (حضرت اباعبد الله الحسين (عليه السلام)) و خانواده و يارانشان كرد؛ تا شايد بدينوسيله عنوان آغاز مجعول سال (ماه محرم) محفوظ مانده و عاشوراى حسيني (عليه السلام) عيد شود، ولى با همه تلاشهاى گسترده اين طيف؛ مي بينيم كه در اين اقدام شوم چندان موفق نبوده و دامنه تبريك حلول ماه محرم بسيار محدود بوده؛ و عيد بودن عاشورا جز در ميان ناصبيان و دشمنان (اهل بيت (عليهم السلام)) و محيطهاى مرتبط و منفعل از آنها؛ چندان رسميتي نداشته است؛ بلكه روزبروز با توسعه ارتباطات حاصله از وسايل پيشرفته امروزي؛ اطلاع عامه مسلمين از حقايق تاريخي افزون گرديده، و با رشد سطح آگاهي و شناختشان به ارزشهاى ناب اسلام از تحريفات اين جريان جاهلي مطلع شده و از كــژيهايشان فاصله مي گيرند. اميدوارم خداوند كريم به همه ما توفيق عطا فرمايد تا همواره از اهل حق و در خدمت حق باشيم. [شمارة ثبت: (1203) منبع: المسائل المشرقية]
بحارج 41 ص 316 و ج 42 ص193 ج 58 ص 376 و 377 ج 78 ص 18 ج 94 ص 16
اين مطلب آخرين بار توسط najm150 در الثلاثاء مايو 12, 2009 1:34 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
najm150- تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08
هنگام شناسى
سؤال: در قرآن كريم (سوره هود آيه 44) آمده است كه: با نهايت طوفان نوح؛ كشتي بر كوه جودي قرار گرفت، از طرفي اكتشافاتى كه در پنجاه ساله أخير انجام شده؛ حاكي از پيدا شدن بقاي سفينه نوح (عليه السلام) بر كوه آرارات در تركيه است، بعضي مي خواهند نتيجه اين اكتشافات را شاهد بر صحت آنچه در انجيل (فعلي) مسيحيان آمده است بگيرند؛ كه در آن: قرارگاه پاياني كشتي نوح (عليه السلام) را كوه آرارات ذكر كرده است، سؤالى كه داشتم اين بود؛ آيا نتيجه اين اكتشافات مورد تأييد نيست؟
جواب: در باره اين مطلب اگر به چند نكته توجه كنيد؛ پرسش شما پاسخ يافته و تحير شما برطرف خواهد شد:
1- آنچه در بيان وحي شريف و قرآن كريم آمده است؛ عين حق بوده و بيانگر نشاني دقيق آن قرارگاه مي باشد.
2- كوه جودي كه در كلام خازنان وحي (عليهم السلام) نشانيش را به منطقه موصل عراق داده اند؛ در شمال منطقه موصل قرار گرفته؛ و فعلا در داخل خاك تركيه و نزديك مرزهاى آن با عراق است.
3- آرارات نام يك منطقه كوهستاني است كه در غرب آسيا و شرق تركيه قرار داشته؛ و كردستان تركيه در آن واقع است، و اين ناحيه بين كشورهاى ايران و عراق و سوريه و ارمنستان واقع است، و درياچه وان در ميانه آن واقع شده، و رودهاى بزرگى از جمله: ارس و دجله و فرات از دامنه هاى آن سرازير است.
4- قله بلند آرارات كه در اذهان و السنه عامه مردم مشهور است؛ يكي از قله هاى شمالى اين منطقه كوهستاني و بلندترين آنهاست، اين قله در منطقه اى بين ايران و ارمنستان و تركيه و داخل خاك فعلى تركيه واقع است، همچنانكه كوه جودي نيز يكي از قله هاى جنوبي منطقه كوهستانى آرارات بوده و در نزديكى مرز تركيه با عراق است.
5- آنچه انجيل (متداول نزد مسيحيان - سفر تكوين) در اين خصوص نقل كرده؛ چنين است: كشتي بر كوههاى آرارات قرار گرفت. ذكر كلمه: كوههاى آرارات؛ به صيغه جمع به معناى كوههاى واقع در منطقه آرارات مي باشد، و در حقيقت بيانگر محدوده و منطقه لنگرگاه كشتي است؛ نه بيانگر موضع دقيق آن؛ و نه ذكر كوه و قله خاص، در حالى كه قرآن كريم بطور دقيق؛ به نام قله اى كه كشتي نوح (عليه السلام) بر آن قرار يافته؛ تصريح نموده است، ولذا اين دو متن در اين مورد تعارضي نداشته، كه انجيل (فعلى ) اشاره به منطقه كرده؛ و قرآن كريم تصريح به نقطه و قله استقرار نموده است، كه اين خود فضيلتي براى بيان قرآن كريم است.
6- از آنجا كه كوه جودي نيز يكي از قله هاى كوهستان آرارات است، لذا مطرح شدن عنوان آرارات براى قرارگاه نهايي كشتي نوح (عليه السلام) تنافي با هدايت و بيان قرآن شريف ندارد، بلكه آنچه موجب توهّم تعارض گرديده؛ انس اذهان عامه ناس به اينكه (آرارات را فقط نام قلّه معروف دانسته)؛ و بي اطلاعي آنها از اينكه آرارات نام كل آن منطقه كوهستاني است؛ و نيز عدم اطلاع بر اينكه كوه جودي نيز از كوههاى منطقه آرارات است؛ مي باشد.
7- اكتشافات محققين در پنجاه ساله اخير؛ راجع به موضع كشتي نوح (عليه السلام)؛ نيز دقيقا مبين همين مطلب است كه: لنگرگاه نهايي كشتي نوح (عليه السلام) در قله كوه جودي بوده؛ و آنچه پژوهشگران به عنوان بقاياى آن كشتي عظيم پيدا نموده اند؛ در قله همين كوه جودى است.
البته براى تكميل اطلاع شما بايد بگويم كه اين تحقيقات به پنجاه سال اخير محدود نبوده؛ و از يكصد سال قبل نيز مستندات و تصاوير آن موجود است، بلكه از زمان قديم اين قلّه مقصد اهل خلوت و عبادت بوده؛ و تا اوايل قرن اخير نيز بقايايي از مواضع اقامت ايشان موجود بوده است. افزون بر همه اينها؛ مردم منطقه كوه جودي از گذشته هاى دور از اين قرارگاه و بقاياى اين كشتي مطلع بوده، و آنجا را به همين عنوان مي شناخته اند، بطوريكه حتى كاشفان و محققان مزبور نيز با راهنمايي و نشاندهي و همراهي مطلعين محلي به اين موضع راه پيدا كرده اند، همچنانكه در بيشتر كشفيات معروف جهان (كه به نام محققان جديد مشهور شده) نيز واقع مطلب همينطور بوده است. [شمارة ثبت: (1295) منبع: المسائل المغربية]
جواب: در باره اين مطلب اگر به چند نكته توجه كنيد؛ پرسش شما پاسخ يافته و تحير شما برطرف خواهد شد:
1- آنچه در بيان وحي شريف و قرآن كريم آمده است؛ عين حق بوده و بيانگر نشاني دقيق آن قرارگاه مي باشد.
2- كوه جودي كه در كلام خازنان وحي (عليهم السلام) نشانيش را به منطقه موصل عراق داده اند؛ در شمال منطقه موصل قرار گرفته؛ و فعلا در داخل خاك تركيه و نزديك مرزهاى آن با عراق است.
3- آرارات نام يك منطقه كوهستاني است كه در غرب آسيا و شرق تركيه قرار داشته؛ و كردستان تركيه در آن واقع است، و اين ناحيه بين كشورهاى ايران و عراق و سوريه و ارمنستان واقع است، و درياچه وان در ميانه آن واقع شده، و رودهاى بزرگى از جمله: ارس و دجله و فرات از دامنه هاى آن سرازير است.
4- قله بلند آرارات كه در اذهان و السنه عامه مردم مشهور است؛ يكي از قله هاى شمالى اين منطقه كوهستاني و بلندترين آنهاست، اين قله در منطقه اى بين ايران و ارمنستان و تركيه و داخل خاك فعلى تركيه واقع است، همچنانكه كوه جودي نيز يكي از قله هاى جنوبي منطقه كوهستانى آرارات بوده و در نزديكى مرز تركيه با عراق است.
5- آنچه انجيل (متداول نزد مسيحيان - سفر تكوين) در اين خصوص نقل كرده؛ چنين است: كشتي بر كوههاى آرارات قرار گرفت. ذكر كلمه: كوههاى آرارات؛ به صيغه جمع به معناى كوههاى واقع در منطقه آرارات مي باشد، و در حقيقت بيانگر محدوده و منطقه لنگرگاه كشتي است؛ نه بيانگر موضع دقيق آن؛ و نه ذكر كوه و قله خاص، در حالى كه قرآن كريم بطور دقيق؛ به نام قله اى كه كشتي نوح (عليه السلام) بر آن قرار يافته؛ تصريح نموده است، ولذا اين دو متن در اين مورد تعارضي نداشته، كه انجيل (فعلى ) اشاره به منطقه كرده؛ و قرآن كريم تصريح به نقطه و قله استقرار نموده است، كه اين خود فضيلتي براى بيان قرآن كريم است.
6- از آنجا كه كوه جودي نيز يكي از قله هاى كوهستان آرارات است، لذا مطرح شدن عنوان آرارات براى قرارگاه نهايي كشتي نوح (عليه السلام) تنافي با هدايت و بيان قرآن شريف ندارد، بلكه آنچه موجب توهّم تعارض گرديده؛ انس اذهان عامه ناس به اينكه (آرارات را فقط نام قلّه معروف دانسته)؛ و بي اطلاعي آنها از اينكه آرارات نام كل آن منطقه كوهستاني است؛ و نيز عدم اطلاع بر اينكه كوه جودي نيز از كوههاى منطقه آرارات است؛ مي باشد.
7- اكتشافات محققين در پنجاه ساله اخير؛ راجع به موضع كشتي نوح (عليه السلام)؛ نيز دقيقا مبين همين مطلب است كه: لنگرگاه نهايي كشتي نوح (عليه السلام) در قله كوه جودي بوده؛ و آنچه پژوهشگران به عنوان بقاياى آن كشتي عظيم پيدا نموده اند؛ در قله همين كوه جودى است.
البته براى تكميل اطلاع شما بايد بگويم كه اين تحقيقات به پنجاه سال اخير محدود نبوده؛ و از يكصد سال قبل نيز مستندات و تصاوير آن موجود است، بلكه از زمان قديم اين قلّه مقصد اهل خلوت و عبادت بوده؛ و تا اوايل قرن اخير نيز بقايايي از مواضع اقامت ايشان موجود بوده است. افزون بر همه اينها؛ مردم منطقه كوه جودي از گذشته هاى دور از اين قرارگاه و بقاياى اين كشتي مطلع بوده، و آنجا را به همين عنوان مي شناخته اند، بطوريكه حتى كاشفان و محققان مزبور نيز با راهنمايي و نشاندهي و همراهي مطلعين محلي به اين موضع راه پيدا كرده اند، همچنانكه در بيشتر كشفيات معروف جهان (كه به نام محققان جديد مشهور شده) نيز واقع مطلب همينطور بوده است. [شمارة ثبت: (1295) منبع: المسائل المغربية]
اين مطلب آخرين بار توسط najm150 در الثلاثاء مايو 12, 2009 1:35 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
najm150- تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08
هنگام شناسى
سؤال: آيا چهارشنبه آخر ماه صفر و چهارشنبه سوري ارتباطي با هم دارند؟ آيا نحوست اين هنگام واقعيت دارد؟ صرف نظر از آن رسومي كه در دوران جاهليت؛ ميان برخي از عوام مطرح بوده؛ و يا بقاياى آن كه امروزه توسط برخي از نوجوانها؛ از باب روحيه بازي و شيطنت نوجواني؛ بكاربرده مي شود، اگر نكته صحيح و امر درستي در اين باره مطرح است؛ و يا تعاليمي از مكتب وحي در اين خصوص رسيده است؛ لطفا بيان نماييد.
جواب:
1- نكاتي درباره روز چهارشنبه؛ و حوادث مربوط به اين روز:
(الف): خلقت اركان آتش (جهنم) در روز چهارشنبه بوده است.
(ب): در تفسير خازنان وحي (عليهم السلام) از كلام وحي كه فرمود: سبع ليال و ثمانية أيام، آمده است كه: اين روزهاى عذاب از چهارشنبه شروع شده و به چهارشنبه ختم گرديده است.
2- نكاتي درباره چهارشنبه آخر هر ماه؛ و حوادث مربوط به اين روز:
در كلام پيامبر (صلى الله عليه وآله) وارد شده كه: روز چهارشنبه آخر ماه؛ نحس هميشگي است، و اين روز همان است كه در كلام وحي از آن تعبير شده است به: في يوم نحس مستمر.
اتفاق دو قسم از وقايع در روز چهارشنبه آخر ماه:
(الف): وقوع بعض حوادث و اموري كه در جهت تعدّي و دشمني با آيين حق بوده است، مانند: كشتن قابيل برادر خود هابيل (عليه السلام) را، شروع قابيل به آتش پرستي، پي كردن ناقه حضرت صالح (عليه السلام)، ساختن منجنيق براى پرتاب حضرت ابراهيم (عليه السلام) در آتش، ميان آتش انداختن حضرت ابراهيم (عليه السلام)، از دست دادن حضرت ايوّب (عليه السلام) فرزندان و اموالش، به زندان افتادن حضرت يوسف (عليه السلام)، احضار كردن فرعون حضرت موسى (عليه السلام) را براى كشتن، قتل عام فرعون پسران (كودك و نوجوان) بني اسرائيل، ويران كردن بيت المقدس، قتل حضرت يحيى بن زكريا (عليهما السلام)، شروع بناي آتشكده هاى مجوس، ولادت دجال، ولادت معاويه، مجروح شدن پيامبر (صلى الله عليه وآله)، و نيز شروع بيماري حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) (كه به رحلتشان منتهي شد) در اين روز بوده است.
(ب): وقوع حوادث مربوط به خشم و انتقام الهي (اعاذنا الله منه) است، مانند: هلاك قوم عاد، هلاك نمرود،هلاك قوم لوط، هلاك قوم احقاف، هلاك قوم شعيب، نزول اولين عذاب براى قوم فرعون، هلاك و غرق نمودن فرعون، فروبردن قارون به زمين، مسخ طايفه اى از بني اسرائيل به صورت خوك، وقوع عذابهاى الهي كه در اين آيات قرآني اشاره شده است: اصبحت كالصريم - خرّ عليهم السقف من فوقهم - انا دمّرناهم و قومهم اجمعين - اخذتهم الصيحة - عليهم حجارة من سجيل.
3- نكاتي درباره ماه صفر؛ و حوادث مربوط به اين ماه:
الف: معروف است كه از هزار بلا كه نازل مي شود؛ 999 تاى آن در صفر نازل مي گردد.
ب: گذشته از اينكه برخي وقايع شوم سابق الذكر؛ در اين ماه اتفاق افتاده، همچنين بسياري از حوادث تلخ ديگر تاريخ اهل حق در اين ماه واقع گرديده است، از جمله آنها:
وفات مادر بني آدم؛ حضرت حواء (عليها السلام) * رحلت حضرت هارون پيامبر برادر حضرت موسى (عليهما السلام) * شهادت حضرت يحياى پيامبر (عليه السلام) * سخت شدن شرايط بر پيامبر (صلى الله عليه وآله) و هجرت از مكه * شهادت گروه اعزامي پيامبر (صلى الله عليه وآله) براى تبليغ اسلام در بئر معونه * توطئه سران منافقين براى تأخير حركت لشكر اعزامي پيامبر (صلى الله عليه وآله) براى مقابله با سپاه روم به فرماندهي اسامه * توطئه سران منافقين و مانع شدن از نوشته شدن فرمان روشنگر پيامبر (صلى الله عليه وآله) درباره جانشيني خود * شهادت حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) (بنا به روايتي) * رحلت جناب سلمان (عليه السلام) * شهادت جناب محمد بن ابي بكر (عليه السلام) * شهادت بسياري از ياران راستين حضرت مولا علي (عليه السلام) در جنگ صفين همچون عمار ياسر و اويس قرني و خزيمه ذو الشهادتين * مانع شدن خوارج از قطعي شدن پيروزي لشكر حضرت مولا (عليه السلام) در صفين و ماجراى حكميت * صف آرايي و جنگ خوراج نهروان بر عليه حضرت مولا (عليه السلام) * شهادت حضرت امام مجتبى (عليه السلام) * به نمايش گذاردن كاروان اسراي اهل بيت (عليهم السلام) و سرهاى مقدسه (عليهم السلام) در شام و برگزاري جشنها و وقايع اهانت آميز * فاجعه خرابه شام و شهادت حضرت رقيه (عليها السلام) * هجوم سپاهيان يزيد به مكه و سوزاندن و تخريب خانه خدا (كعبه) * شهادت و مصلوب شدن حضرت زيد (عليه السلام) * آغاز حكومت بني العباس * شهادت حضرت امام رضا (عليه السلام) (بنا به روايتي) *
4- هر چند نحوست كلي روز چهارشنبه؛ در ميان مردم معروف بوده؛ ولى در كلام خازنان وحي (عليهم السلام)؛ به اين باور توجهي نشده است، بلكه انجام امور معمولي و ضروري شخص در اين روز؛ چه بر حسب نياز و چه به جهت مخالفت با اين باور (شوم پنداري عامه)؛ خصوصا پس از انجام تصدق؛ پسنديده است، و به هر حال؛ پرهيز از شروع كار مهم در اين روز؛ كلي نبوده، بلكه شروع برخي از امور مانند: تحصيل علم و حكمت و اقبال به معنويات و همنشيني با اهل معرفت و شركت در مجالس مذاكره معارف الهيه در روز چهارشنبه خوب مي باشد، چه اينكه با توجه به مناسبتهاى سابق الذكر؛ بهترين وسيله دفع نكبات و آفات مزبور و حفظ از آنها؛ اظهار برائت عملي از موضوع آن موارد مي باشد، ولذا سعي شود كه (به انحاء ممكنه) هر چه بهتر و بيشتر؛ اقبال به حق و ياد حق و معرفت حق و طاعت حق محقق گردد.
5- در امور مهمي كه شروع آن به وقت خاصي محدود نبوده؛ و انسان در تقديم و تأخير آن مختار است، از شروع آن در روز چهارشنبه آخر هر ماه؛ بويژه آنكه در وقت محاق (كسوف يا پنهان بودن آخر ماه) هم باشد، پرهيز كند، چه بسا تذكر وقايع سابق الذكر و خاطره آن؛ براى كسي كه بخواهد شروع كار مهمي را با تفأل به خير بنمايد؛ مناسب نباشد.
6- البته نحوستي كه گاهي درباره ايام تعبير مي شود؛ ذاتي نبوده و عارضي است، و در حقيقت اين اوقات از حساسيت ويژه اى برخوردار بوده و ميزان آسيب پذيري انسان بالا مي رود، لذا شخص آگاه با اطلاع از وقايع شوم در روز خاصي؛ نسبت به نوع رفتار در آن روز؛ هوشيار شده، و ضمن مراقبت در باطن و ظاهر؛ و پرهيز دقيقتر و عميقتر از تاريكيها و پليديها؛ با اقبال بهتر و بيشتر به روشنيها و پاكيها؛ از شرور و آفات به حق تعالى استعاذه مي نمايد. و بدين روش (پرهيز + اقبال + تصدق + روزه + دعا + استعاذه) نحوست عارضي اين ايام برطرف مي شود.
7- ايرانيان باستان تقويم هفته نداشته اند؛ و در تقويمشان تنها حساب سال و ماه و روز بوده است، كه در هر سال دوازده ماه؛ و در هر ماه سي روز داشته؛ و براى هر يك از ماهها (از اول تا دوازدهم) و هر يك از روزهاى ماه (از يكم تا سي ام) نامي گذارده بودند، و ايرانيان تقويم هفته و نام روزهاى آنرا از اقوام تبار حضرت ابراهيم (عليه السلام) (عرب و بني اسرائيل) گرفته اند، ولذاست كه نام فارسي روزهاى هفته؛ ترجمه و برگردان نامهاى عربي آنست، بنابر اين نام روز چهارشنبه همان ترجمه "يوم اربعاء" در عربي است، و نام گرفتن (چهارشنبه سوري) و واقع شدن آن در آخرين چهارشنبه سال شمسي؛ برگرفته از برخي منابع ديني اسلامي بوده؛ كه در آنها از چهارشنبه آخر ماه صفر؛ به عنوان چهارشنبه سوري نام برده شده است.
8- امّا رسم چهارشنبه سوري: آنچه فعلا در ميان برخي از نوجوانان و جاهلان به چشم مي خورد؛ از نظر روش؛ بقايايي بازيگونه از عادات و عقايد دوران جاهليت پارسيان قديم بوده؛ همراه با برخي تغييرات در هنگام برگزاري يا نام روز؛ كه ناشي از باورهاى ديني است كه در پي هدايت و گرويدن به مكتب وحي الهي (اسلام) مي باشد.
9- روشن كردن آتش و پريدن از روي آن؛ اساس و ريشه از اينجا بوده كه: در دوران جاهليت قديم؛ برخي اقوام ايراني معتقد بوده اند كه: در اين روز آتش جهنم به زمين راه پيدا مي كند؛ و بدين وسيله سرماي (زمستان) برطرف مي شود، و لذا به نشانه آتش جهنم؛ آتشي بر افروخته و از روي آن مي جهيده اند، به معناى اينكه از آتش جهنم سالم گذشته اند! و اين كار را براى حفظ و سلامتي خود و مال و زراعتشان از شرور و آفات مفيد پنداشته؛ و به آن تبرك مي جسته اند، و گرداگرد آن به پايكوبي و شادماني پرداخته؛ و به اين مناسبت جشن و ميهماني نيز بر پا مي داشته اند، ولذا به جشن سوري نيز موصوف شده است، البته اين عادت جاهلي محدود به نواحي ايران نبوده؛ و با مقداري تفاوت در هنگام و شيوه و برخي تفاصيل ديگر آن؛ از شرق روسيه تا ايرلند و از شمال اروپا تا يونان تا شمال آفريقا؛ در ميان نياكان بت پرست اروپائيان و قبايل بربر و عرب برخي از نواحي كشورهاى شمال آفريقا متداول بوده؛ و هنوز هم در ميان برخي عوام ايشان جاري است.
10- حضور و طلوع مكتب وحي؛ و انتشار تعاليم خازنان وحي (عليهم السلام) موجب هدايت بشر به سوي حق تعالى ؛ با تعريفي منزّه از شكل و جسم و خرافات و پيرايه ها گرديد، و پيروان وحي را اينطور تربيت نمود كه: تنها خداوند احد واحد و قدوس سبحان است كه زمام همه هستي را داشته؛ و هر پيش آمدي بسته قدرت اوست، و در هر بيمي تنها به او بايد پناه جسته؛ و براى بدست آوردن هر خير ى ؛ صرفا به او بايد اميد داشته؛ و هر نيازي را فقط از او بايد خواست.
11- بنابر عقيده و روش اهل حق: آخرين چهارشنبه ماه صفر؛ چهارشنبه سوري بوده؛ كه در آن بايد از همه بلايا و شرور و آفات به حق تعالى پناه برد، بويژه آنكه در وقت محاق (روزهاى آخر ماه) بوده؛ يا مانند امسال (1427) مصادف با كسوف خورشيد نيز مي باشد، و در مكتب وحي و تعاليم وارده از خازنان وحي (عليهم السلام)؛ بجهت دفع شرور؛ تنها به پرهيز دقيقتر و عميقتر از تاريكيها و پليديها؛ همراه با اقبال بهتر و بيشتر به روشنيها و پاكيها؛ و استعاذه به حق تعالى و دعاى براى رفع بلا و تصدق (به انفاق و اعمال خير) توصيه شده است.
12- شب چهارشنبه هنگام خواب؛ بگذارد هفت عدد واحد پول (7 سكه خورد يا 7 اسكناس) زير سر (بالش) خود و نيز زير سر هر يك از عزيزانش؛ و صبح آنرا بردارد و صدقه بدهد.
ادامه در پست بعدی
جواب:
1- نكاتي درباره روز چهارشنبه؛ و حوادث مربوط به اين روز:
(الف): خلقت اركان آتش (جهنم) در روز چهارشنبه بوده است.
(ب): در تفسير خازنان وحي (عليهم السلام) از كلام وحي كه فرمود: سبع ليال و ثمانية أيام، آمده است كه: اين روزهاى عذاب از چهارشنبه شروع شده و به چهارشنبه ختم گرديده است.
2- نكاتي درباره چهارشنبه آخر هر ماه؛ و حوادث مربوط به اين روز:
در كلام پيامبر (صلى الله عليه وآله) وارد شده كه: روز چهارشنبه آخر ماه؛ نحس هميشگي است، و اين روز همان است كه در كلام وحي از آن تعبير شده است به: في يوم نحس مستمر.
اتفاق دو قسم از وقايع در روز چهارشنبه آخر ماه:
(الف): وقوع بعض حوادث و اموري كه در جهت تعدّي و دشمني با آيين حق بوده است، مانند: كشتن قابيل برادر خود هابيل (عليه السلام) را، شروع قابيل به آتش پرستي، پي كردن ناقه حضرت صالح (عليه السلام)، ساختن منجنيق براى پرتاب حضرت ابراهيم (عليه السلام) در آتش، ميان آتش انداختن حضرت ابراهيم (عليه السلام)، از دست دادن حضرت ايوّب (عليه السلام) فرزندان و اموالش، به زندان افتادن حضرت يوسف (عليه السلام)، احضار كردن فرعون حضرت موسى (عليه السلام) را براى كشتن، قتل عام فرعون پسران (كودك و نوجوان) بني اسرائيل، ويران كردن بيت المقدس، قتل حضرت يحيى بن زكريا (عليهما السلام)، شروع بناي آتشكده هاى مجوس، ولادت دجال، ولادت معاويه، مجروح شدن پيامبر (صلى الله عليه وآله)، و نيز شروع بيماري حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) (كه به رحلتشان منتهي شد) در اين روز بوده است.
(ب): وقوع حوادث مربوط به خشم و انتقام الهي (اعاذنا الله منه) است، مانند: هلاك قوم عاد، هلاك نمرود،هلاك قوم لوط، هلاك قوم احقاف، هلاك قوم شعيب، نزول اولين عذاب براى قوم فرعون، هلاك و غرق نمودن فرعون، فروبردن قارون به زمين، مسخ طايفه اى از بني اسرائيل به صورت خوك، وقوع عذابهاى الهي كه در اين آيات قرآني اشاره شده است: اصبحت كالصريم - خرّ عليهم السقف من فوقهم - انا دمّرناهم و قومهم اجمعين - اخذتهم الصيحة - عليهم حجارة من سجيل.
3- نكاتي درباره ماه صفر؛ و حوادث مربوط به اين ماه:
الف: معروف است كه از هزار بلا كه نازل مي شود؛ 999 تاى آن در صفر نازل مي گردد.
ب: گذشته از اينكه برخي وقايع شوم سابق الذكر؛ در اين ماه اتفاق افتاده، همچنين بسياري از حوادث تلخ ديگر تاريخ اهل حق در اين ماه واقع گرديده است، از جمله آنها:
وفات مادر بني آدم؛ حضرت حواء (عليها السلام) * رحلت حضرت هارون پيامبر برادر حضرت موسى (عليهما السلام) * شهادت حضرت يحياى پيامبر (عليه السلام) * سخت شدن شرايط بر پيامبر (صلى الله عليه وآله) و هجرت از مكه * شهادت گروه اعزامي پيامبر (صلى الله عليه وآله) براى تبليغ اسلام در بئر معونه * توطئه سران منافقين براى تأخير حركت لشكر اعزامي پيامبر (صلى الله عليه وآله) براى مقابله با سپاه روم به فرماندهي اسامه * توطئه سران منافقين و مانع شدن از نوشته شدن فرمان روشنگر پيامبر (صلى الله عليه وآله) درباره جانشيني خود * شهادت حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) (بنا به روايتي) * رحلت جناب سلمان (عليه السلام) * شهادت جناب محمد بن ابي بكر (عليه السلام) * شهادت بسياري از ياران راستين حضرت مولا علي (عليه السلام) در جنگ صفين همچون عمار ياسر و اويس قرني و خزيمه ذو الشهادتين * مانع شدن خوارج از قطعي شدن پيروزي لشكر حضرت مولا (عليه السلام) در صفين و ماجراى حكميت * صف آرايي و جنگ خوراج نهروان بر عليه حضرت مولا (عليه السلام) * شهادت حضرت امام مجتبى (عليه السلام) * به نمايش گذاردن كاروان اسراي اهل بيت (عليهم السلام) و سرهاى مقدسه (عليهم السلام) در شام و برگزاري جشنها و وقايع اهانت آميز * فاجعه خرابه شام و شهادت حضرت رقيه (عليها السلام) * هجوم سپاهيان يزيد به مكه و سوزاندن و تخريب خانه خدا (كعبه) * شهادت و مصلوب شدن حضرت زيد (عليه السلام) * آغاز حكومت بني العباس * شهادت حضرت امام رضا (عليه السلام) (بنا به روايتي) *
4- هر چند نحوست كلي روز چهارشنبه؛ در ميان مردم معروف بوده؛ ولى در كلام خازنان وحي (عليهم السلام)؛ به اين باور توجهي نشده است، بلكه انجام امور معمولي و ضروري شخص در اين روز؛ چه بر حسب نياز و چه به جهت مخالفت با اين باور (شوم پنداري عامه)؛ خصوصا پس از انجام تصدق؛ پسنديده است، و به هر حال؛ پرهيز از شروع كار مهم در اين روز؛ كلي نبوده، بلكه شروع برخي از امور مانند: تحصيل علم و حكمت و اقبال به معنويات و همنشيني با اهل معرفت و شركت در مجالس مذاكره معارف الهيه در روز چهارشنبه خوب مي باشد، چه اينكه با توجه به مناسبتهاى سابق الذكر؛ بهترين وسيله دفع نكبات و آفات مزبور و حفظ از آنها؛ اظهار برائت عملي از موضوع آن موارد مي باشد، ولذا سعي شود كه (به انحاء ممكنه) هر چه بهتر و بيشتر؛ اقبال به حق و ياد حق و معرفت حق و طاعت حق محقق گردد.
5- در امور مهمي كه شروع آن به وقت خاصي محدود نبوده؛ و انسان در تقديم و تأخير آن مختار است، از شروع آن در روز چهارشنبه آخر هر ماه؛ بويژه آنكه در وقت محاق (كسوف يا پنهان بودن آخر ماه) هم باشد، پرهيز كند، چه بسا تذكر وقايع سابق الذكر و خاطره آن؛ براى كسي كه بخواهد شروع كار مهمي را با تفأل به خير بنمايد؛ مناسب نباشد.
6- البته نحوستي كه گاهي درباره ايام تعبير مي شود؛ ذاتي نبوده و عارضي است، و در حقيقت اين اوقات از حساسيت ويژه اى برخوردار بوده و ميزان آسيب پذيري انسان بالا مي رود، لذا شخص آگاه با اطلاع از وقايع شوم در روز خاصي؛ نسبت به نوع رفتار در آن روز؛ هوشيار شده، و ضمن مراقبت در باطن و ظاهر؛ و پرهيز دقيقتر و عميقتر از تاريكيها و پليديها؛ با اقبال بهتر و بيشتر به روشنيها و پاكيها؛ از شرور و آفات به حق تعالى استعاذه مي نمايد. و بدين روش (پرهيز + اقبال + تصدق + روزه + دعا + استعاذه) نحوست عارضي اين ايام برطرف مي شود.
7- ايرانيان باستان تقويم هفته نداشته اند؛ و در تقويمشان تنها حساب سال و ماه و روز بوده است، كه در هر سال دوازده ماه؛ و در هر ماه سي روز داشته؛ و براى هر يك از ماهها (از اول تا دوازدهم) و هر يك از روزهاى ماه (از يكم تا سي ام) نامي گذارده بودند، و ايرانيان تقويم هفته و نام روزهاى آنرا از اقوام تبار حضرت ابراهيم (عليه السلام) (عرب و بني اسرائيل) گرفته اند، ولذاست كه نام فارسي روزهاى هفته؛ ترجمه و برگردان نامهاى عربي آنست، بنابر اين نام روز چهارشنبه همان ترجمه "يوم اربعاء" در عربي است، و نام گرفتن (چهارشنبه سوري) و واقع شدن آن در آخرين چهارشنبه سال شمسي؛ برگرفته از برخي منابع ديني اسلامي بوده؛ كه در آنها از چهارشنبه آخر ماه صفر؛ به عنوان چهارشنبه سوري نام برده شده است.
8- امّا رسم چهارشنبه سوري: آنچه فعلا در ميان برخي از نوجوانان و جاهلان به چشم مي خورد؛ از نظر روش؛ بقايايي بازيگونه از عادات و عقايد دوران جاهليت پارسيان قديم بوده؛ همراه با برخي تغييرات در هنگام برگزاري يا نام روز؛ كه ناشي از باورهاى ديني است كه در پي هدايت و گرويدن به مكتب وحي الهي (اسلام) مي باشد.
9- روشن كردن آتش و پريدن از روي آن؛ اساس و ريشه از اينجا بوده كه: در دوران جاهليت قديم؛ برخي اقوام ايراني معتقد بوده اند كه: در اين روز آتش جهنم به زمين راه پيدا مي كند؛ و بدين وسيله سرماي (زمستان) برطرف مي شود، و لذا به نشانه آتش جهنم؛ آتشي بر افروخته و از روي آن مي جهيده اند، به معناى اينكه از آتش جهنم سالم گذشته اند! و اين كار را براى حفظ و سلامتي خود و مال و زراعتشان از شرور و آفات مفيد پنداشته؛ و به آن تبرك مي جسته اند، و گرداگرد آن به پايكوبي و شادماني پرداخته؛ و به اين مناسبت جشن و ميهماني نيز بر پا مي داشته اند، ولذا به جشن سوري نيز موصوف شده است، البته اين عادت جاهلي محدود به نواحي ايران نبوده؛ و با مقداري تفاوت در هنگام و شيوه و برخي تفاصيل ديگر آن؛ از شرق روسيه تا ايرلند و از شمال اروپا تا يونان تا شمال آفريقا؛ در ميان نياكان بت پرست اروپائيان و قبايل بربر و عرب برخي از نواحي كشورهاى شمال آفريقا متداول بوده؛ و هنوز هم در ميان برخي عوام ايشان جاري است.
10- حضور و طلوع مكتب وحي؛ و انتشار تعاليم خازنان وحي (عليهم السلام) موجب هدايت بشر به سوي حق تعالى ؛ با تعريفي منزّه از شكل و جسم و خرافات و پيرايه ها گرديد، و پيروان وحي را اينطور تربيت نمود كه: تنها خداوند احد واحد و قدوس سبحان است كه زمام همه هستي را داشته؛ و هر پيش آمدي بسته قدرت اوست، و در هر بيمي تنها به او بايد پناه جسته؛ و براى بدست آوردن هر خير ى ؛ صرفا به او بايد اميد داشته؛ و هر نيازي را فقط از او بايد خواست.
11- بنابر عقيده و روش اهل حق: آخرين چهارشنبه ماه صفر؛ چهارشنبه سوري بوده؛ كه در آن بايد از همه بلايا و شرور و آفات به حق تعالى پناه برد، بويژه آنكه در وقت محاق (روزهاى آخر ماه) بوده؛ يا مانند امسال (1427) مصادف با كسوف خورشيد نيز مي باشد، و در مكتب وحي و تعاليم وارده از خازنان وحي (عليهم السلام)؛ بجهت دفع شرور؛ تنها به پرهيز دقيقتر و عميقتر از تاريكيها و پليديها؛ همراه با اقبال بهتر و بيشتر به روشنيها و پاكيها؛ و استعاذه به حق تعالى و دعاى براى رفع بلا و تصدق (به انفاق و اعمال خير) توصيه شده است.
12- شب چهارشنبه هنگام خواب؛ بگذارد هفت عدد واحد پول (7 سكه خورد يا 7 اسكناس) زير سر (بالش) خود و نيز زير سر هر يك از عزيزانش؛ و صبح آنرا بردارد و صدقه بدهد.
ادامه در پست بعدی
اين مطلب آخرين بار توسط najm150 در الثلاثاء مايو 12, 2009 1:39 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
najm150- تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08
ادامه مطلب قبل
ادامه پست قبلی
13- برخي از اعمال و ادعيه و اذكاري كه براى حفظ از بلايا و آفات؛ و نيز بجهت وسعت رزق و ازدياد عزّت و نعمت؛ در كتابهاى علماى مذهب حق وارد شده است را؛ در اينجا مي آوريم:
در هر روز ماه صفر توصيه شده كه اين دعا را ده بار بخوانند، و نيز آنرا نيز بنويسند و جهت حفظ همراه خود نگه دارند:
* اللهمَّ يا شديدَ القُوَى و يا شديدَ المِحال * يا عزيز ذَلَّ بِعِزَّتِكَ جميعُ خَلقِك فَاكْفِني شَرَّ خَلقِك * يا مُحسن يا مُجْمِل يا مُنْعِم يا مُفْضِل * يا لا اله الاّ أنت سبحانك إنّي كنتُ مِنَ الظَّالمين * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ و نَجَّينَاهُ مِنَ الغَمِّ و كذلك نُنْجِي المؤمنين * و صلى الله على سيدنا محمد و آله أجمعين *
مستحب است دو ركعت نماز بگذارد: در ركعت اول بعد از سوره حمد آيه هاى شريفه 27 و 26 سوره آل عمران (قل اللهم مالك الملك … بغير حساب) را بخواند، درركعت دوم بعد از سوره حمد آيه شريفه آخر سوره كهف (قل انما أنا بشر ..أحدا)، پس از سلام نماز؛ خداى را به اين دعا بخواند:
* اللّهُمَّ اصْرِف عَنّي بليّتَهُ و شُؤْمَهُ * و ارزقْني رَحْمَتَهُ و بَرَكَتَهُ * و اجْـنُبْني ممّا أَخافُ نُحوساتَهُ وكُرُباتَهُ * بفضلِكَ يَا دافعَ الشُّرورِ يا مالكَ يومِ النُّشور * برحمتِكَ يا أرحم الرحمين *
چهار ركعت نماز با يك سلام بگذارد، در هر ركعت پس از تلاوت سوره حمد؛ سور كوثر را 17 بار و سوره توحيد را پنج بار و سوره هاى معوذتين (فلق + ناس) را يكبار بخواند، و بعد از پايان ركعت چهارم و سلام نماز؛ خداى را به اين دعاي بخواند:
* اللهمَّ يا شديدَ القُوَى و يا شديدَ المِحال * يا عزيز ذَلَّ لِعِزَّتِكَ جميعُ خَلقِك فَاكْفِني شَرَّ جميعِ خَلقِك * يا مُحسن يا مُجْمِل يا مُتَفَضِّلْ يا مُنْعِمُ يا مُتُكَرِّم * يا كافي يا وافي يا حافظُ يا حفيظ * يا من بِيَدِهِ مَقَاديرُ كُلِّ شَيْئ * إِلَيْكَ أَلْجَأُ وَ بِكَ أَلـُوذُ و عليكَ أَتَوَكَّلُ * فَاحْرُسْني بِحُرّاسِ حِفْظِك (بِحَراسَتِكَ و حِفْظِك) * و حُلْ بَيْني و بَين مَن نَاواني * أَدْرَأُ بكَ في نَحْرِهِ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّهِ * فَاكْفِني يا ربّ بِلا اله الاّ أنت * برحمتك يا أرحم الراحمين * و صَلِّ اللهمَّ على محمد و آله الطاهرين *
در آخرين چهارشنبه ماه صفر وارد شده است كه خداى را به اين دعا بخوانند:
* اللهم اصْرِفْ عَنَّا شَرَّ هذا اليوم و اعصِمْنا مِن شُؤْمِهِ * وَ اجْعَلْهُ اللّهُمَّ عَلَيْنَا بَرَكَةً * واجْنُبْنَا عَمَّا نَخَافُهُ مِن نُحُوسَتِهِ (× نُحُوسَاتِهِ) و كُرْهِيَّاتِهِ * بِفَضْلِكَ ولُطْفِك و كَرَمِك * يا دافعَ الشُّرور يا مَالكَ يومِ النُّشُور * بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمين *
همچنين در اين روز؛ براى محفوظ ماندن از آفات و بليات تا سال آينده؛ خداى را به اين دعا بخواند:
* بسم الله الرحمان الرحيم * اللهم ياذا العرشِ العظيم و العطاءِ الكريم * عليكَ اعتمادي يا الله يا الله يا اللهُ الصمدُ الرحمانُ الرحيم * يا فردُ يا وترُ يا حيُّ يا قيومُ * امنع عَنِّي كُلَّ بلاء و بليَّةٍ و فُرْقَةٍ و هامَّة * و امنع عني شرَّ كلِّ ظالمٍ و جبّار * يا قدّوس يا رحمان يا رحيم *
و نيز براى بهره مندي از امان الهي؛ وارد شده است كه: در اين روز (به زعفران) بنويسند كلمات مباركه زير (كه برخي به رمز است) را؛ و فورا در ظرف آب انداخته (كه نوشته اش در آب محو شود) و از آن آب بخورند:
بسم الله الرحمن الرحيم آب النا اه اه اما اايا اما صحت طاه اع لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم و صلى الله على محمد و آله أجمعين
و نيز به همان نحو فوق؛ فقره زير را بطور جداگانه نوشته؛ و مانند قبل عمل نمايند:
بسم الله الرحمن الرحيم اب ا ه ا ه اصحت طاع اع لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم و صلى الله على محمد و آله أجمعين
همچنين در آخرين چهارشنبه ماه صفر وارد شده است كه: به جهت وسعت روزي هر يك از سوره هاى (انشراح - التين - النصر - التوحيد) را هفت مرتبه بخوانند.
مؤمنان هند از بزرگان و علماى گذشته خود آموخته اند و هنوز عقيده و التزام دارند كه: براى طلب آرامش فكر و خوشبختي؛ (با زعفران) بنويسند در اين روز؛ آيات هفتگانه قرآني را بر برگي از درخت موز يا انبه (مانگو) يا كاغذ، و فورا قبل از آنكه نوشته خشك شود؛ اين آيات نوشته شده را در آب پاكي بشويند و از آن آب بنوشند، آيات مزبور چنين است:
* سلام قولا من ربّ رحيم * سلام على نوح في العالمين * سلام على ابراهيم * سلام على موسى و هارون * سلام على آل ياسين * سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين * سلام هي حتّى مطلع الفجر *
* البته علماى اهل ذكر و ختومات؛ برنامه هاى ديگري نيز در اين روز آورده اند؛ كه جاى ذكر آن در اين مقال نمي باشد.
14- ذكر اين نكته نيز مناسب است: در ميان مؤمنان كشور هند؛ (بر اساس تعاليم سابق الذكر) براى دفع مضرّت اين روز؛ مرسوم است كه ؛ كلوچه هايي را در آخرين چهارشنبه ماه صفر؛ مي پزند؛ و بر آنها چند بار سوره فاتحه الكتاب را مي خوانده، و آن را با هديه ثوابش به پيشگاه حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) خيرات مي نمايند.
و الحمد لله رب العالمين
13- برخي از اعمال و ادعيه و اذكاري كه براى حفظ از بلايا و آفات؛ و نيز بجهت وسعت رزق و ازدياد عزّت و نعمت؛ در كتابهاى علماى مذهب حق وارد شده است را؛ در اينجا مي آوريم:
در هر روز ماه صفر توصيه شده كه اين دعا را ده بار بخوانند، و نيز آنرا نيز بنويسند و جهت حفظ همراه خود نگه دارند:
* اللهمَّ يا شديدَ القُوَى و يا شديدَ المِحال * يا عزيز ذَلَّ بِعِزَّتِكَ جميعُ خَلقِك فَاكْفِني شَرَّ خَلقِك * يا مُحسن يا مُجْمِل يا مُنْعِم يا مُفْضِل * يا لا اله الاّ أنت سبحانك إنّي كنتُ مِنَ الظَّالمين * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ و نَجَّينَاهُ مِنَ الغَمِّ و كذلك نُنْجِي المؤمنين * و صلى الله على سيدنا محمد و آله أجمعين *
مستحب است دو ركعت نماز بگذارد: در ركعت اول بعد از سوره حمد آيه هاى شريفه 27 و 26 سوره آل عمران (قل اللهم مالك الملك … بغير حساب) را بخواند، درركعت دوم بعد از سوره حمد آيه شريفه آخر سوره كهف (قل انما أنا بشر ..أحدا)، پس از سلام نماز؛ خداى را به اين دعا بخواند:
* اللّهُمَّ اصْرِف عَنّي بليّتَهُ و شُؤْمَهُ * و ارزقْني رَحْمَتَهُ و بَرَكَتَهُ * و اجْـنُبْني ممّا أَخافُ نُحوساتَهُ وكُرُباتَهُ * بفضلِكَ يَا دافعَ الشُّرورِ يا مالكَ يومِ النُّشور * برحمتِكَ يا أرحم الرحمين *
چهار ركعت نماز با يك سلام بگذارد، در هر ركعت پس از تلاوت سوره حمد؛ سور كوثر را 17 بار و سوره توحيد را پنج بار و سوره هاى معوذتين (فلق + ناس) را يكبار بخواند، و بعد از پايان ركعت چهارم و سلام نماز؛ خداى را به اين دعاي بخواند:
* اللهمَّ يا شديدَ القُوَى و يا شديدَ المِحال * يا عزيز ذَلَّ لِعِزَّتِكَ جميعُ خَلقِك فَاكْفِني شَرَّ جميعِ خَلقِك * يا مُحسن يا مُجْمِل يا مُتَفَضِّلْ يا مُنْعِمُ يا مُتُكَرِّم * يا كافي يا وافي يا حافظُ يا حفيظ * يا من بِيَدِهِ مَقَاديرُ كُلِّ شَيْئ * إِلَيْكَ أَلْجَأُ وَ بِكَ أَلـُوذُ و عليكَ أَتَوَكَّلُ * فَاحْرُسْني بِحُرّاسِ حِفْظِك (بِحَراسَتِكَ و حِفْظِك) * و حُلْ بَيْني و بَين مَن نَاواني * أَدْرَأُ بكَ في نَحْرِهِ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّهِ * فَاكْفِني يا ربّ بِلا اله الاّ أنت * برحمتك يا أرحم الراحمين * و صَلِّ اللهمَّ على محمد و آله الطاهرين *
در آخرين چهارشنبه ماه صفر وارد شده است كه خداى را به اين دعا بخوانند:
* اللهم اصْرِفْ عَنَّا شَرَّ هذا اليوم و اعصِمْنا مِن شُؤْمِهِ * وَ اجْعَلْهُ اللّهُمَّ عَلَيْنَا بَرَكَةً * واجْنُبْنَا عَمَّا نَخَافُهُ مِن نُحُوسَتِهِ (× نُحُوسَاتِهِ) و كُرْهِيَّاتِهِ * بِفَضْلِكَ ولُطْفِك و كَرَمِك * يا دافعَ الشُّرور يا مَالكَ يومِ النُّشُور * بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمين *
همچنين در اين روز؛ براى محفوظ ماندن از آفات و بليات تا سال آينده؛ خداى را به اين دعا بخواند:
* بسم الله الرحمان الرحيم * اللهم ياذا العرشِ العظيم و العطاءِ الكريم * عليكَ اعتمادي يا الله يا الله يا اللهُ الصمدُ الرحمانُ الرحيم * يا فردُ يا وترُ يا حيُّ يا قيومُ * امنع عَنِّي كُلَّ بلاء و بليَّةٍ و فُرْقَةٍ و هامَّة * و امنع عني شرَّ كلِّ ظالمٍ و جبّار * يا قدّوس يا رحمان يا رحيم *
و نيز براى بهره مندي از امان الهي؛ وارد شده است كه: در اين روز (به زعفران) بنويسند كلمات مباركه زير (كه برخي به رمز است) را؛ و فورا در ظرف آب انداخته (كه نوشته اش در آب محو شود) و از آن آب بخورند:
بسم الله الرحمن الرحيم آب النا اه اه اما اايا اما صحت طاه اع لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم و صلى الله على محمد و آله أجمعين
و نيز به همان نحو فوق؛ فقره زير را بطور جداگانه نوشته؛ و مانند قبل عمل نمايند:
بسم الله الرحمن الرحيم اب ا ه ا ه اصحت طاع اع لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم و صلى الله على محمد و آله أجمعين
همچنين در آخرين چهارشنبه ماه صفر وارد شده است كه: به جهت وسعت روزي هر يك از سوره هاى (انشراح - التين - النصر - التوحيد) را هفت مرتبه بخوانند.
مؤمنان هند از بزرگان و علماى گذشته خود آموخته اند و هنوز عقيده و التزام دارند كه: براى طلب آرامش فكر و خوشبختي؛ (با زعفران) بنويسند در اين روز؛ آيات هفتگانه قرآني را بر برگي از درخت موز يا انبه (مانگو) يا كاغذ، و فورا قبل از آنكه نوشته خشك شود؛ اين آيات نوشته شده را در آب پاكي بشويند و از آن آب بنوشند، آيات مزبور چنين است:
* سلام قولا من ربّ رحيم * سلام على نوح في العالمين * سلام على ابراهيم * سلام على موسى و هارون * سلام على آل ياسين * سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين * سلام هي حتّى مطلع الفجر *
* البته علماى اهل ذكر و ختومات؛ برنامه هاى ديگري نيز در اين روز آورده اند؛ كه جاى ذكر آن در اين مقال نمي باشد.
14- ذكر اين نكته نيز مناسب است: در ميان مؤمنان كشور هند؛ (بر اساس تعاليم سابق الذكر) براى دفع مضرّت اين روز؛ مرسوم است كه ؛ كلوچه هايي را در آخرين چهارشنبه ماه صفر؛ مي پزند؛ و بر آنها چند بار سوره فاتحه الكتاب را مي خوانده، و آن را با هديه ثوابش به پيشگاه حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) خيرات مي نمايند.
و الحمد لله رب العالمين
اين مطلب آخرين بار توسط najm150 در الثلاثاء مايو 12, 2009 1:41 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
najm150- تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08
هنگام شناسى
سؤال: روزهاي نحس چه روزهائى هستند؟ نحس و شوم بودن آنها از چه جهت است؟ آيا با آيه 19 از سوره قمر: [انا أرسلنا عليهم ريحا صرصرا في يوم نحس مستمر] رابطه اى دارند؟ در اين روزها بهتر است چه امورى را رعايت كنيم؟
جواب:
نحوست ايام ذاتي نبوده و عارضي است، و اين نحوست به دو سبب ممكن است:
1- يا به سبب عصيان و بروز خشم الهي در آن هنگام بوده؛ كه بديهي است آن هنگام بركتي نداشته بلكه نكبت آور است، و آنچه در آيه شريفه اشاره شده؛ يكي از موارد آن است (اعاذنا الله).
2- يا اينكه به سبب عروض آثار قدرت الهى در هنگامهاى مختلف؛ كه موفقيت امور دنيوى در آن اوقات مختلف (از نظر نتيجه بخشي) متفاوت است، و مانند ساير موارد (چون اوقات فصول و لوازم آن) تشخيص آنرا از نشانه هاى فلكي و ترتيب مواضع كواكب مي دهند، و از اوقات نامتناسب براى امور مهمه يا غالب امور؛ تعبير به نحس شده است.
ولذا شرع شريف اهل ايمان را از تأسيس يا متابعت امور مادى در اين اوقات برحذر داشته؛ بلكه بجاى آن توصيه به استغراق آن هنگام در عبادت فرموده است، و اين اوقات را به تعمير آخرت بپردازد، كه با طاعات و اعمال عبادي معروف و تحصيل معارف الهيه و مطلق خدمت به خداوند و مسير حق؛ و خدمت معنوي به خانواده و ارحام و اخوان اهل ايمان و احسان به خلايق، ميسّر بوده و انجام همه اينها در اين اوقات مناسب مي باشند.
از جمله اين ايام محذوره يكروز در هر ماه قمرى مي باشد: بيست و چهارم رمضان؛ دوّم ماه شوال؛ بيست وهشتم ذي قعده؛ هشتم ذي حجه؛ بيست و دوم محرم؛ دهم صفر؛ چهارم ربيع اول؛ بيست وهشتم ربيع ثاني؛ بيست وهشتم جمادى الأولى ؛ دوازدهم جمادى الأخرى دوازدهم رجب؛ و بيست و ششم شعبان؛ است. ولذا با ملاحظه حقيقت مطلب؛ اين ايام را بجاى ناميدن به ايام نحس؛ به "ايام فراغت از دنيا و اختصاص به عُقبى " بايد ناميد.
البته در مواقع اضطرار به انجام كاري در اوقات محذوره؛ يا عدم تيسرّ از اتخاذ وقت مناسب؛ مي توان پس از اعتصام به آيات قرآنيه و ادعيه مأثوره و انجام صدقه؛ بدان اقدام نمود. [شمارة ثبت: (695) منبع: المسائل الأندلسيّة]
جواب:
نحوست ايام ذاتي نبوده و عارضي است، و اين نحوست به دو سبب ممكن است:
1- يا به سبب عصيان و بروز خشم الهي در آن هنگام بوده؛ كه بديهي است آن هنگام بركتي نداشته بلكه نكبت آور است، و آنچه در آيه شريفه اشاره شده؛ يكي از موارد آن است (اعاذنا الله).
2- يا اينكه به سبب عروض آثار قدرت الهى در هنگامهاى مختلف؛ كه موفقيت امور دنيوى در آن اوقات مختلف (از نظر نتيجه بخشي) متفاوت است، و مانند ساير موارد (چون اوقات فصول و لوازم آن) تشخيص آنرا از نشانه هاى فلكي و ترتيب مواضع كواكب مي دهند، و از اوقات نامتناسب براى امور مهمه يا غالب امور؛ تعبير به نحس شده است.
ولذا شرع شريف اهل ايمان را از تأسيس يا متابعت امور مادى در اين اوقات برحذر داشته؛ بلكه بجاى آن توصيه به استغراق آن هنگام در عبادت فرموده است، و اين اوقات را به تعمير آخرت بپردازد، كه با طاعات و اعمال عبادي معروف و تحصيل معارف الهيه و مطلق خدمت به خداوند و مسير حق؛ و خدمت معنوي به خانواده و ارحام و اخوان اهل ايمان و احسان به خلايق، ميسّر بوده و انجام همه اينها در اين اوقات مناسب مي باشند.
از جمله اين ايام محذوره يكروز در هر ماه قمرى مي باشد: بيست و چهارم رمضان؛ دوّم ماه شوال؛ بيست وهشتم ذي قعده؛ هشتم ذي حجه؛ بيست و دوم محرم؛ دهم صفر؛ چهارم ربيع اول؛ بيست وهشتم ربيع ثاني؛ بيست وهشتم جمادى الأولى ؛ دوازدهم جمادى الأخرى دوازدهم رجب؛ و بيست و ششم شعبان؛ است. ولذا با ملاحظه حقيقت مطلب؛ اين ايام را بجاى ناميدن به ايام نحس؛ به "ايام فراغت از دنيا و اختصاص به عُقبى " بايد ناميد.
البته در مواقع اضطرار به انجام كاري در اوقات محذوره؛ يا عدم تيسرّ از اتخاذ وقت مناسب؛ مي توان پس از اعتصام به آيات قرآنيه و ادعيه مأثوره و انجام صدقه؛ بدان اقدام نمود. [شمارة ثبت: (695) منبع: المسائل الأندلسيّة]
najm150- تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08
هنگام شناسى
تفاوت علم نجوم و علم تنجيم
و بيان علمي و واقعي بودن علم بلايا و منايا و خبر از وقايع آينده
سؤال: از حضور شما تقاضا داشتم كه برايم مطالبي را روشن نمائيد:
اين موضوع برج ها و منازل كه در باره حركت ماه و خورشيد مطرح است، و اينكه ماه و خورشيد يا برخي ستاركان در آنها حركت يا سير دارند؛ چيست؟ با اينكه با توسعه علم و تحقيقات علمي مسير حركت اين اجرام مشخص است؛ و از طرفي خواص و نتايجي براى اين حركات در اعتقاد مردم و نيز منابع ديني مطرح شده است، مي خواستم ببينم اينها چگونه است؟ يعني چقدر صحيح و مستند است؟ آيا توصيه ها و تعاليمي كه در شرع وارد شده؛ و راجع به ملاحظه اين موضوع در كارها و برنامه ها سفارش نموده است منحصر به قمر در عقرب است؟ اصولا انسان چقدر بايد اين امور را در كارهايش ملاحظه كند؟
جواب:
(1)- علم و تحقيقات علمي بشر بر پايه دانش و دستاوردهاى گذشتگان كه ميراث وحي و خازنان وحي (عليهم السلام) بوده؛ استوار است، هر چند در قرن اخير؛ دانش متكي به ابزار؛ رشدي فوق العاده نموده، كه در مقايسه با گذشته اين حوزه (ابزار) خارق العاده مي نمايد، ولى با همه اينها؛ بشريت روز به روز گرفتارتر شده است، و هر چند چيزهايي را با ابزار آسان و سريع كرده؛ ولى گرفتاريهاى فراواني را در پي كاربرد آن وسيله سريع؛ ايجاد كرده است، كه رفع عوارض آن انرژي و توان و سرمايه و عمر بشر را بيشتر از زمان نداشتن آن؛ استهلاك كرده است.
از اين رو دانايان عالم؛ بر خلاف ذوق زدگان از ابزارهاى مدرن (كه همچون اسباب بازي به آن مشعوف و مشغولند) برايشان اين نكته واضح شده است كه: توسعه دانش متكي به ابزار؛ هر چند سرعتش افزايش يابد؛ و يا حجمش كاهش پيدا كند (ريزپردازي و نانوگري)؛ ولى آخر الأمر؛ باز لنگ و بيچاره ابزار بوده؛ و هر چند در ظاهر امور بيشتر و سريعتر به چيزهايي دست پيدا كرده؛ ولى در مجموع و پايان كار از نظر سود باقيمانده براى او و ذخيره توان و فراغت خود عقب است، فقط يك ظاهر گول زننده و دلخوش كننده براى (ساده انديشان) دارد، لذا در صدد مراجعه به منابع قديم دانش غير متكي به ابزار (ارتباط با ابزار تقريبا نمادين است) و اكتشاف بيشتر اصول و قوانين آن و توسعه تحقيقات آن برآمده اند، و فهميده اند كه علم حقيقي در اين سمت و سو است، و ابتداءً يافته اند كه قوانين و فرمولهاى پيچيده و متعدد؛ و نيز آنچه كه بيشتر بر ابزار اتكا دارد، در حقيقت نقطه انحراف از مسير علم حقيقي است.
اگر چه همانطور كه در كلام مقدس آمده است: و ما اوتيتم من العلم الا قليلا (آنچه از دانش به شما رسيده است بسيار كم است) بهره بشر نيز امروز از دانش حقيقي بسيار كم است، ولى همين كه به اين نقطه تشخيص انحراف رسيده؛ كه مسيرش را تصحيح كند، و سمت حقيقي علم نيز براى او مطرح شده است، خودش جاي بسي اميدواري است، آرزومنديم كه خداوند متعال هر چه سريعتر فرج صاحب عالم (عليه السلام) را برساند، كه با ظهور او دانش بشري (كه تا وقت ظهور 2 حرفش آشكار شده است) كامل شده و به بركت ظهور جهاني او؛ 72 حرف (تمام اجزا) علم آشكار بشود. آمين رب العالمين.
(2)- روش علماى قديم (برگرفته از روش انبيا و اوصياى الهي (عليهم السلام)) در بيان علوم و تبيين امور دقيقه؛ به ضعفها و ناتوانيهاى تشخيصي پرسشگران كمتر پرداخته؛ بلكه سعي مي كردند از زاويه نگاه آنها؛ و با ملاحظه توان برداشت ايشان؛ مطالب دقيقه را طوري بيان كنند كه: نتايج صحيحه از آن بدست بيايد، و نيز ضعف و كاستي بينش افراد مانع رسيدن به نتايج صحيح نباشد، مثلا: اگر افراد زمانشان حركت خورشيد و ماه را از منظر حسّ و رؤيت بصري درك مي كردند، ولذا خورشيد را مي ديدند كه به دور زمين مي گردد، با اينكه واقعيت آن چيز ديگري بود، با توجه به كشش مخاطب به اين مشغول نمي شدند كه: نه! خورشيد نيست كه به دور زمين مي گردد، بلكه اين زمين است كه به دور خورشيد مي گردد! چون مخالف حسّ و احساس آنها بود، و از طرفي تصور غير دقيقشان در مقام استفاده از نتيجه و كاربرد در زندگي روزمره دخالتي نداشت، لذا از زاويه ديد و درك عامّه ناس؛ امور دقيقه را بطوري مطرح مي كردند كه به نتيجه صحيح رسيده؛ و نيازهاى مربوط به آنرا برطرف نمايند، و اين مهمترين هنرشان بود، چونكه براى كسي توان فكريش آنقدر ترقي پيدا كرده كه در گرو حسّ نباشد؛ و واقعيات امور را بيرون از قيد حواسّ ظاهري بتواند درك كند؛ بيان موضوع براى چنين كسي بسيار آسان است بلكه نوعا خيلي نيازي ندارد.
(3)- در مطلب مورد سؤال شما؛ دو موضوع با هم مخلوط شده است؛ كه اين موجب تعجب يا ابهام گرديده است: يكي حوزه مباحث علم نجوم (آسترونومي)، و ديگري حوزه مباحث علم تنجيم (آسترولوژي).
علم نجوم به شناختن فلك و اجرام آسماني و كهكشانها و كواكب و سيّارات و منظومه شمسي و حركت آنها، و امور مربوط به آن مي پردازد، ولى علم تنجيم علمي بسيار فراتر از حوزه علم نجوم بوده، و از ريشه و موضوع با آن متفاوت است، موضوع علم نجوم از موضوع علم تنجيم بسيار متفاوت و بالاتر بوده، و تنها اشتراك ميان اين دو علم اين است كه: كل نتايج موضوع علم نجوم به عنوان ابزار و وسيله اى براى دريافت علم تنجيم بكار مي رود، اين ارتباط و اشتراك كاربرد عناوين موجب توهم خلط ميان اين دو علم شده است.
مثال: همه در پرتو علم نجوم و از نتايج حاصله از آن به تشخيص موقع و زمان وقوع اعتدال ربيعي (آغاز بهار) رسيده اند. اما اينكه در فصل بهار چه اتفاقات كلي رخ مي دهد؟ رفع برودت هوا؛ شكفتن درختها و غنچه ها؛ بارش باران؛ وزيدن نسيم؛ انتقال گرده ها؛ و لقاح نباتات و تجديد حيات در نباتات و… اين را از طريق علم نجوم بدست نمي آوريم، از نتايج آن استفاده مي كنيم، از محاسبه زمان وقوع اعتدال ربيعي بهره مي بريم، ولى از خود اين محاسبه؛ اين علم بدست نمي آيد، اين علم جداگانه و مستقل مطرح است، زمان وقوعش را از پنجره اين محاسبات بدست مي آوريم. اگر شخصي بگويد معمولا با وقوع اعتدال ربيعي چنان اتفاقاتي (كه فوقا ذكر شد) به وقوع مي پيوندد، اين شخص به نوعي علم تنجيم را بكار برده است. البته وقايعي از قبيل موارد مذكور؛ چون هر ساله در طول قرنها براى بشر اتفاق افتاده و تكرار شده و در خاطر و حافظه عامه بشر است؛ ديگر براى بشر بديهي شده و كسي اين پيشگويي را انكار نمي كند. همچنان كه علم امروزي ابزاري؛ با استفاده از رصدهاى ماهواره اى و ايستگاههاي هواشناسي مرتبا پيش بيني وضع هوا را مي نمايد، هر چند كه با همه اين تفاصيل خيلي از وقتها صحيح نيز نمي باشد، ولى كسي تا به حال اين رشته و تجهيزات و ادارات و امكاناتش را زير سؤال نبرده است.
بنا بر اين؛ علم تنجيم از پنجره علم نجوم به عالم نگاه كرده، و اظهار نظر مي نمايد، ولى آنچه بيان مي كند؛ منسوب به كواكب و ناشي از حركات و وضعيت آنها نيست، آنكه اين گمان برده و به خدايي كواكب يا ستاره پرستي متوهّم و گرفتار شده؛ از ناداني و نابينايي اوست.
هر چند كه در جاى خودش نيز اين مطلب واضح شده است كه: طبق تقدير حضرت آفريدگار عزيز عليم حكيم؛ براى همه مخلوقات خواص و تأثير و تأثرهايي قرار داده شده؛ و هر يك از كاينات مي تواند مجراى اراده حق تعالى بوده و موجب فعل و انفعالاتي در عالم بشود.
در واقع با علم تنجيم؛ وقايع و تغييرات پيش آمده در عالم را حدس مي زنند، همچنانكه پدري نزديك ظهر به ساعتش نگاه مي كند و مي گويد: الآن بايد بروم فرزندم را از مدرسه بياورم، چون ساعت 12 است و هنگام فراغت و رخصت آنهاست، او از عقربه ساعت اين واقعه را استخراج نمي كند، و عقربه ساعت دخالتي در واقعه رخصت و فراغت فرزند او ندارد، بلكه او به وسيله اين ساعت و با نگاه به آن؛ واقعه فراغت و رخصت فرزندش را پيش بيني مي كند، كه البته گاهي وقتها نيز ممكن است اين پيش بيني دقيق هم نبوده، و فرزندش زودتر يا ديرتر فارغ شده باشد.
(4)- توقع و پيش بيني اجمال حوادث و وقايع عالم؛ امري نامعقول و غير علمي نبوده، بلكه امري تجربه شده است، چه در بعض امور ساده براى عامه بشر و چه در برخي از امور پيچيده براى دانايان بشر، و اين دانش مقتضاى نهايت دقت انتظام و غايت ترتيب عالم بوده؛ كه از پرتو قدرت و حكمت حضرت آفريدگار است، چه اينكه تدبير حق تعالى در تكوين خلايق چنين بوده كه: هر مخلوقي را استعدادات و قدرتهاى فعليه اى بخشيده؛ و هر واقعه و حادثه اى را مرهون فقدان موانع و وجدان اقتضاءات و تجمع شرايط براى آن واقعه مقرر فرموده است.
براى وضوح امر مثالي در امور ساده؛ كه تشخيص آن براى همگان آسان باشد؛ ذكر مي كنيم: اگر خداوند تبارك و تعالى موجودي مانند "آب" را خصوصيت رطوبت، و قدرت مرطوب نمودن عطا فرموده است، براى بقاى خصوصيت خودش و يا امكان مرطوب كردن ديگري؛ همچنين: نبود موانع و وجود شرايطي را نيز مقرر نموده است، از جمله اينكه شيء ديگر قابليت جذب رطوبت داشته باشد، مانند شيشه يا پلاستيك نباشد، بلكه مانند خاك يا چوب باشد، مانعي هم براى رسيدن رطوبت يا تأثير آن در خاك نباشد، همچنين هواى فضاى اين واقعه نيز چنان گرم نباشد؛ كه قبل از مرطوب نمودن خاك؛ آب بخشكد، همه اين شرايط و اسباب و قوانين را حضرت آفريدگار مقرر نموده است، پس اگر شخصي با اطلاع از موقعيتي تشخيص دهد كه: با توجه به اينكه فلان شيء مانع وصول رطوبت آب است؛ يا حرارت در آن وقت آن چنان زياد است كه مرطوب شدن امكان ندارد، و بالنتيجه: در فلان موقعيت با وجود اتصال بين آب و خاك؛ ولى خاك مرطوب نمي شود؛ اين شخص گزافه گو نمي باشد.
اگر كسي بگويد كه فقط در حدّ اين امور ساده و بديهي مي شود پيش گويي كرد نه بيشتر، اين قول فاسدي است، و اشكالات متعددي در آنست از جمله آنها:
اشكال اوّل: اينكه حدّ صحيح آن كدام است؟
اشكال دوم: چرا هر روز با افزايش بيشتر دانش عمومي بشري؛ تشخيص عامه بشر در باره اشياء بيشتر شده؟ و اظهار نظر و پيش بيني بشر بيشتر و دقيقتر گرديده است؟ همين افزايش روز بروز محدوده اظهار نظر بشر؛ و دقيقتر شدن روز افزون آن؛ علامت اين است كه محدوده خاصي براى اين گونه اظهار نظرها وجود نداشته؛ و تنها محدوديتش ميزان عجز بشر در اطلاع بر حقايق مخلوقات و قوانين حاكم گرديده از سوي حضرت آفريدگار در آفرينش است، اين عجز و ناتواني و ناداني علمي است؛ كه مانع از تشخيص بيشتر و بهتر است،
اشكال سوّم: يعني كه قدرت حق تعالى در آفرينش مخلوقات و مقرر فرمودن قوانين الهي در عالم تكوين؛ محدود به امور ساده و پيش پا افتاده اى در حدّ ادراك عامّه بشري است، كه اين مطلب چيزي نيست مگر: بيگانه بودن از معرفت الهي و نابينايي در مطالعه آيات الهي و انكار حكمت تامّه حضرت آفريدگار، (سبحانه و تعالى عمّا يشركون و تعالى الله عن ذلك علوّا كبيرا، بل له الخلق و الأمر، و هو الذي اتقن صنع كل شيء، و هو الذي خلقكم و ما تعملون، و اليه يرجع الأمر كلّه، و هو العليم القدير العزيز الحكيم العليّ العظيم).
ادامه در پست بعدی
و بيان علمي و واقعي بودن علم بلايا و منايا و خبر از وقايع آينده
سؤال: از حضور شما تقاضا داشتم كه برايم مطالبي را روشن نمائيد:
اين موضوع برج ها و منازل كه در باره حركت ماه و خورشيد مطرح است، و اينكه ماه و خورشيد يا برخي ستاركان در آنها حركت يا سير دارند؛ چيست؟ با اينكه با توسعه علم و تحقيقات علمي مسير حركت اين اجرام مشخص است؛ و از طرفي خواص و نتايجي براى اين حركات در اعتقاد مردم و نيز منابع ديني مطرح شده است، مي خواستم ببينم اينها چگونه است؟ يعني چقدر صحيح و مستند است؟ آيا توصيه ها و تعاليمي كه در شرع وارد شده؛ و راجع به ملاحظه اين موضوع در كارها و برنامه ها سفارش نموده است منحصر به قمر در عقرب است؟ اصولا انسان چقدر بايد اين امور را در كارهايش ملاحظه كند؟
جواب:
(1)- علم و تحقيقات علمي بشر بر پايه دانش و دستاوردهاى گذشتگان كه ميراث وحي و خازنان وحي (عليهم السلام) بوده؛ استوار است، هر چند در قرن اخير؛ دانش متكي به ابزار؛ رشدي فوق العاده نموده، كه در مقايسه با گذشته اين حوزه (ابزار) خارق العاده مي نمايد، ولى با همه اينها؛ بشريت روز به روز گرفتارتر شده است، و هر چند چيزهايي را با ابزار آسان و سريع كرده؛ ولى گرفتاريهاى فراواني را در پي كاربرد آن وسيله سريع؛ ايجاد كرده است، كه رفع عوارض آن انرژي و توان و سرمايه و عمر بشر را بيشتر از زمان نداشتن آن؛ استهلاك كرده است.
از اين رو دانايان عالم؛ بر خلاف ذوق زدگان از ابزارهاى مدرن (كه همچون اسباب بازي به آن مشعوف و مشغولند) برايشان اين نكته واضح شده است كه: توسعه دانش متكي به ابزار؛ هر چند سرعتش افزايش يابد؛ و يا حجمش كاهش پيدا كند (ريزپردازي و نانوگري)؛ ولى آخر الأمر؛ باز لنگ و بيچاره ابزار بوده؛ و هر چند در ظاهر امور بيشتر و سريعتر به چيزهايي دست پيدا كرده؛ ولى در مجموع و پايان كار از نظر سود باقيمانده براى او و ذخيره توان و فراغت خود عقب است، فقط يك ظاهر گول زننده و دلخوش كننده براى (ساده انديشان) دارد، لذا در صدد مراجعه به منابع قديم دانش غير متكي به ابزار (ارتباط با ابزار تقريبا نمادين است) و اكتشاف بيشتر اصول و قوانين آن و توسعه تحقيقات آن برآمده اند، و فهميده اند كه علم حقيقي در اين سمت و سو است، و ابتداءً يافته اند كه قوانين و فرمولهاى پيچيده و متعدد؛ و نيز آنچه كه بيشتر بر ابزار اتكا دارد، در حقيقت نقطه انحراف از مسير علم حقيقي است.
اگر چه همانطور كه در كلام مقدس آمده است: و ما اوتيتم من العلم الا قليلا (آنچه از دانش به شما رسيده است بسيار كم است) بهره بشر نيز امروز از دانش حقيقي بسيار كم است، ولى همين كه به اين نقطه تشخيص انحراف رسيده؛ كه مسيرش را تصحيح كند، و سمت حقيقي علم نيز براى او مطرح شده است، خودش جاي بسي اميدواري است، آرزومنديم كه خداوند متعال هر چه سريعتر فرج صاحب عالم (عليه السلام) را برساند، كه با ظهور او دانش بشري (كه تا وقت ظهور 2 حرفش آشكار شده است) كامل شده و به بركت ظهور جهاني او؛ 72 حرف (تمام اجزا) علم آشكار بشود. آمين رب العالمين.
(2)- روش علماى قديم (برگرفته از روش انبيا و اوصياى الهي (عليهم السلام)) در بيان علوم و تبيين امور دقيقه؛ به ضعفها و ناتوانيهاى تشخيصي پرسشگران كمتر پرداخته؛ بلكه سعي مي كردند از زاويه نگاه آنها؛ و با ملاحظه توان برداشت ايشان؛ مطالب دقيقه را طوري بيان كنند كه: نتايج صحيحه از آن بدست بيايد، و نيز ضعف و كاستي بينش افراد مانع رسيدن به نتايج صحيح نباشد، مثلا: اگر افراد زمانشان حركت خورشيد و ماه را از منظر حسّ و رؤيت بصري درك مي كردند، ولذا خورشيد را مي ديدند كه به دور زمين مي گردد، با اينكه واقعيت آن چيز ديگري بود، با توجه به كشش مخاطب به اين مشغول نمي شدند كه: نه! خورشيد نيست كه به دور زمين مي گردد، بلكه اين زمين است كه به دور خورشيد مي گردد! چون مخالف حسّ و احساس آنها بود، و از طرفي تصور غير دقيقشان در مقام استفاده از نتيجه و كاربرد در زندگي روزمره دخالتي نداشت، لذا از زاويه ديد و درك عامّه ناس؛ امور دقيقه را بطوري مطرح مي كردند كه به نتيجه صحيح رسيده؛ و نيازهاى مربوط به آنرا برطرف نمايند، و اين مهمترين هنرشان بود، چونكه براى كسي توان فكريش آنقدر ترقي پيدا كرده كه در گرو حسّ نباشد؛ و واقعيات امور را بيرون از قيد حواسّ ظاهري بتواند درك كند؛ بيان موضوع براى چنين كسي بسيار آسان است بلكه نوعا خيلي نيازي ندارد.
(3)- در مطلب مورد سؤال شما؛ دو موضوع با هم مخلوط شده است؛ كه اين موجب تعجب يا ابهام گرديده است: يكي حوزه مباحث علم نجوم (آسترونومي)، و ديگري حوزه مباحث علم تنجيم (آسترولوژي).
علم نجوم به شناختن فلك و اجرام آسماني و كهكشانها و كواكب و سيّارات و منظومه شمسي و حركت آنها، و امور مربوط به آن مي پردازد، ولى علم تنجيم علمي بسيار فراتر از حوزه علم نجوم بوده، و از ريشه و موضوع با آن متفاوت است، موضوع علم نجوم از موضوع علم تنجيم بسيار متفاوت و بالاتر بوده، و تنها اشتراك ميان اين دو علم اين است كه: كل نتايج موضوع علم نجوم به عنوان ابزار و وسيله اى براى دريافت علم تنجيم بكار مي رود، اين ارتباط و اشتراك كاربرد عناوين موجب توهم خلط ميان اين دو علم شده است.
مثال: همه در پرتو علم نجوم و از نتايج حاصله از آن به تشخيص موقع و زمان وقوع اعتدال ربيعي (آغاز بهار) رسيده اند. اما اينكه در فصل بهار چه اتفاقات كلي رخ مي دهد؟ رفع برودت هوا؛ شكفتن درختها و غنچه ها؛ بارش باران؛ وزيدن نسيم؛ انتقال گرده ها؛ و لقاح نباتات و تجديد حيات در نباتات و… اين را از طريق علم نجوم بدست نمي آوريم، از نتايج آن استفاده مي كنيم، از محاسبه زمان وقوع اعتدال ربيعي بهره مي بريم، ولى از خود اين محاسبه؛ اين علم بدست نمي آيد، اين علم جداگانه و مستقل مطرح است، زمان وقوعش را از پنجره اين محاسبات بدست مي آوريم. اگر شخصي بگويد معمولا با وقوع اعتدال ربيعي چنان اتفاقاتي (كه فوقا ذكر شد) به وقوع مي پيوندد، اين شخص به نوعي علم تنجيم را بكار برده است. البته وقايعي از قبيل موارد مذكور؛ چون هر ساله در طول قرنها براى بشر اتفاق افتاده و تكرار شده و در خاطر و حافظه عامه بشر است؛ ديگر براى بشر بديهي شده و كسي اين پيشگويي را انكار نمي كند. همچنان كه علم امروزي ابزاري؛ با استفاده از رصدهاى ماهواره اى و ايستگاههاي هواشناسي مرتبا پيش بيني وضع هوا را مي نمايد، هر چند كه با همه اين تفاصيل خيلي از وقتها صحيح نيز نمي باشد، ولى كسي تا به حال اين رشته و تجهيزات و ادارات و امكاناتش را زير سؤال نبرده است.
بنا بر اين؛ علم تنجيم از پنجره علم نجوم به عالم نگاه كرده، و اظهار نظر مي نمايد، ولى آنچه بيان مي كند؛ منسوب به كواكب و ناشي از حركات و وضعيت آنها نيست، آنكه اين گمان برده و به خدايي كواكب يا ستاره پرستي متوهّم و گرفتار شده؛ از ناداني و نابينايي اوست.
هر چند كه در جاى خودش نيز اين مطلب واضح شده است كه: طبق تقدير حضرت آفريدگار عزيز عليم حكيم؛ براى همه مخلوقات خواص و تأثير و تأثرهايي قرار داده شده؛ و هر يك از كاينات مي تواند مجراى اراده حق تعالى بوده و موجب فعل و انفعالاتي در عالم بشود.
در واقع با علم تنجيم؛ وقايع و تغييرات پيش آمده در عالم را حدس مي زنند، همچنانكه پدري نزديك ظهر به ساعتش نگاه مي كند و مي گويد: الآن بايد بروم فرزندم را از مدرسه بياورم، چون ساعت 12 است و هنگام فراغت و رخصت آنهاست، او از عقربه ساعت اين واقعه را استخراج نمي كند، و عقربه ساعت دخالتي در واقعه رخصت و فراغت فرزند او ندارد، بلكه او به وسيله اين ساعت و با نگاه به آن؛ واقعه فراغت و رخصت فرزندش را پيش بيني مي كند، كه البته گاهي وقتها نيز ممكن است اين پيش بيني دقيق هم نبوده، و فرزندش زودتر يا ديرتر فارغ شده باشد.
(4)- توقع و پيش بيني اجمال حوادث و وقايع عالم؛ امري نامعقول و غير علمي نبوده، بلكه امري تجربه شده است، چه در بعض امور ساده براى عامه بشر و چه در برخي از امور پيچيده براى دانايان بشر، و اين دانش مقتضاى نهايت دقت انتظام و غايت ترتيب عالم بوده؛ كه از پرتو قدرت و حكمت حضرت آفريدگار است، چه اينكه تدبير حق تعالى در تكوين خلايق چنين بوده كه: هر مخلوقي را استعدادات و قدرتهاى فعليه اى بخشيده؛ و هر واقعه و حادثه اى را مرهون فقدان موانع و وجدان اقتضاءات و تجمع شرايط براى آن واقعه مقرر فرموده است.
براى وضوح امر مثالي در امور ساده؛ كه تشخيص آن براى همگان آسان باشد؛ ذكر مي كنيم: اگر خداوند تبارك و تعالى موجودي مانند "آب" را خصوصيت رطوبت، و قدرت مرطوب نمودن عطا فرموده است، براى بقاى خصوصيت خودش و يا امكان مرطوب كردن ديگري؛ همچنين: نبود موانع و وجود شرايطي را نيز مقرر نموده است، از جمله اينكه شيء ديگر قابليت جذب رطوبت داشته باشد، مانند شيشه يا پلاستيك نباشد، بلكه مانند خاك يا چوب باشد، مانعي هم براى رسيدن رطوبت يا تأثير آن در خاك نباشد، همچنين هواى فضاى اين واقعه نيز چنان گرم نباشد؛ كه قبل از مرطوب نمودن خاك؛ آب بخشكد، همه اين شرايط و اسباب و قوانين را حضرت آفريدگار مقرر نموده است، پس اگر شخصي با اطلاع از موقعيتي تشخيص دهد كه: با توجه به اينكه فلان شيء مانع وصول رطوبت آب است؛ يا حرارت در آن وقت آن چنان زياد است كه مرطوب شدن امكان ندارد، و بالنتيجه: در فلان موقعيت با وجود اتصال بين آب و خاك؛ ولى خاك مرطوب نمي شود؛ اين شخص گزافه گو نمي باشد.
اگر كسي بگويد كه فقط در حدّ اين امور ساده و بديهي مي شود پيش گويي كرد نه بيشتر، اين قول فاسدي است، و اشكالات متعددي در آنست از جمله آنها:
اشكال اوّل: اينكه حدّ صحيح آن كدام است؟
اشكال دوم: چرا هر روز با افزايش بيشتر دانش عمومي بشري؛ تشخيص عامه بشر در باره اشياء بيشتر شده؟ و اظهار نظر و پيش بيني بشر بيشتر و دقيقتر گرديده است؟ همين افزايش روز بروز محدوده اظهار نظر بشر؛ و دقيقتر شدن روز افزون آن؛ علامت اين است كه محدوده خاصي براى اين گونه اظهار نظرها وجود نداشته؛ و تنها محدوديتش ميزان عجز بشر در اطلاع بر حقايق مخلوقات و قوانين حاكم گرديده از سوي حضرت آفريدگار در آفرينش است، اين عجز و ناتواني و ناداني علمي است؛ كه مانع از تشخيص بيشتر و بهتر است،
اشكال سوّم: يعني كه قدرت حق تعالى در آفرينش مخلوقات و مقرر فرمودن قوانين الهي در عالم تكوين؛ محدود به امور ساده و پيش پا افتاده اى در حدّ ادراك عامّه بشري است، كه اين مطلب چيزي نيست مگر: بيگانه بودن از معرفت الهي و نابينايي در مطالعه آيات الهي و انكار حكمت تامّه حضرت آفريدگار، (سبحانه و تعالى عمّا يشركون و تعالى الله عن ذلك علوّا كبيرا، بل له الخلق و الأمر، و هو الذي اتقن صنع كل شيء، و هو الذي خلقكم و ما تعملون، و اليه يرجع الأمر كلّه، و هو العليم القدير العزيز الحكيم العليّ العظيم).
ادامه در پست بعدی
اين مطلب آخرين بار توسط najm150 در الثلاثاء مايو 12, 2009 1:59 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
najm150- تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08
ادامه مطلب قبل
ادامه پست قبلی
بنابر اين هر چه آگاهي بشر در معرفت حقايق اشيا؛ء و قوانين الهيّه مقرره در تكوين و خلقت جهان؛ بيشتر شود؛ ميزان تشخيص او در امور؛ بيشتر و بهتر خواهد شد، اين جهان آفرينش؛ آنچنان دقيق آفريده شده است كه: حدّ و توصيف ندارد، ولى براى فهم موضوع براى بشر عادي اين مثال را مي زنم كه:
دقت و انتظام مقرر شده از سوي خداوند قادر متعال در اين جهان آفرينش؛ كمتر از تركيب و كار دقيق يك ساعت چرخ دندانه اى مخلوق بشر نيست، اگر با اطلاع به اندازه ها و تعداد چرخ دندانه ها و مقدار دندانه ها و نحوه حركت آنها مي شود پيش بيني كرد كه: يك ساعت بعد از ساعت يازده؛ ساعت دوازده مي باشد، همچنين در صورت رسيدن به مرتبه معرفت لازم (اللهم ارني الأشياء كما هي)؛ نيز مي توان بر وقوع امور و كيفيات اشياء مطلع گرديد.
و اين نكته معلوم باشد كه اگر علل و شرايط لازمه در وقوع امور جزئيه (مانند مرطوب نمودن آب اشياء ديگر) و تماميت و حتميت نتايج آن؛ ممكن است تا كنون بر بشر مكشوف شده باشد، ولى بسيارى از شرايط و لوازم در وقوع و تماميت ديگر امور هنوز بر بشر مكشوف نشده است، همچنانكه بسياري از امور مهمه؛ همچون تحصيل نتايج عظيمه با اسباب يسيره و در مهلت قصيره؛ بر خلاف روال معمول آن (كه يا عملى نيست و يا زمان و توان فوق طاقت و عادت مي برد) هنوز بر عامه بشر مستور است، و اطلاع از اين رموز و خفايا از جمله معرفت تفصيلي به هنگامهاى فلكي و خواص آن؛ همه و همه از اين رشته علوم هستند.
البته پر واضح است كه تمامت اين علم (معرفت به حوادث و وقايع)؛ به حق و حقيقت آن؛ نزد خداى تعالى است، فلا يعلم الغيب الا هو، ولكن به قدر مصلحت و عنايت؛ در پرتو برگزيدگان خلقت؛ عامه بشر نيز امكان بهره مندي از آن را دارند، موضوع مطلب ما در اينجا اين است كه بيان كنيم: اصل اين علم واقعي بوده؛ و طبق قوانين مقرره الهيه است، و اينكه چگونه امكان تحقق آن وجود دارد، حالا كجا؟ و نزد چه كسي؟ و چقدر؟ و چطور؟ و چه وقت؟ آنها مطالب ديگري است كه مربوط به خصوصيات و جزئيات موضوع است، ما در اينجا تنها در مقام بيان توضيح اصل موضوع و حقيقت آن هستيم.
(5)- پيش بيني هاي حاصله از علم تنجيم را در اصطلاح اين علم: توقعات و احكام مي نامند. اطلاع از وقايع عالم و پيش بيني آن (بنابرآخرين تحقيقات علمي بشر) نا ممكن نبوده؛ ولى نياز به سرعتي بيشتر از سرعت نور دارد؛ تا شخص احاطه بر اين عالم و وقايع آن پيدا نمايد، ولذاست كه آنچه امروزه از قواعد علم تنجيم كارآ و نتيجه بخش است؛ همه قطره هايي است از درياى ميراث انبياء و اوصياى الهي (عليهم السلام)، كه همه ايشان فوق بشر و محيط بر عالم و صاحبان قدرتهاى الهي هستند، و آنچه آورده اند و گزارش نموده اند؛ همه از وحي حضرت آفريدگار است، و گروه ايشانند كه احاطه به اين علوم مخفيه داشته و دارند.
(6) البته علم تنجيم فعلي؛ يك نوع تلاش علمي براى دستيابي به برخي از مطالب علم اصلي تنجيم بوده؛ و تفاوت تنجيم فعلي و تنجيم اصلى بسيار است، گذشته از اينها بايد بدانيد كه همان علم تنجيم اصلي نيز: برگرفته از علمي بالاتر در معرفت وقايع امور است؛ كه در شرع شريف به نام علم: بلايا و منايا معروف بوده، و از طريق جفر خاص اهل بيت (عليهم السلام) نيز قابل دسترسي بوده است.
به خاطر همين محدوديت بسيار بهره بشر عادي؛ از قواعد و ضوابط اين علم (تنجيم) است؛ كه بالنتيجه در مقام استخراج حاصل دقيق و كامل؛ و دريافت صحيح وقايع؛ ناتوان است، هر چند با همه اين احوال؛ ماهرين اين رشته (به كمك تنجيم فعلي) مطالب بسيار جالبي را دست پيدا مي كنند؛ كه در مقام تطبيق با واقع؛ نيز درست درآمده؛ و در پيش بيني حوادث و وقايع؛ هنرشان از مراكز قدرتمند جهاني؛ (با آن همه ابزار و ماهواره و تجهيزات و هزينه هاى مرتب ميلياردي؛ كه براى پيش بيني هوا و زلزله و ساير حوادث تلاش مي كنند) بيشتر است.
كارآيي و واقعي بودن همين مقدار محدود موجود اين علم (تنجيم فعلي)؛ آن چنان بر زمامداران زمين؛ واضح شده است كه در پنجاه ساله اخير؛ پس از نيم قرن انكار و استهزاي اين علم؛ لاجرم به نتيجه و فوايد آن پي برده، بلكه قدرتهاي بزرگ جهاني را بر آن داشته تا در كنار تمام تشكيلات نظامي و امنيتي و سياسي و اقتصادي شان؛ مراكز مهم امنيتي خويش را به تشكيل بخشهاي ويژه و بسيار سرّي؛ براى بكارگرفتن اين علم؛ در جهت حفظ سلطه و توسعه قدرت خود بگمارند.
(7)- البته دليل اينكه قدرتمداران جهاني بطور ظاهر در منابع رسمي؛ علوم و مطالب غير رايج را زير سؤال مي برند، بسيار معلوم است، وقتي كه دستاورد شصت قبل شان (انرژي اتمي) را با اينكه از طليعه پيشرفتهاى علمي قرن گذشته بوده است؛ و دانش آن نيز امروزه آن چنان مكشوف و معروف شده؛ كه در بازار قاچاق نيز مبادله مي شود، ولى امروزه اگر ملتي بخواهد مستقلا به آن دست پيدا كرده و آنرا داشته باشد؛ حاضرند جنگ اتمي راه بياندازند؛ و مملكتها و ملتهايي را نابود كرده يا آسيب رسانند، (كه البته در مقابل اراده الهي ناتوان و عاجزند).
با اين وصف طبيعي است كه موضوعات و رشته هايي كه در نهانخانه هاى علمي ايشان پيگيري شده؛ و يا آن قدر مخفي است كه هنوز بشر نامش را (جز معدودي) نشنيده است، اين چنين مقولات را از اقبال ديگران به آن مانع شده و مانع از توجه و دسترسي به آن بشوند، در حاليكه برخي از اين علوم (كه در ميان بشر ناشناخته است) فاصله امتيازش از دانش اتمي بسيار بوده و بسي از آن ارزشمندتر است.
آسان ترين راه براى دور كردن عموم بشر از آن دانشهاى ناشناخته؛ و حفظ انحصار تحقيق آن براى خودشان؛ ابتداءً انكار اصل وجود اين گونه علوم؛ و زير سؤال بردن خواص و آثار آنست.
( 8 ) - رواج بازار تقلب در اين رشته (علم تنجيم)؛ و ادعاى افراد بي اطلاع و ميدان دار شدن اشخاص سوداگر؛ ناشي از عقيده به اين علم نبوده، و دليل بر عدم صحت اصل اين علم و يا غير واقعي بودن اين علم نمي باشد، بلكه اين عوارض ناشي از برخورد جاهلانه با اين موضوع بسيار دقيق علمي؛ و انكار اصل صحيح آن؛ و خرافه پنداشتن كلّ اين علم است.
اين روش غلط برخورد با اين موضوع بوده است كه: موجب رواج مخفي اين رشته در غير مجامع علمي شده؛ و وسيله سوء استفاده سوداگران مي شود، تنها راه منع اين مشكلات؛ ارتقاي فكري و فرهنگي مردم؛ راجع به اين موضوع؛ و باز بودن ميدان پژوهش علمي اين رشته بوده؛ تا با عرضه صحيح؛ جنس بدلي از اصلي تميز داده شود. چه اينكه مورد بحث واقع شدن و تحقيق و پژوهش و رويكرد مثبت به اين علم؛ موجب پيراسته شدن حوزه آن از امور غير معتبر؛ و دستيابي بيشتر به قوانين و قواعد آن مي گردد.
دست آوردهاى صنعت ابزار و ارتباطات؛ كه امروز در اختيار بشر است؛ نيز بخوبي مي تواند گرد آوري منابع معتبر؛ و تصحيح و تكميل آن با يكديگر را؛ ميسر نموده، و ملاحظه قواعد عديده و محاسبات پيچيده آنرا آسان كند.
همچنانكه در گذشته براى استخراج يك طالع؛ و انجام محاسبات مربوط به آن؛ نياز به افراد مطلع و حاذق بود؛ و تنها با صرف ساعات و محاسبات بسيار اين مطلب عملي و محقق مي شد، ولى با اهتمام برخي دانشمندان امروزي؛ و بكارگرفتن دانش برنامه نويسي؛ و تجهيزات رايانه اى موجود؛ انجام آن براى هر فردي در كمتر از يك دقيقه ميسر است.
(9)- بنا بر آنچه گذشت: اگرچه بخاطر انس ذهن عامه و آشنايي ايشان؛ اين تعبير متداول شده است كه: خورشيد يا ماه يا ساير كواكب در اين بروج يا منازل سير مي كنند، ولى اين سير به معني اصطلاحي علم نجوم نبوده، كه: يعني اين بروج مدار و محل جريان و حركت كواكب باشند! بلكه بر اساس موضع ناظر زميني، منظر آسمان را از پنجره اين بروج و منازل تقسيم بندي كرده اند، و حركت فلك يا كواكب (خورشيد و ماه و ستارگان) را در فلك به نسبت اين پنجره (بروج و منازل) تقدير و محاسبه نموده اند، و براى اشاره به مواقيت و هنگامهاى فلكي از اين تعابير استفاده كرده اند؛ كه مطابق حسّ و قابل احساس براى هر ناظر مطلع زميني است. و از نگاه شخص زميني؛ هر جا كه بايستد؛ خودش را در وسط دايره اى مي بيند؛ كه گرداگردش را زمين فراگرفته؛ و از بالا و پائين آسمان را همچون كره و دايره اى بر گرداگرد خود محيط ديده؛ و فلك را در آن در حال چرخش مي بيند. و علم تنجيم همچنانكه با وقوع اعتدال ربيعي خبر از بهار و شكوفه زدن درختان و رستن گياهان و غير آن مي دهد؛ با ملاحظه كواكب ديگر و مواضع و دقايق آنها؛ برخي از امور متناسب با آن را پيش بيني و احتمال وقوع مي دهد.
دانشمندان قديم به تعليم انبياء و اوصياى الهى (عليهم السلام)؛ براى تشخيص مواقيت و زمانهاى فلكي؛ اين دايره فلك را به دوازده قسمت تقسيم نموده اند؛ كه در حقيقت تقسيم بندي منظر آسماني از پنجره بروج است، و اينها دوازده برج مي باشند، كه نامهايشان چنين است: 1- حمل، 2- ثور، 3- جوزا، 4- سرطان، 5- اسد، 6- سنبله، 7- ميزان، 8- عقرب، 9-قوس، 10- جدى ، 11-دلو 12- حوت.
امّا تقسيم بندي منظر فلكي از پنجره منازل: 28 بوده و نامهايشان چنين است: 1- شرطان، 2- بطين، 3- ثريا، 4- دبران، 5- هقعة، 6- هنعة، 7- ذراع، 8- نثرة، 9- طرفة، 10- جبهة، 11- زبرة، 12- صرفة، 13- عواء، 14- سماك، 15- غفر، 16- زبانى ، 17- اكليل، 18- قلب، 19- شولة، 20- نعائم، 21- بلدة، 22- سعد ذابح، 23- سعد بلع، 24- سعد السعود، 25- سعد الأخبية، 26-فرغ اوّل، 27- فرغ ثانى ، 28- بطن الحوت.
حركت خورشيد در تمام بروج و تمام منازل، يكسال به طول مي كشد، و ماه تمامي بروج و منازل را در هر ماه طي مي كند.
بنابر اين هر چه آگاهي بشر در معرفت حقايق اشيا؛ء و قوانين الهيّه مقرره در تكوين و خلقت جهان؛ بيشتر شود؛ ميزان تشخيص او در امور؛ بيشتر و بهتر خواهد شد، اين جهان آفرينش؛ آنچنان دقيق آفريده شده است كه: حدّ و توصيف ندارد، ولى براى فهم موضوع براى بشر عادي اين مثال را مي زنم كه:
دقت و انتظام مقرر شده از سوي خداوند قادر متعال در اين جهان آفرينش؛ كمتر از تركيب و كار دقيق يك ساعت چرخ دندانه اى مخلوق بشر نيست، اگر با اطلاع به اندازه ها و تعداد چرخ دندانه ها و مقدار دندانه ها و نحوه حركت آنها مي شود پيش بيني كرد كه: يك ساعت بعد از ساعت يازده؛ ساعت دوازده مي باشد، همچنين در صورت رسيدن به مرتبه معرفت لازم (اللهم ارني الأشياء كما هي)؛ نيز مي توان بر وقوع امور و كيفيات اشياء مطلع گرديد.
و اين نكته معلوم باشد كه اگر علل و شرايط لازمه در وقوع امور جزئيه (مانند مرطوب نمودن آب اشياء ديگر) و تماميت و حتميت نتايج آن؛ ممكن است تا كنون بر بشر مكشوف شده باشد، ولى بسيارى از شرايط و لوازم در وقوع و تماميت ديگر امور هنوز بر بشر مكشوف نشده است، همچنانكه بسياري از امور مهمه؛ همچون تحصيل نتايج عظيمه با اسباب يسيره و در مهلت قصيره؛ بر خلاف روال معمول آن (كه يا عملى نيست و يا زمان و توان فوق طاقت و عادت مي برد) هنوز بر عامه بشر مستور است، و اطلاع از اين رموز و خفايا از جمله معرفت تفصيلي به هنگامهاى فلكي و خواص آن؛ همه و همه از اين رشته علوم هستند.
البته پر واضح است كه تمامت اين علم (معرفت به حوادث و وقايع)؛ به حق و حقيقت آن؛ نزد خداى تعالى است، فلا يعلم الغيب الا هو، ولكن به قدر مصلحت و عنايت؛ در پرتو برگزيدگان خلقت؛ عامه بشر نيز امكان بهره مندي از آن را دارند، موضوع مطلب ما در اينجا اين است كه بيان كنيم: اصل اين علم واقعي بوده؛ و طبق قوانين مقرره الهيه است، و اينكه چگونه امكان تحقق آن وجود دارد، حالا كجا؟ و نزد چه كسي؟ و چقدر؟ و چطور؟ و چه وقت؟ آنها مطالب ديگري است كه مربوط به خصوصيات و جزئيات موضوع است، ما در اينجا تنها در مقام بيان توضيح اصل موضوع و حقيقت آن هستيم.
(5)- پيش بيني هاي حاصله از علم تنجيم را در اصطلاح اين علم: توقعات و احكام مي نامند. اطلاع از وقايع عالم و پيش بيني آن (بنابرآخرين تحقيقات علمي بشر) نا ممكن نبوده؛ ولى نياز به سرعتي بيشتر از سرعت نور دارد؛ تا شخص احاطه بر اين عالم و وقايع آن پيدا نمايد، ولذاست كه آنچه امروزه از قواعد علم تنجيم كارآ و نتيجه بخش است؛ همه قطره هايي است از درياى ميراث انبياء و اوصياى الهي (عليهم السلام)، كه همه ايشان فوق بشر و محيط بر عالم و صاحبان قدرتهاى الهي هستند، و آنچه آورده اند و گزارش نموده اند؛ همه از وحي حضرت آفريدگار است، و گروه ايشانند كه احاطه به اين علوم مخفيه داشته و دارند.
(6) البته علم تنجيم فعلي؛ يك نوع تلاش علمي براى دستيابي به برخي از مطالب علم اصلي تنجيم بوده؛ و تفاوت تنجيم فعلي و تنجيم اصلى بسيار است، گذشته از اينها بايد بدانيد كه همان علم تنجيم اصلي نيز: برگرفته از علمي بالاتر در معرفت وقايع امور است؛ كه در شرع شريف به نام علم: بلايا و منايا معروف بوده، و از طريق جفر خاص اهل بيت (عليهم السلام) نيز قابل دسترسي بوده است.
به خاطر همين محدوديت بسيار بهره بشر عادي؛ از قواعد و ضوابط اين علم (تنجيم) است؛ كه بالنتيجه در مقام استخراج حاصل دقيق و كامل؛ و دريافت صحيح وقايع؛ ناتوان است، هر چند با همه اين احوال؛ ماهرين اين رشته (به كمك تنجيم فعلي) مطالب بسيار جالبي را دست پيدا مي كنند؛ كه در مقام تطبيق با واقع؛ نيز درست درآمده؛ و در پيش بيني حوادث و وقايع؛ هنرشان از مراكز قدرتمند جهاني؛ (با آن همه ابزار و ماهواره و تجهيزات و هزينه هاى مرتب ميلياردي؛ كه براى پيش بيني هوا و زلزله و ساير حوادث تلاش مي كنند) بيشتر است.
كارآيي و واقعي بودن همين مقدار محدود موجود اين علم (تنجيم فعلي)؛ آن چنان بر زمامداران زمين؛ واضح شده است كه در پنجاه ساله اخير؛ پس از نيم قرن انكار و استهزاي اين علم؛ لاجرم به نتيجه و فوايد آن پي برده، بلكه قدرتهاي بزرگ جهاني را بر آن داشته تا در كنار تمام تشكيلات نظامي و امنيتي و سياسي و اقتصادي شان؛ مراكز مهم امنيتي خويش را به تشكيل بخشهاي ويژه و بسيار سرّي؛ براى بكارگرفتن اين علم؛ در جهت حفظ سلطه و توسعه قدرت خود بگمارند.
(7)- البته دليل اينكه قدرتمداران جهاني بطور ظاهر در منابع رسمي؛ علوم و مطالب غير رايج را زير سؤال مي برند، بسيار معلوم است، وقتي كه دستاورد شصت قبل شان (انرژي اتمي) را با اينكه از طليعه پيشرفتهاى علمي قرن گذشته بوده است؛ و دانش آن نيز امروزه آن چنان مكشوف و معروف شده؛ كه در بازار قاچاق نيز مبادله مي شود، ولى امروزه اگر ملتي بخواهد مستقلا به آن دست پيدا كرده و آنرا داشته باشد؛ حاضرند جنگ اتمي راه بياندازند؛ و مملكتها و ملتهايي را نابود كرده يا آسيب رسانند، (كه البته در مقابل اراده الهي ناتوان و عاجزند).
با اين وصف طبيعي است كه موضوعات و رشته هايي كه در نهانخانه هاى علمي ايشان پيگيري شده؛ و يا آن قدر مخفي است كه هنوز بشر نامش را (جز معدودي) نشنيده است، اين چنين مقولات را از اقبال ديگران به آن مانع شده و مانع از توجه و دسترسي به آن بشوند، در حاليكه برخي از اين علوم (كه در ميان بشر ناشناخته است) فاصله امتيازش از دانش اتمي بسيار بوده و بسي از آن ارزشمندتر است.
آسان ترين راه براى دور كردن عموم بشر از آن دانشهاى ناشناخته؛ و حفظ انحصار تحقيق آن براى خودشان؛ ابتداءً انكار اصل وجود اين گونه علوم؛ و زير سؤال بردن خواص و آثار آنست.
( 8 ) - رواج بازار تقلب در اين رشته (علم تنجيم)؛ و ادعاى افراد بي اطلاع و ميدان دار شدن اشخاص سوداگر؛ ناشي از عقيده به اين علم نبوده، و دليل بر عدم صحت اصل اين علم و يا غير واقعي بودن اين علم نمي باشد، بلكه اين عوارض ناشي از برخورد جاهلانه با اين موضوع بسيار دقيق علمي؛ و انكار اصل صحيح آن؛ و خرافه پنداشتن كلّ اين علم است.
اين روش غلط برخورد با اين موضوع بوده است كه: موجب رواج مخفي اين رشته در غير مجامع علمي شده؛ و وسيله سوء استفاده سوداگران مي شود، تنها راه منع اين مشكلات؛ ارتقاي فكري و فرهنگي مردم؛ راجع به اين موضوع؛ و باز بودن ميدان پژوهش علمي اين رشته بوده؛ تا با عرضه صحيح؛ جنس بدلي از اصلي تميز داده شود. چه اينكه مورد بحث واقع شدن و تحقيق و پژوهش و رويكرد مثبت به اين علم؛ موجب پيراسته شدن حوزه آن از امور غير معتبر؛ و دستيابي بيشتر به قوانين و قواعد آن مي گردد.
دست آوردهاى صنعت ابزار و ارتباطات؛ كه امروز در اختيار بشر است؛ نيز بخوبي مي تواند گرد آوري منابع معتبر؛ و تصحيح و تكميل آن با يكديگر را؛ ميسر نموده، و ملاحظه قواعد عديده و محاسبات پيچيده آنرا آسان كند.
همچنانكه در گذشته براى استخراج يك طالع؛ و انجام محاسبات مربوط به آن؛ نياز به افراد مطلع و حاذق بود؛ و تنها با صرف ساعات و محاسبات بسيار اين مطلب عملي و محقق مي شد، ولى با اهتمام برخي دانشمندان امروزي؛ و بكارگرفتن دانش برنامه نويسي؛ و تجهيزات رايانه اى موجود؛ انجام آن براى هر فردي در كمتر از يك دقيقه ميسر است.
(9)- بنا بر آنچه گذشت: اگرچه بخاطر انس ذهن عامه و آشنايي ايشان؛ اين تعبير متداول شده است كه: خورشيد يا ماه يا ساير كواكب در اين بروج يا منازل سير مي كنند، ولى اين سير به معني اصطلاحي علم نجوم نبوده، كه: يعني اين بروج مدار و محل جريان و حركت كواكب باشند! بلكه بر اساس موضع ناظر زميني، منظر آسمان را از پنجره اين بروج و منازل تقسيم بندي كرده اند، و حركت فلك يا كواكب (خورشيد و ماه و ستارگان) را در فلك به نسبت اين پنجره (بروج و منازل) تقدير و محاسبه نموده اند، و براى اشاره به مواقيت و هنگامهاى فلكي از اين تعابير استفاده كرده اند؛ كه مطابق حسّ و قابل احساس براى هر ناظر مطلع زميني است. و از نگاه شخص زميني؛ هر جا كه بايستد؛ خودش را در وسط دايره اى مي بيند؛ كه گرداگردش را زمين فراگرفته؛ و از بالا و پائين آسمان را همچون كره و دايره اى بر گرداگرد خود محيط ديده؛ و فلك را در آن در حال چرخش مي بيند. و علم تنجيم همچنانكه با وقوع اعتدال ربيعي خبر از بهار و شكوفه زدن درختان و رستن گياهان و غير آن مي دهد؛ با ملاحظه كواكب ديگر و مواضع و دقايق آنها؛ برخي از امور متناسب با آن را پيش بيني و احتمال وقوع مي دهد.
دانشمندان قديم به تعليم انبياء و اوصياى الهى (عليهم السلام)؛ براى تشخيص مواقيت و زمانهاى فلكي؛ اين دايره فلك را به دوازده قسمت تقسيم نموده اند؛ كه در حقيقت تقسيم بندي منظر آسماني از پنجره بروج است، و اينها دوازده برج مي باشند، كه نامهايشان چنين است: 1- حمل، 2- ثور، 3- جوزا، 4- سرطان، 5- اسد، 6- سنبله، 7- ميزان، 8- عقرب، 9-قوس، 10- جدى ، 11-دلو 12- حوت.
امّا تقسيم بندي منظر فلكي از پنجره منازل: 28 بوده و نامهايشان چنين است: 1- شرطان، 2- بطين، 3- ثريا، 4- دبران، 5- هقعة، 6- هنعة، 7- ذراع، 8- نثرة، 9- طرفة، 10- جبهة، 11- زبرة، 12- صرفة، 13- عواء، 14- سماك، 15- غفر، 16- زبانى ، 17- اكليل، 18- قلب، 19- شولة، 20- نعائم، 21- بلدة، 22- سعد ذابح، 23- سعد بلع، 24- سعد السعود، 25- سعد الأخبية، 26-فرغ اوّل، 27- فرغ ثانى ، 28- بطن الحوت.
حركت خورشيد در تمام بروج و تمام منازل، يكسال به طول مي كشد، و ماه تمامي بروج و منازل را در هر ماه طي مي كند.
اين مطلب آخرين بار توسط najm150 در الثلاثاء مايو 12, 2009 2:19 pm ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است.
najm150- تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08
ادامه مطلب قبل
ادامه پست قبلی
(10)- بنابر اين برج عقرب يكي از بروج دوازده گانه بوده؛ و بديهي است كه هر كدام از اين بروج؛ در شرايط متفاوت؛ نسبت به كواكب مختلف؛ احكام گوناگون داشته باشند.
همچنانكه توصيه هاى ديني و تعاليم وارده از شرع شريف؛ نيز منحصر به هنگام قمر در عقرب نبوده؛ و بر حسب كشش و ظرفيت مخاطب كلام معصوم (عليه السلام)؛ در موارد ديگري نيز تبيين شده است.
و نبايد تداول و رواج احكام مربوط به قمر در عقرب؛ و آشنايي همگاني با آن؛ به معني انحصار موضوع در اين وضعيت (كه يكي از انواع بسيار وضعيتهاى گوناگون فلكي است) تلقي شود، چه اينكه موارد ديگر نيز احكام خاص خود را دارد.
از موارد ديگر مورد اشاره در كلام مقدس (وحي و خازنان وحي (عليهم السلام)): موضوع منازل 28 گانه فلكي و بروج و شهور در قرآن شريف؛ و نيز موارد بسياري كه در كلمات معصومين (عليهم السلام) در اين زمينه آمده مي باشد، كه از آن جمله است: دهها صفحه از جلد 55 كتاب شريف بحار الأنوار و ساير كتب اهل حق؛ كه ناقل كلمات حضرات (عليهم السلام) در اين خصوص بوده، و همگي بر صحت اصل اين علم؛ و ناتمامي بهره بشري از آن؛ گواهي دارد.
(11)- بدست آوردن اين علم و تطبيق و ترتيب امور شخصي و اجتماعي بر اساس آن؛ فرض نبوده؛ چه به لحاظ در دسترس نبودن علم اصلي؛ و چه به خاطر پيچيدگي ملاحظه تمام قواعد در همه امور، ولى آنچه براى شخص؛ بطور مطمئن ميسر شود، مراعاتش اشكالي ندارد، همچنانكه در ساير اطلاعات امروزي نيز انسان به قدر اطمينان و لزوم و ميسور عمل مي كند.
البته وقتي اطلاع بر امور اوليه اى همچون: ارتباط مستقيم بيداري بين الطلوعين و موفقيتهاى روزانه؛ از سوي تعاليم وحياني تبيين و تأكيد گرديده، و شناختن وقت و تطبيق آن نيز بسيار ساده بوده، ولى در التزام به آن؛ نوع مردم ضعيف و سست بوده؛ و به دنبال رخصت و اغماض آن هستند؛ ديگر چه جاى جستجوي قواعد دقيقه و استخراج هنگامهاى ظريفه؛ و تطبيق امور روزانه بر اساس آن؟!
(12) اين مقال را با اشاره به نكته اى بسيار دقيق در: ميزان و نحوه كاربرد: علم اطلاع بر خفاياى امور و وقايع آتيه؛ خاتمه مي دهيم:
هر چند عقل بشر عادي؛ اقتضا مي كند كه: هر چه بيشتر از اين امور خفيه مطلع شود؛ آنرا بيشتر بكار بندد، تا بيشتر و بهتر به خواسته هايش برسد، ولى در نزد اهل معرفت؛ مطلب دقيقتر از اين نگرش ساده است.
شخص عارف بنابر آنچه گذشت، و اينكه: تنها حق تعالى است كه: به تمام معنا حقايق امور را احاطه دارد، لذا تقدير الله عزيز عليم؛ و اختيار حقّ عليّ حكيم را؛ بر اختيار و رغبت خودش (كه آفريده اى محدود است) ترجيح داده، و ضمن انجام وظيفه به مقتضاى عادي؛ و داشتن رغبتي در نتيجه امري (ولو قطعا صحيح)؛ با همه اينها: پسندد آنچه را جانان پسندد، و به حق تعالى سوء ظنّ نداشته و پيشامدها را انكار نكرده، و از خداوند راضي و بر اختيار او خشنود است.
حتى اگر خداوند او را از اين علوم حقيقيه بهره مند نموده باشد؛ اينطور نيست كه با اطلاع از آنها؛ دخالت بيشتر نمايد، و لو تشخيص و مقصودش صحيح باشد، بلكه تسليم محض حق است، كه در قرآن مجيد در توصيفشان آمده است: بل عباد مكرمون لايسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون،
اگر ايشان در جايي و موردي نيز از علم ويژه و اخبار نهاني و پشت پرده كمك گرفته و آنرا بكار برده اند؛ اين بكارگيري نيز به اشاره حق متعال بوده است، كه ايشان فاني در اراده حقِّ باقي بوده؛ و از خود اختياري ندارند، و هيچ قابل مقايسه با بشر عادي نيستند كه: اگر كاري نكرده؛ ناشي از ناداني و ناتواني شان بوده است، و اين است كمال مرتبه آدميت و مقام جمع الجمع كه منتهاي رغبت عارفان آگاه؛ و غايت مقصد سايران طريق الله بالله و مع الله است. [شمارة ثبت: (1315) منبع: المسائل الهندية]
(10)- بنابر اين برج عقرب يكي از بروج دوازده گانه بوده؛ و بديهي است كه هر كدام از اين بروج؛ در شرايط متفاوت؛ نسبت به كواكب مختلف؛ احكام گوناگون داشته باشند.
همچنانكه توصيه هاى ديني و تعاليم وارده از شرع شريف؛ نيز منحصر به هنگام قمر در عقرب نبوده؛ و بر حسب كشش و ظرفيت مخاطب كلام معصوم (عليه السلام)؛ در موارد ديگري نيز تبيين شده است.
و نبايد تداول و رواج احكام مربوط به قمر در عقرب؛ و آشنايي همگاني با آن؛ به معني انحصار موضوع در اين وضعيت (كه يكي از انواع بسيار وضعيتهاى گوناگون فلكي است) تلقي شود، چه اينكه موارد ديگر نيز احكام خاص خود را دارد.
از موارد ديگر مورد اشاره در كلام مقدس (وحي و خازنان وحي (عليهم السلام)): موضوع منازل 28 گانه فلكي و بروج و شهور در قرآن شريف؛ و نيز موارد بسياري كه در كلمات معصومين (عليهم السلام) در اين زمينه آمده مي باشد، كه از آن جمله است: دهها صفحه از جلد 55 كتاب شريف بحار الأنوار و ساير كتب اهل حق؛ كه ناقل كلمات حضرات (عليهم السلام) در اين خصوص بوده، و همگي بر صحت اصل اين علم؛ و ناتمامي بهره بشري از آن؛ گواهي دارد.
(11)- بدست آوردن اين علم و تطبيق و ترتيب امور شخصي و اجتماعي بر اساس آن؛ فرض نبوده؛ چه به لحاظ در دسترس نبودن علم اصلي؛ و چه به خاطر پيچيدگي ملاحظه تمام قواعد در همه امور، ولى آنچه براى شخص؛ بطور مطمئن ميسر شود، مراعاتش اشكالي ندارد، همچنانكه در ساير اطلاعات امروزي نيز انسان به قدر اطمينان و لزوم و ميسور عمل مي كند.
البته وقتي اطلاع بر امور اوليه اى همچون: ارتباط مستقيم بيداري بين الطلوعين و موفقيتهاى روزانه؛ از سوي تعاليم وحياني تبيين و تأكيد گرديده، و شناختن وقت و تطبيق آن نيز بسيار ساده بوده، ولى در التزام به آن؛ نوع مردم ضعيف و سست بوده؛ و به دنبال رخصت و اغماض آن هستند؛ ديگر چه جاى جستجوي قواعد دقيقه و استخراج هنگامهاى ظريفه؛ و تطبيق امور روزانه بر اساس آن؟!
(12) اين مقال را با اشاره به نكته اى بسيار دقيق در: ميزان و نحوه كاربرد: علم اطلاع بر خفاياى امور و وقايع آتيه؛ خاتمه مي دهيم:
هر چند عقل بشر عادي؛ اقتضا مي كند كه: هر چه بيشتر از اين امور خفيه مطلع شود؛ آنرا بيشتر بكار بندد، تا بيشتر و بهتر به خواسته هايش برسد، ولى در نزد اهل معرفت؛ مطلب دقيقتر از اين نگرش ساده است.
شخص عارف بنابر آنچه گذشت، و اينكه: تنها حق تعالى است كه: به تمام معنا حقايق امور را احاطه دارد، لذا تقدير الله عزيز عليم؛ و اختيار حقّ عليّ حكيم را؛ بر اختيار و رغبت خودش (كه آفريده اى محدود است) ترجيح داده، و ضمن انجام وظيفه به مقتضاى عادي؛ و داشتن رغبتي در نتيجه امري (ولو قطعا صحيح)؛ با همه اينها: پسندد آنچه را جانان پسندد، و به حق تعالى سوء ظنّ نداشته و پيشامدها را انكار نكرده، و از خداوند راضي و بر اختيار او خشنود است.
حتى اگر خداوند او را از اين علوم حقيقيه بهره مند نموده باشد؛ اينطور نيست كه با اطلاع از آنها؛ دخالت بيشتر نمايد، و لو تشخيص و مقصودش صحيح باشد، بلكه تسليم محض حق است، كه در قرآن مجيد در توصيفشان آمده است: بل عباد مكرمون لايسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون،
اگر ايشان در جايي و موردي نيز از علم ويژه و اخبار نهاني و پشت پرده كمك گرفته و آنرا بكار برده اند؛ اين بكارگيري نيز به اشاره حق متعال بوده است، كه ايشان فاني در اراده حقِّ باقي بوده؛ و از خود اختياري ندارند، و هيچ قابل مقايسه با بشر عادي نيستند كه: اگر كاري نكرده؛ ناشي از ناداني و ناتواني شان بوده است، و اين است كمال مرتبه آدميت و مقام جمع الجمع كه منتهاي رغبت عارفان آگاه؛ و غايت مقصد سايران طريق الله بالله و مع الله است. [شمارة ثبت: (1315) منبع: المسائل الهندية]
najm150- تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08
هنگام شناسى
سؤال: آيا براى تشخيص موضع قمر در برج عقرب و بطور كلي بدست آوردن جايگاه ماه از بروج دوازده گانه روش معتبر علمي و آسانى وجود دارد؟
جواب: از جمله روشهاى ساده اى كه بزرگان و قدماى علم نجوم براى بدست آوردن موضع قمر از بروج اتُناعشر تنظيم نموده اند؛ و در قالب شعر هم سروده شده است؛ اين قاعده از خواجه نصير الدين طوسي است: [ آنچه از ماه مي رود بشمار * هر يكي را دوازده انگار * بعد از آن ببين كه آفتاب كجاست * از دوم برجش ابتدا كن راست * پس از آن جمله طرح كن سي سي * تا به آنجا كه مقصد است برسي * برج اين باشد و درج آنست * وين حسابي دقيق و آسان است ] يعنى اگر شما در روز 13 ربيع تُاني 1426 كه مصادف با دوم خرداد و سوم برج شمسي جوزا 1384 است هستيد؛ و مي خواهيد بدانيد كه در اين روز ماه در چه برجي قرار دارد؟ مقدارى كه از ماه قمري گذشته عدد 13 مي باشد؛ و چون هر يك از اين را بايد دوازده حساب كنيم؛ پس عدد 13 را ضرب در 12 مي كنيم؛ مي شود 156، از برج بعد از برج خورشيدي كه هستيم (جوزا) شروع به شمردن مي كنيم و براى هر يك 30 عدد طرح مي كنيم؛ عدد 156 شامل 5 عدد سي است به اضافه عدد كسرى شش؛ به عبارتي ديگر عدد 156 را تقسيم بر 30 مي كنيم خارج قسمت عدد پنج است كه بيانگر برج قمر است؛ پس از بعد جوزا پنج برج مي شماريم مي شود: سرطان اسد سنبله ميزان؛ و پنجمين = عقرب است؛ پس در اين روز: ماه در برج عقرب است؛ عدد كسري (6) بيانگر درجه آنست؛ بنابر در اين روز: ماه در درجه ششم از برج عقرب مي باشد. شايان ذكر است كه در صورت اختلاف تقاويم در روز اول ماه؛ تعيين موضع قمر در بروج هم مختلف مي گردد. [شمارة ثبت: (1164) منبع: المسائل المشرقية]
جواب: از جمله روشهاى ساده اى كه بزرگان و قدماى علم نجوم براى بدست آوردن موضع قمر از بروج اتُناعشر تنظيم نموده اند؛ و در قالب شعر هم سروده شده است؛ اين قاعده از خواجه نصير الدين طوسي است: [ آنچه از ماه مي رود بشمار * هر يكي را دوازده انگار * بعد از آن ببين كه آفتاب كجاست * از دوم برجش ابتدا كن راست * پس از آن جمله طرح كن سي سي * تا به آنجا كه مقصد است برسي * برج اين باشد و درج آنست * وين حسابي دقيق و آسان است ] يعنى اگر شما در روز 13 ربيع تُاني 1426 كه مصادف با دوم خرداد و سوم برج شمسي جوزا 1384 است هستيد؛ و مي خواهيد بدانيد كه در اين روز ماه در چه برجي قرار دارد؟ مقدارى كه از ماه قمري گذشته عدد 13 مي باشد؛ و چون هر يك از اين را بايد دوازده حساب كنيم؛ پس عدد 13 را ضرب در 12 مي كنيم؛ مي شود 156، از برج بعد از برج خورشيدي كه هستيم (جوزا) شروع به شمردن مي كنيم و براى هر يك 30 عدد طرح مي كنيم؛ عدد 156 شامل 5 عدد سي است به اضافه عدد كسرى شش؛ به عبارتي ديگر عدد 156 را تقسيم بر 30 مي كنيم خارج قسمت عدد پنج است كه بيانگر برج قمر است؛ پس از بعد جوزا پنج برج مي شماريم مي شود: سرطان اسد سنبله ميزان؛ و پنجمين = عقرب است؛ پس در اين روز: ماه در برج عقرب است؛ عدد كسري (6) بيانگر درجه آنست؛ بنابر در اين روز: ماه در درجه ششم از برج عقرب مي باشد. شايان ذكر است كه در صورت اختلاف تقاويم در روز اول ماه؛ تعيين موضع قمر در بروج هم مختلف مي گردد. [شمارة ثبت: (1164) منبع: المسائل المشرقية]
najm150- تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08
هنگام شناسى
انجام امور در اوقات محذوره
سؤال: در برخي از توصيه هاى شرعي و ديني و نيز اصطلاحات علمي قديم و همچنين يا عقايد متداول ميان مردم تعبير نحس بودن يا نامناسب بودن برخي روزها يا اوقات مانند در وقت تحت الشعاع بودن ماه، يا هنگام قمر در عقرب، و يا روزهاى خاصي از ماهها مطرح است، اگر مواردي از اين گونه اوقات را كه منفي است؛ انسان نشناسد، يا از هنگام نامناسبي مطلع باشد؛ ولى اختيار ترك يا تغيير آن را ندارد؛ چه بايد بكند؟
جواب: در صورت عدم اطلاع از اوقات محذوره (همچون بودن ماه در برج عقرب كه براى برخي امور محذور است)، و اضطرار از انجام آن، يا عدم امكان تشخيص اين موارد يا سخت بودن آن؛ خازنان وحي شريف (عليهم السلام) توصيه هاى بسيار آساني تعليم فرموده اند:
1- اجمالا در: (پرهيز + اقبال + تصدق + روزه + دعا + استعاذه) خلاصه شده، و نحوست عارضي اين ايام به آنها برطرف مي شود، و براى تتميم و توضيح بيشتر برخي از تفاصيل آن را نيز از كلام مقدس نقل مي نماييم.
2- جناب شيخ طوسي نقل نموده است كه سهل بن يعقوب خدمت حضرت امام عسكري (عليه السلام) رسيده و پس از تلقّي تفاصيل اختيارات ايام و اينكه چه ايامي براى چه اموري مناسب يا نامناسب است؛ عرض كرده: گاهي ضرورت مرا وا مي دارد كه در اوقات محذوره پيگيري كاري را بنمايم؛ (چه كنم)؟ حضرت (عليه السلام) فرمودند: از بركت ولايت ما؛ براى شيعيان ما؛ عصمت و حفاظ نگهدارنده اى قرار داده شده است كه: اگر با آن اعماق درياها و صحراها را در ميان درندگان و دشمنان جنّ و انس؛ طي كنند، هر آينه ايمن هستند از نگرانيهايشان؛ به بركت ولايتشان نسبت به ما، پس اعتماد كن به خداى عزّ وجلّ و در ولايت امامان طاهرينت اخلاص ورزيده؛ و هر كجا كه مي خواهي برو؛ و هر كارى را داري پيگيري كن، اگر هميشه هرگاه صبح مي كني سه بار بگويي:
أصبحتُ اللّهمّ مُعتصما بذمامكَ المنيعِ الذي لا يُطاوَلُ و لا يُحاوَلُ، مِن شرِّ كلِّ طارقٍ و غاشمٍ، مِن ساير ما خلقتَ و مَن خلقتَ؛ مِن خلقكَ الصّامتِ و النّاطقِ؛ في جُنّةٍ مِن كُلّ مخوفٍ؛ بلباسٍ سابغةٍ حصينةٍ، و هي ولاء أَهلِ بيتِ نبيّكَ مُحمّدٍ (صلى الله عليه وآله) مُحتجبا مِن كلِّ قاصدٍ لي بِأَذيَّةٍ (× قاصدٍ الى أذيَّةٍ)، بِجِدارِ حصينٍ؛ الإخلاصِ في الإعترافِ بحقّهم والتمّسكِ بحبلهم جميعا؛ مُوقنا بأن الحقّ لهم و معهم و فيهم و بهم، أُوالي مَن والوا و أُعادي مَن عادوا، و أُجانِب مَن جانبوا، فصلّ على محمّد وآل محمّد و أعذني اللّهمّ بهم مِن شرّ كُلّ ما اتّقيه، يا عظيم حجزتُ (× عجزت) الأعادي عنّي ببديع السّماوات و الأرض، إنّا جعلنا مِن بين ايديهم سدّا و مِن خلفهم سدّا فأغشيناهم فهم لا يبصرون.
و با همين دعا؛ سه بار در شامگاه؛ نيز خداى را بخواني، (فقط بجاى : أصبحت اللهمّ.. مي گويي: أمسيت اللّهمّ..)، پس در يك قلعه و حصن الهي قرار گيري؛ و از نگرانيها و محذورات محفوظ و در امان باشي.
سپس حضرت (عليه السلام) فرمود: و اگر در اوقات محذوره خواستي كاري را پيگيري كني؛ پس قبل از دنبال آن كار رفتن، سوره هاى حمد و فلق و ناس و توحيد، و نيز آيت الكرسي و سوره قدر و آيه (إن في خلق السماوات و الأرض .. الميعاد) 190 تا 194 سوره آل عمران، (و بقيه آن تا آخر سوره را تلاوت كن)، و پس از اينها بگو:
اللّهمّ بِكَ يَصُولُ الصَّائِلُ، وَ بِقُدْرَتِكَ يَطُولُ الطَّائِلُ، وَ لاَ حَوْلَ لِكُلِّ ذِي حَوْلٍ إِلاَّ بِكَ، وَ لاَ قُوَّةٍ يَمْتَارُهَا (× يمتازها) ذُو قُوَّةٍ إِلاَّ مِنْكَ (× و لا قوّة بمثارها ذو القوّة الاّ منك)، أسئلك بصفوتك من خلقك و خيرتك من بَريّتك، محمّد (صلى الله عليه وآله) نبيّك، و عترته و سلالته؛ عليه و عليهم السّلام، صلّ عليه (× صلّ على محمّد) و عليهم، و اكفني شرّ هذا اليوم و ضَرَرَه (× ضرّه)، و ارزقني خيره و يُمْنه و بركاته، و اقض لي في متصرفاتي (× منصرفي) بحسن العاقبة (× العافية) و بلوغ المحبة و الظّفر بالأُمنيّة، و كفاية الطّاغية الغويّة (× القويّة- المغوية) و كلّ ذي قدرة لي على أذيّة، حتى أكون في جُنّة و عصمة و نعمة؛ من كلّ بلاء و نقمة، و أبدلني فيه من المخاوف أمنا، و من العوائق فيه يُسرا (× برّاً)، حتّى لا يصُدَّني صادّ عن المراد؛ و لا يحلَّ بي طارق من أذى العباد، إنّك على كلّ شيء قدير، و الأمور إليك تصير، يا من ليس كمثله شيء، و هو السّميع البصير.
3- همچنين مي تواند از اين دعاى شريف بهره مند شود كه: وارد شده است؛ اگر در يكي از روزهاى محذور انسان مضطرّ به پيكَيري برخي از امور گرديد؛ پس از هر نماز فريضه اين چنين خداى را بخواند تا از آفت آن هنگام محفوظ بماند:
لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ أُفرّج بها كلّ كُربة ، لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ أَحلّ بها كلّ عقدة، لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ أَجلو بها كلّ ظلمة، لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ أفتح بها كلّ باب، لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ أستعين بها على كلّ شدّة و مصيبة، لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ أستعين بها على كلّ أمر ينزل بي، لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ أعتصم بها من كلّ محذور أحاذره، لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ أستوجب بها العفو و العافية و الرّضا من الله، لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ تفرَّقَ أعداء الله و غَلَبَتْ حجّة الله، و بقي وجه الله، لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ اللّهمّ ربّ الأرواح الفانية و ربّ الأجساد البالية، و ربّ الشّعور المتمعّطة، و ربّ الجلود الممزّقة، و ربّ العظام النّخرة، و ربّ السّاعة القائمة، اسئلك يا ربّ أن تصلّي على محمّد و أهل بيته الطّاهرين و افعل بي..(حاجت بخواهد) بخفيّ لطفك يا ذا الجلال و الإكرام، آمين آمين يا ربّ العالمين.
شايان ذكر است كه از اين دعاى شريف نيز در ساير موارد، و بطور كلي براى فرج و گشايش امور مي توان بهره جسته، و به آن خداى را خواند. [شمارة ثبت: (1313) منبع: المسائل الهندية]
سؤال: در برخي از توصيه هاى شرعي و ديني و نيز اصطلاحات علمي قديم و همچنين يا عقايد متداول ميان مردم تعبير نحس بودن يا نامناسب بودن برخي روزها يا اوقات مانند در وقت تحت الشعاع بودن ماه، يا هنگام قمر در عقرب، و يا روزهاى خاصي از ماهها مطرح است، اگر مواردي از اين گونه اوقات را كه منفي است؛ انسان نشناسد، يا از هنگام نامناسبي مطلع باشد؛ ولى اختيار ترك يا تغيير آن را ندارد؛ چه بايد بكند؟
جواب: در صورت عدم اطلاع از اوقات محذوره (همچون بودن ماه در برج عقرب كه براى برخي امور محذور است)، و اضطرار از انجام آن، يا عدم امكان تشخيص اين موارد يا سخت بودن آن؛ خازنان وحي شريف (عليهم السلام) توصيه هاى بسيار آساني تعليم فرموده اند:
1- اجمالا در: (پرهيز + اقبال + تصدق + روزه + دعا + استعاذه) خلاصه شده، و نحوست عارضي اين ايام به آنها برطرف مي شود، و براى تتميم و توضيح بيشتر برخي از تفاصيل آن را نيز از كلام مقدس نقل مي نماييم.
2- جناب شيخ طوسي نقل نموده است كه سهل بن يعقوب خدمت حضرت امام عسكري (عليه السلام) رسيده و پس از تلقّي تفاصيل اختيارات ايام و اينكه چه ايامي براى چه اموري مناسب يا نامناسب است؛ عرض كرده: گاهي ضرورت مرا وا مي دارد كه در اوقات محذوره پيگيري كاري را بنمايم؛ (چه كنم)؟ حضرت (عليه السلام) فرمودند: از بركت ولايت ما؛ براى شيعيان ما؛ عصمت و حفاظ نگهدارنده اى قرار داده شده است كه: اگر با آن اعماق درياها و صحراها را در ميان درندگان و دشمنان جنّ و انس؛ طي كنند، هر آينه ايمن هستند از نگرانيهايشان؛ به بركت ولايتشان نسبت به ما، پس اعتماد كن به خداى عزّ وجلّ و در ولايت امامان طاهرينت اخلاص ورزيده؛ و هر كجا كه مي خواهي برو؛ و هر كارى را داري پيگيري كن، اگر هميشه هرگاه صبح مي كني سه بار بگويي:
أصبحتُ اللّهمّ مُعتصما بذمامكَ المنيعِ الذي لا يُطاوَلُ و لا يُحاوَلُ، مِن شرِّ كلِّ طارقٍ و غاشمٍ، مِن ساير ما خلقتَ و مَن خلقتَ؛ مِن خلقكَ الصّامتِ و النّاطقِ؛ في جُنّةٍ مِن كُلّ مخوفٍ؛ بلباسٍ سابغةٍ حصينةٍ، و هي ولاء أَهلِ بيتِ نبيّكَ مُحمّدٍ (صلى الله عليه وآله) مُحتجبا مِن كلِّ قاصدٍ لي بِأَذيَّةٍ (× قاصدٍ الى أذيَّةٍ)، بِجِدارِ حصينٍ؛ الإخلاصِ في الإعترافِ بحقّهم والتمّسكِ بحبلهم جميعا؛ مُوقنا بأن الحقّ لهم و معهم و فيهم و بهم، أُوالي مَن والوا و أُعادي مَن عادوا، و أُجانِب مَن جانبوا، فصلّ على محمّد وآل محمّد و أعذني اللّهمّ بهم مِن شرّ كُلّ ما اتّقيه، يا عظيم حجزتُ (× عجزت) الأعادي عنّي ببديع السّماوات و الأرض، إنّا جعلنا مِن بين ايديهم سدّا و مِن خلفهم سدّا فأغشيناهم فهم لا يبصرون.
و با همين دعا؛ سه بار در شامگاه؛ نيز خداى را بخواني، (فقط بجاى : أصبحت اللهمّ.. مي گويي: أمسيت اللّهمّ..)، پس در يك قلعه و حصن الهي قرار گيري؛ و از نگرانيها و محذورات محفوظ و در امان باشي.
سپس حضرت (عليه السلام) فرمود: و اگر در اوقات محذوره خواستي كاري را پيگيري كني؛ پس قبل از دنبال آن كار رفتن، سوره هاى حمد و فلق و ناس و توحيد، و نيز آيت الكرسي و سوره قدر و آيه (إن في خلق السماوات و الأرض .. الميعاد) 190 تا 194 سوره آل عمران، (و بقيه آن تا آخر سوره را تلاوت كن)، و پس از اينها بگو:
اللّهمّ بِكَ يَصُولُ الصَّائِلُ، وَ بِقُدْرَتِكَ يَطُولُ الطَّائِلُ، وَ لاَ حَوْلَ لِكُلِّ ذِي حَوْلٍ إِلاَّ بِكَ، وَ لاَ قُوَّةٍ يَمْتَارُهَا (× يمتازها) ذُو قُوَّةٍ إِلاَّ مِنْكَ (× و لا قوّة بمثارها ذو القوّة الاّ منك)، أسئلك بصفوتك من خلقك و خيرتك من بَريّتك، محمّد (صلى الله عليه وآله) نبيّك، و عترته و سلالته؛ عليه و عليهم السّلام، صلّ عليه (× صلّ على محمّد) و عليهم، و اكفني شرّ هذا اليوم و ضَرَرَه (× ضرّه)، و ارزقني خيره و يُمْنه و بركاته، و اقض لي في متصرفاتي (× منصرفي) بحسن العاقبة (× العافية) و بلوغ المحبة و الظّفر بالأُمنيّة، و كفاية الطّاغية الغويّة (× القويّة- المغوية) و كلّ ذي قدرة لي على أذيّة، حتى أكون في جُنّة و عصمة و نعمة؛ من كلّ بلاء و نقمة، و أبدلني فيه من المخاوف أمنا، و من العوائق فيه يُسرا (× برّاً)، حتّى لا يصُدَّني صادّ عن المراد؛ و لا يحلَّ بي طارق من أذى العباد، إنّك على كلّ شيء قدير، و الأمور إليك تصير، يا من ليس كمثله شيء، و هو السّميع البصير.
3- همچنين مي تواند از اين دعاى شريف بهره مند شود كه: وارد شده است؛ اگر در يكي از روزهاى محذور انسان مضطرّ به پيكَيري برخي از امور گرديد؛ پس از هر نماز فريضه اين چنين خداى را بخواند تا از آفت آن هنگام محفوظ بماند:
لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ أُفرّج بها كلّ كُربة ، لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ أَحلّ بها كلّ عقدة، لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ أَجلو بها كلّ ظلمة، لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ أفتح بها كلّ باب، لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ أستعين بها على كلّ شدّة و مصيبة، لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ أستعين بها على كلّ أمر ينزل بي، لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ أعتصم بها من كلّ محذور أحاذره، لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ أستوجب بها العفو و العافية و الرّضا من الله، لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ تفرَّقَ أعداء الله و غَلَبَتْ حجّة الله، و بقي وجه الله، لا حول و لا قوّة الاّ بالله؛ اللّهمّ ربّ الأرواح الفانية و ربّ الأجساد البالية، و ربّ الشّعور المتمعّطة، و ربّ الجلود الممزّقة، و ربّ العظام النّخرة، و ربّ السّاعة القائمة، اسئلك يا ربّ أن تصلّي على محمّد و أهل بيته الطّاهرين و افعل بي..(حاجت بخواهد) بخفيّ لطفك يا ذا الجلال و الإكرام، آمين آمين يا ربّ العالمين.
شايان ذكر است كه از اين دعاى شريف نيز در ساير موارد، و بطور كلي براى فرج و گشايش امور مي توان بهره جسته، و به آن خداى را خواند. [شمارة ثبت: (1313) منبع: المسائل الهندية]
najm150- تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08
هنگام شناسى
نحوست اوقات محذوره
سؤال: در برخي از توصيه هاى شرعي و ديني؛ و نيز اصطلاحات علمي قديم؛ و همچنين عقايد متداول ميان مردم؛ تعبير نحس بودن يا نامناسب بودن برخي روزها يا اوقات مانند در وقت تحت الشعاع بودن ماه، يا هنگام قمر در عقرب، و يا روزهاى خاصي از ماهها مطرح است، مي خواستم توضيح بفرماييد كه آيا اينها چه صورتي دارد؟ كلي است؟ يا در شرايط خاص يا موارد خاصي است؟ مواردي كه از نظر مناسبت يا عدم مناسبت قابل رعايت است؛ آيا به آنچه در برخي كتابهاى ديني از قول شرع شريف آمده؛ محدود مي شود؟ يا اينكه محدود به آن موارد مذكور نيست؟
جواب:
1- آنچه به خصوص مورد سؤال شما واقع شده است؛ خيلي كلي بوده، چه برسد به سؤال از آنچه عموما در ميان مردم مطرح است، كه اين دامنه موضوع را بسيار وسيعتر كرده و ابهام مطلب مورد سؤال را بيشتر مي كند، ولى عجالتا به برخي موارد اشاره مي شود.
2- ميان آنچه كه ميان عامه ناس مطرح است؛ و ميان آنچه كه در شرع شريف اشاره به آن شده؛ يا در منابع علمي (تنجيم) به عنوان اختيارات ايام مطرح مي شود، بسيار تفاوت است، چه اينكه بسياري از موارد معروف در السنه عامه دقيق نبوده، يا مشوب به اضافات يا تحريفاتي است، بر خلاف آنچه در شرع شريف رسيده يا در مراجع علمي معتبر مطرح گرديده است.
3- همان موارد معتبر و دقيق و غير محرف يا غير مشوب به اضافات و تحريفات نيز؛ نوعا عنوان حذر و پرهيز كلّي نداشته، و غالبا محذوريتش مربوط به برخي از امور مي باشد، ولى در اذهان عامه محذوريتش بطور كلي است، و منشأ اين ذهنيت يا به سبب عدم دقت در نقل بوده؛ يا بخاطر ملاحظه غالب موارد مربوطه به آن؛ كه چون از قسم محذور بوده لذا بطور كلي محذور تلقي شده است.
4- صحيح آنست كه بگوييم: هر وقت مناسبت يا عدم تناسب با برخي از امور را داشته؛ كه شخص در صورت شناختن موارد تناسب و عدم تناسب؛ و رعايت آنها؛ به خواست خداوند متعال از فوايد آن منتفع شده؛ و از مضارّ آن محفوظ مي ماند.
5- البته نحوستي كه گاهي درباره ايام تعبير مي شود؛ ذاتي نبوده و عارضي است، و در حقيقت اين اوقات از حساسيت ويژه اى برخوردار بوده و ميزان آسيب پذيري انسان بالا مي رود.
6- نحوست آن اوقات يا به سبب عصيان و بروز خشم الهي در آن هنگام بوده؛ كه بديهي است بركتي نداشته بلكه نكبت آور است، (اعاذنا الله). و يا اينكه به سبب عروض آثار قدرت الهى در اوقات مختلف بوده؛ كه بر حسب تنظيم و تقدير الهي در قوانين تكوين و آفرينش؛ در هر وقتي موفقيت يا عدم موفقيت امري بيشتر قرار داده شده؛ و بالطبع امور دنيوى در اوقات مختلف (از نظر نتيجه بخشي) متفاوت خواهد بود.
7- همچنانكه تناسب رويش گياهان را با هنگام اعتدال ربيعي و بروز نشانه هاى وقوع فصل بهار تشخيص مي دهند؛ ساير تناسبها و عدم تناسبها را نيز از ديگر امور فلكي و آنچه مربوط به وضعيت كواكب است استخراج كرده؛ و به آن معين مي نمايند، در لسان عرف و شرع و علم تنجيم؛ از اين اوقات نامتناسب تعبير به نحس شده است،
8- اگر در هنگام خاصي اين عدم تناسب به بيشترين امور اصلي مخاطبين (مانند تاسيس كارهاى مهم، ازدواج، سفر و..) تعلق بگيرد؛ بطور كلي آن هنگام نحس تعبير مي شود، ولذاست كه در اين اوقات؛ شرع شريف اهل ايمان را از تأسيس يا متابعت امور مادى برحذر داشته؛ بلكه بجاى آن توصيه به استغراق آن هنگام در عبادت فرموده است.
9- بنابر اين شخص آگاه با اطلاع از وقايع شوم در روز خاصي؛ يا عدم تناسب آن هنگام با بيشتر امور مهمه و اساسي؛ ضمن پرهيز از پرداختن به آن امور؛ نسبت به نوع رفتار در آن روز؛ هوشيار شده، و ضمن مراقبت در باطن و ظاهر؛ و پرهيز دقيقتر و عميقتر از تاريكيها و پليديها؛ با اقبال بهتر و بيشتر به روشنيها و پاكيها؛ از شرور و آفات به حق تعالى استعاذه مي نمايد.
10- درباره تناسب يا عدم تناسب برخي امور در اوقات فلكي خاص؛ آنچه در كلام مقدس (وحي و خازنان وحي (عليهم السلام)) ذكر شده؛ بسيار محدود بوده؛ و چون اين فرمايشات نوعا در پاسخ سؤال خاص اشخاص و به مناسبت شرايط پرسشگر و اولويتهاى وى ، و همچنين نيازهاى غالب و امكانات عامه مردم بوده است، نه اينكه در مقام بيان: تمامي تفاصيل مناسبتها و عدم مناسبتهاى اوقات؛ نسبت به امور گوناگون و اشخاص مختلف باشد، لذا مي بينيم كه موضوعات مطرح شده به چند عنوان معدود (سفر و نكاح و تاسيس امور و..) آن هم در چند وقت خاص (قمر در عقرب و تحت الشعاع و..) محدود مي باشد.
11- علت محدود بودن موارد ذكر شده در كلام مقدّس؛ آسان نبودن ملاحظه تفاصيل بيشتر جهت عامه مردم بوده، كه اكتفا به مهمترين كارهاى غالب ناس در آن زمان شده است.
12- بنابر اين موارد مذكوره دليل بر انحصار در اين موارد نبوده، و عدم ذكر ديگر موارد نيز دليل بر عدم اهميت يا عدم واقعيت آنها نمي باشد، و شخص مهتدي به روش انبيا و اوصياى الهي (عليهم السلام)؛ ضمن بهره مندي از موارد ذكر شده، در صورت علاقه به اطلاع و مراعات موارد ديگر؛ مي تواند از طريق مطمئن اقدام نمايد. [شمارة ثبت: (1314) منبع: المسائل الهندية]
سؤال: در برخي از توصيه هاى شرعي و ديني؛ و نيز اصطلاحات علمي قديم؛ و همچنين عقايد متداول ميان مردم؛ تعبير نحس بودن يا نامناسب بودن برخي روزها يا اوقات مانند در وقت تحت الشعاع بودن ماه، يا هنگام قمر در عقرب، و يا روزهاى خاصي از ماهها مطرح است، مي خواستم توضيح بفرماييد كه آيا اينها چه صورتي دارد؟ كلي است؟ يا در شرايط خاص يا موارد خاصي است؟ مواردي كه از نظر مناسبت يا عدم مناسبت قابل رعايت است؛ آيا به آنچه در برخي كتابهاى ديني از قول شرع شريف آمده؛ محدود مي شود؟ يا اينكه محدود به آن موارد مذكور نيست؟
جواب:
1- آنچه به خصوص مورد سؤال شما واقع شده است؛ خيلي كلي بوده، چه برسد به سؤال از آنچه عموما در ميان مردم مطرح است، كه اين دامنه موضوع را بسيار وسيعتر كرده و ابهام مطلب مورد سؤال را بيشتر مي كند، ولى عجالتا به برخي موارد اشاره مي شود.
2- ميان آنچه كه ميان عامه ناس مطرح است؛ و ميان آنچه كه در شرع شريف اشاره به آن شده؛ يا در منابع علمي (تنجيم) به عنوان اختيارات ايام مطرح مي شود، بسيار تفاوت است، چه اينكه بسياري از موارد معروف در السنه عامه دقيق نبوده، يا مشوب به اضافات يا تحريفاتي است، بر خلاف آنچه در شرع شريف رسيده يا در مراجع علمي معتبر مطرح گرديده است.
3- همان موارد معتبر و دقيق و غير محرف يا غير مشوب به اضافات و تحريفات نيز؛ نوعا عنوان حذر و پرهيز كلّي نداشته، و غالبا محذوريتش مربوط به برخي از امور مي باشد، ولى در اذهان عامه محذوريتش بطور كلي است، و منشأ اين ذهنيت يا به سبب عدم دقت در نقل بوده؛ يا بخاطر ملاحظه غالب موارد مربوطه به آن؛ كه چون از قسم محذور بوده لذا بطور كلي محذور تلقي شده است.
4- صحيح آنست كه بگوييم: هر وقت مناسبت يا عدم تناسب با برخي از امور را داشته؛ كه شخص در صورت شناختن موارد تناسب و عدم تناسب؛ و رعايت آنها؛ به خواست خداوند متعال از فوايد آن منتفع شده؛ و از مضارّ آن محفوظ مي ماند.
5- البته نحوستي كه گاهي درباره ايام تعبير مي شود؛ ذاتي نبوده و عارضي است، و در حقيقت اين اوقات از حساسيت ويژه اى برخوردار بوده و ميزان آسيب پذيري انسان بالا مي رود.
6- نحوست آن اوقات يا به سبب عصيان و بروز خشم الهي در آن هنگام بوده؛ كه بديهي است بركتي نداشته بلكه نكبت آور است، (اعاذنا الله). و يا اينكه به سبب عروض آثار قدرت الهى در اوقات مختلف بوده؛ كه بر حسب تنظيم و تقدير الهي در قوانين تكوين و آفرينش؛ در هر وقتي موفقيت يا عدم موفقيت امري بيشتر قرار داده شده؛ و بالطبع امور دنيوى در اوقات مختلف (از نظر نتيجه بخشي) متفاوت خواهد بود.
7- همچنانكه تناسب رويش گياهان را با هنگام اعتدال ربيعي و بروز نشانه هاى وقوع فصل بهار تشخيص مي دهند؛ ساير تناسبها و عدم تناسبها را نيز از ديگر امور فلكي و آنچه مربوط به وضعيت كواكب است استخراج كرده؛ و به آن معين مي نمايند، در لسان عرف و شرع و علم تنجيم؛ از اين اوقات نامتناسب تعبير به نحس شده است،
8- اگر در هنگام خاصي اين عدم تناسب به بيشترين امور اصلي مخاطبين (مانند تاسيس كارهاى مهم، ازدواج، سفر و..) تعلق بگيرد؛ بطور كلي آن هنگام نحس تعبير مي شود، ولذاست كه در اين اوقات؛ شرع شريف اهل ايمان را از تأسيس يا متابعت امور مادى برحذر داشته؛ بلكه بجاى آن توصيه به استغراق آن هنگام در عبادت فرموده است.
9- بنابر اين شخص آگاه با اطلاع از وقايع شوم در روز خاصي؛ يا عدم تناسب آن هنگام با بيشتر امور مهمه و اساسي؛ ضمن پرهيز از پرداختن به آن امور؛ نسبت به نوع رفتار در آن روز؛ هوشيار شده، و ضمن مراقبت در باطن و ظاهر؛ و پرهيز دقيقتر و عميقتر از تاريكيها و پليديها؛ با اقبال بهتر و بيشتر به روشنيها و پاكيها؛ از شرور و آفات به حق تعالى استعاذه مي نمايد.
10- درباره تناسب يا عدم تناسب برخي امور در اوقات فلكي خاص؛ آنچه در كلام مقدس (وحي و خازنان وحي (عليهم السلام)) ذكر شده؛ بسيار محدود بوده؛ و چون اين فرمايشات نوعا در پاسخ سؤال خاص اشخاص و به مناسبت شرايط پرسشگر و اولويتهاى وى ، و همچنين نيازهاى غالب و امكانات عامه مردم بوده است، نه اينكه در مقام بيان: تمامي تفاصيل مناسبتها و عدم مناسبتهاى اوقات؛ نسبت به امور گوناگون و اشخاص مختلف باشد، لذا مي بينيم كه موضوعات مطرح شده به چند عنوان معدود (سفر و نكاح و تاسيس امور و..) آن هم در چند وقت خاص (قمر در عقرب و تحت الشعاع و..) محدود مي باشد.
11- علت محدود بودن موارد ذكر شده در كلام مقدّس؛ آسان نبودن ملاحظه تفاصيل بيشتر جهت عامه مردم بوده، كه اكتفا به مهمترين كارهاى غالب ناس در آن زمان شده است.
12- بنابر اين موارد مذكوره دليل بر انحصار در اين موارد نبوده، و عدم ذكر ديگر موارد نيز دليل بر عدم اهميت يا عدم واقعيت آنها نمي باشد، و شخص مهتدي به روش انبيا و اوصياى الهي (عليهم السلام)؛ ضمن بهره مندي از موارد ذكر شده، در صورت علاقه به اطلاع و مراعات موارد ديگر؛ مي تواند از طريق مطمئن اقدام نمايد. [شمارة ثبت: (1314) منبع: المسائل الهندية]
najm150- تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08
هنگام شناسى
ويژكَيهاى منتشره درباره متولدين برجها
سؤال: آيا مطالبي كه در باره خصوصيات متولدين برجهاى شمسي (حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، ميزان، عقرب، قوس، جدي، دلو، حوت) منتشر مي شود چه صورتي دارد؟ آيا صحيح و معتبر است؟ آيا در صورت دسترسي به منابع معتبر؛ دانستن امتيازات و مشكلاتي كه در اين باره نوشته اند؛ فايده اى دارد؟ آيا خصوصيات ذكر شده به معني اين است كه شخص را همانطور كه هست توجيه مي كند، و ديگر حركتي يا تغييري در جهت اصلاح و رشد براى ممكن نبوده يا لازم نيست؟
جواب:
(1)- آنچه از علوم نزد بشر موجود است؛ نسبت به علم واقعي بسيار اندك است، خداوند فرموده است: و ما اوتيتم من العلم الا قليلا (آنچه از دانش به شما رسيده است اندك است)، و آنچه از حجم علم تا كنون (با همه پيشرفتها) براى بشر مكشوف شده است، نسبتش با حجم كل دانش به اندازه دو حرف از هفتاد و دو حرف مي باشد. و آنچه در باب دانش فلكي در دست بشر بوده؛ و امروزه نيز متداول است؛ نسبت به علم حقيقي اين رشته نواقص و اشتباهات بسيار داشته و دارد، كه نمونه هايي از تذكر به اين موارد را در ضمن فرمايشات حضرات معصومين (عليهم السلام) مي يابيم. و آنچه در محيطهاى فلكي علمي امروزي نيز مطرح است؛ صرفنظر از نواقص و اشتباهات سابق الذكر، با اختلافات مباني و اصول و احكام و اجتهادات نيز مواجه مي باشد. و آنچه در بازار اين مقوله مطرح است، بسياريش جنبه تجاري داشته؛ و از مباني دقيق رايج علمي امروزي نيز بيگانه است، لذا با توجه به همه اينها نمي شود، بر مفاد منتشره اين بازار مهر تأييدي كلي يا حتى نسبي زد.
(2)- ارتباط اجزاي عالم به يكديگر و دخالت مكان و زمان از جمله اوقات فلكي در خصوصيات وقايع مطلب مسلمي است.
نقش اموري مانند: نسل و تبار شخص (كه امروزه تعبير به ژنتيك مي شود) و خصوصيات آنها، و شرايط انعقاد نطفه، و دوران حمل، و تربيت خانه و مدرسه و محيط، و تأثير آنها در تكون خصوصيات شخص؛ بر همگان معلوم و معروف مي باشد، ولى اينها همه عوامل مؤثر در تكون شخص نمي باشد .
از امور ديگر دخيل در تكوّن شخص و ساختار وي، زمان و مكان انعقاد نطفه و نيز ولادت مولود مي باشد، ولذاست كه در دستورات شرع شريف؛ توصيه هاى مؤكدي در انتخاب زمان و مكان مناسب براى انعقاد نطفه وارد شده است.
(3)- هر لحظه اى كه در حال گذر و وقوع و اتفاق است، همانطور كه در مقياس بسيار كوچك و ساده عاميانه (محاسبه شبانه روزي و ماه و سال) براى خودش نشاني دارد: مانند الآن كه: ساعت اول از شب آخرماه ربيع الآخر 1427 است، و معادل با ساعت بيست از شب يكشنبه خرداد 1385 مي باشد، اين نشان و خصوصيت اين هنگام؛ تنها در مقياسي بسيار ابتدايي كه مورد استفاده عموم است بوده، ولى همه خصوصيت اين هنگام نمي باشد.
هر چه مقياس محاسبه ساده تر و كلي تر باشد، افراد و مناطق بيشتر در اين هنگام مشترك؛ و احكام مذكوره آن كلي تر و غير دقيق تر مي باشد، اگر در محدوده تقويم شبانه روزي؛ وقتي را معين كنيم، تقريبا همه افراد روي كره زمين مشترك هستند، و اگر ملاحظه ساعت و دقيقه را نيز بنماييم، آنوقت هر محلي حسابش مختلف، ولى افراد آن محل در آن مشترك هستند، اين در حد ملاحظه سال و ماه و روز و ساعت و دقيقه، اما اگر بيش از اين مقياس ما دقيق بشود، نتايج متفاوت تر و بالطبع احكامش نيز مختلف مي گردد.
همين هنگام در مقياس كمي دقيقتر؛ اين طور است: اين ساعت به كوكب عطارد؛ از كواكب سبعه مربوط بوده، و وضعيت ماه (محاق و تحت الشعاع)، و موضع شمس در بروج: جوزاست.
ولى همين هنگام در تفصيل و تدقيق بيشتر؛ با معين شدن موضع قمر از منازل 28 گانه اش، و نيز موضع قمر در بروج، و همچنين موضع شمس در منازل، مشخص مي گردد.
اما در مقياس مفصل؛ بر اساس گاهشماري فلكي؛ همين هنگام خصوصيات بسيار ديگري داشته، كه اضافه بر مكان؛ كه بر اساس طول و عرض جغرافيايي مختلف مي باشد، بر اساس محاسبه زمان در مقاييس فلكي بايد: مواضع كواكب سبعه (يا تسعه يا بيشتر) نيز در هر يك از بروج دوازدگانه، و مواضع آنها در بيوت دوازده گانه، و نيز مواضع بيوت از بروج، و نيز اتصالات كواكب نسبت به يكديگر از نظر: قران و مقابله و تربيع و تثليث و تسديس، مشخص گرديده؛ كه همه و همه موجب تفاوت ويژگيهاي گوناگون گشته، و بالطبع احكام و نتايج و خصوصيات مربوط به آنها نيز مختلف مي باشد.
(4)- از اين روست كه در علم تنجيم و فلكيات: براى هر وقت؛ نقشه هنگام فلكي مربوط به آن را محاسبه و ترسيم مي كنند، كه به طالع و زايچه معروف است، اين نقشه هنگام فلكي؛ براى تشخيص خصوصيات هر امري؛ از انعقاد نطفه و ولادت گرفته تا انعقاد قراردادها و تأسيس امور و تشكيل دولتها و ظهور هر واقعه اي رسم مي گردد، ولذا اختصاصي به موضوع ولادت نداشته، و بر حسب موضوع آن به: طالع ميلاد، يا طالع وقت، يا طالع تأسيس، و.. موسوم مي گردد، نمونه از آن را بطور بسيار مختصر و به نحو اشاره در افتتاح تقاويم نجومي قديمي كه هر ساله در بازار منتشر مي شود؛ مي توانيد ببينيد، كه مثلا طالع نوروز و شروع سال شمسي (1385) را چگونه نوشته اند (بدون تأييد يا اظهار نظر در دقت يا صحت اين استخراجها).
(5)- بنابر اين هر شخصي كه در هر لحظه اى در هر جايي بدنيا مي آيد، با ملاحظه تفاصيل اوقات فلكي؛ ويژكُيهايش با ديگر افراد؛ در مناطق ديگر؛ و اوقات ديگر؛ متفاوت است. و از اينجا مي توانيد متوجه شويد كه عنوان متولدين يك برج، براى همه مردم جهان در تمام سالهاى تاريخ؛ چقدر كلي بوده، و چه مقدار خصوصيات ذكر شده؛ غير دقيق خواهد بود، البته در وجود مشتركاتي بسيار كلي بين متولدين يك برج شكي نيست، ولى آنچه ذكر مي شود چون مربوط به صرف وضعيت شمس در بروج بوده، و تمام مقاييس ديگر ملاحظه نشده لذا حدود دو درصد دقت و ارتباط دارد، و براى اطلاع جامع بايد تمامي مقاييس سابق الذكر ملاحظه شود.
(6)- حتى در صورت دسترسي به منابع معتبر؛ نكات شماره يكم و پنجم در هر حال جاري و نافذ بوده؛ آنرا حتما ملاحظه كنيد، ولى با ملاحظه اين سه شرط (منبع معتبر+ نكته اول + نكته پنجم) دانستن امتيازات و مشكلاتي كه در اين باره نوشته اند؛ مي تواند مفيد باشد، كه از براى تشخيص زمينه ها و استعدادها بهره برده، و بتواند آنرا نقطه شروع براى اصلاح و تكميل خود قرار داده؛ و سرمايه اى براى ارتباط و تعامل بهتر با ديگران باشد.
(7)- حتى با وجود شرايط مذكور در منبع مورد مراجعه، خصوصيات ذكر شده تنها بيان كننده زمينه ها و استعدادات و احتمالات موجوده مي باشد، كه شخص براى كنترل و تهذيب نفس خود، با تمركز همت و مراقبت در زمينه هاى احتمالي مشكلات خود، بتواند به آفات احتمالي پيش بيني شده؛ كمتر مبتلا گرديده، بلكه خود را از آن حفظ؛ و ضعفهاى مزبور را جبران؛ و نقايصش را تكميل نمايد.
اين خصوصيات بر فرض صحت و دقت؛ مانند ساير خصوصياتي است كه نوزاد در هنگام تولد به همراه دارد، از قبيل زمينه هاى رشد يا ركود جسمي و يا استعداد ابتلاي به بيماريها، كه دانستن آنها براى والدين هوشيار و جدّي؛ سرمايه خوبي است؛ در جهت تنظيم برنامه مناسب؛ براى حفظ از آن آفات جسمي، و نيز راهنماي مناسبي براى خود شخص در وقت بلوغ؛ جهت تصميم گيريها و برنامه ريزيهاى مناسب غذايي و بهداشتي است، ولذا به هيچ وجه نمي تواند بهانه توجيه سستي و ضعفهاى يك شخص شده، و يا دستاويزي براى عدم تلاش در جهت حفظ و اصلاح و رشد خويش باشد. [شمارة ثبت: (1316) منبع: المسائل الهندية]
سؤال: آيا مطالبي كه در باره خصوصيات متولدين برجهاى شمسي (حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، ميزان، عقرب، قوس، جدي، دلو، حوت) منتشر مي شود چه صورتي دارد؟ آيا صحيح و معتبر است؟ آيا در صورت دسترسي به منابع معتبر؛ دانستن امتيازات و مشكلاتي كه در اين باره نوشته اند؛ فايده اى دارد؟ آيا خصوصيات ذكر شده به معني اين است كه شخص را همانطور كه هست توجيه مي كند، و ديگر حركتي يا تغييري در جهت اصلاح و رشد براى ممكن نبوده يا لازم نيست؟
جواب:
(1)- آنچه از علوم نزد بشر موجود است؛ نسبت به علم واقعي بسيار اندك است، خداوند فرموده است: و ما اوتيتم من العلم الا قليلا (آنچه از دانش به شما رسيده است اندك است)، و آنچه از حجم علم تا كنون (با همه پيشرفتها) براى بشر مكشوف شده است، نسبتش با حجم كل دانش به اندازه دو حرف از هفتاد و دو حرف مي باشد. و آنچه در باب دانش فلكي در دست بشر بوده؛ و امروزه نيز متداول است؛ نسبت به علم حقيقي اين رشته نواقص و اشتباهات بسيار داشته و دارد، كه نمونه هايي از تذكر به اين موارد را در ضمن فرمايشات حضرات معصومين (عليهم السلام) مي يابيم. و آنچه در محيطهاى فلكي علمي امروزي نيز مطرح است؛ صرفنظر از نواقص و اشتباهات سابق الذكر، با اختلافات مباني و اصول و احكام و اجتهادات نيز مواجه مي باشد. و آنچه در بازار اين مقوله مطرح است، بسياريش جنبه تجاري داشته؛ و از مباني دقيق رايج علمي امروزي نيز بيگانه است، لذا با توجه به همه اينها نمي شود، بر مفاد منتشره اين بازار مهر تأييدي كلي يا حتى نسبي زد.
(2)- ارتباط اجزاي عالم به يكديگر و دخالت مكان و زمان از جمله اوقات فلكي در خصوصيات وقايع مطلب مسلمي است.
نقش اموري مانند: نسل و تبار شخص (كه امروزه تعبير به ژنتيك مي شود) و خصوصيات آنها، و شرايط انعقاد نطفه، و دوران حمل، و تربيت خانه و مدرسه و محيط، و تأثير آنها در تكون خصوصيات شخص؛ بر همگان معلوم و معروف مي باشد، ولى اينها همه عوامل مؤثر در تكون شخص نمي باشد .
از امور ديگر دخيل در تكوّن شخص و ساختار وي، زمان و مكان انعقاد نطفه و نيز ولادت مولود مي باشد، ولذاست كه در دستورات شرع شريف؛ توصيه هاى مؤكدي در انتخاب زمان و مكان مناسب براى انعقاد نطفه وارد شده است.
(3)- هر لحظه اى كه در حال گذر و وقوع و اتفاق است، همانطور كه در مقياس بسيار كوچك و ساده عاميانه (محاسبه شبانه روزي و ماه و سال) براى خودش نشاني دارد: مانند الآن كه: ساعت اول از شب آخرماه ربيع الآخر 1427 است، و معادل با ساعت بيست از شب يكشنبه خرداد 1385 مي باشد، اين نشان و خصوصيت اين هنگام؛ تنها در مقياسي بسيار ابتدايي كه مورد استفاده عموم است بوده، ولى همه خصوصيت اين هنگام نمي باشد.
هر چه مقياس محاسبه ساده تر و كلي تر باشد، افراد و مناطق بيشتر در اين هنگام مشترك؛ و احكام مذكوره آن كلي تر و غير دقيق تر مي باشد، اگر در محدوده تقويم شبانه روزي؛ وقتي را معين كنيم، تقريبا همه افراد روي كره زمين مشترك هستند، و اگر ملاحظه ساعت و دقيقه را نيز بنماييم، آنوقت هر محلي حسابش مختلف، ولى افراد آن محل در آن مشترك هستند، اين در حد ملاحظه سال و ماه و روز و ساعت و دقيقه، اما اگر بيش از اين مقياس ما دقيق بشود، نتايج متفاوت تر و بالطبع احكامش نيز مختلف مي گردد.
همين هنگام در مقياس كمي دقيقتر؛ اين طور است: اين ساعت به كوكب عطارد؛ از كواكب سبعه مربوط بوده، و وضعيت ماه (محاق و تحت الشعاع)، و موضع شمس در بروج: جوزاست.
ولى همين هنگام در تفصيل و تدقيق بيشتر؛ با معين شدن موضع قمر از منازل 28 گانه اش، و نيز موضع قمر در بروج، و همچنين موضع شمس در منازل، مشخص مي گردد.
اما در مقياس مفصل؛ بر اساس گاهشماري فلكي؛ همين هنگام خصوصيات بسيار ديگري داشته، كه اضافه بر مكان؛ كه بر اساس طول و عرض جغرافيايي مختلف مي باشد، بر اساس محاسبه زمان در مقاييس فلكي بايد: مواضع كواكب سبعه (يا تسعه يا بيشتر) نيز در هر يك از بروج دوازدگانه، و مواضع آنها در بيوت دوازده گانه، و نيز مواضع بيوت از بروج، و نيز اتصالات كواكب نسبت به يكديگر از نظر: قران و مقابله و تربيع و تثليث و تسديس، مشخص گرديده؛ كه همه و همه موجب تفاوت ويژگيهاي گوناگون گشته، و بالطبع احكام و نتايج و خصوصيات مربوط به آنها نيز مختلف مي باشد.
(4)- از اين روست كه در علم تنجيم و فلكيات: براى هر وقت؛ نقشه هنگام فلكي مربوط به آن را محاسبه و ترسيم مي كنند، كه به طالع و زايچه معروف است، اين نقشه هنگام فلكي؛ براى تشخيص خصوصيات هر امري؛ از انعقاد نطفه و ولادت گرفته تا انعقاد قراردادها و تأسيس امور و تشكيل دولتها و ظهور هر واقعه اي رسم مي گردد، ولذا اختصاصي به موضوع ولادت نداشته، و بر حسب موضوع آن به: طالع ميلاد، يا طالع وقت، يا طالع تأسيس، و.. موسوم مي گردد، نمونه از آن را بطور بسيار مختصر و به نحو اشاره در افتتاح تقاويم نجومي قديمي كه هر ساله در بازار منتشر مي شود؛ مي توانيد ببينيد، كه مثلا طالع نوروز و شروع سال شمسي (1385) را چگونه نوشته اند (بدون تأييد يا اظهار نظر در دقت يا صحت اين استخراجها).
(5)- بنابر اين هر شخصي كه در هر لحظه اى در هر جايي بدنيا مي آيد، با ملاحظه تفاصيل اوقات فلكي؛ ويژكُيهايش با ديگر افراد؛ در مناطق ديگر؛ و اوقات ديگر؛ متفاوت است. و از اينجا مي توانيد متوجه شويد كه عنوان متولدين يك برج، براى همه مردم جهان در تمام سالهاى تاريخ؛ چقدر كلي بوده، و چه مقدار خصوصيات ذكر شده؛ غير دقيق خواهد بود، البته در وجود مشتركاتي بسيار كلي بين متولدين يك برج شكي نيست، ولى آنچه ذكر مي شود چون مربوط به صرف وضعيت شمس در بروج بوده، و تمام مقاييس ديگر ملاحظه نشده لذا حدود دو درصد دقت و ارتباط دارد، و براى اطلاع جامع بايد تمامي مقاييس سابق الذكر ملاحظه شود.
(6)- حتى در صورت دسترسي به منابع معتبر؛ نكات شماره يكم و پنجم در هر حال جاري و نافذ بوده؛ آنرا حتما ملاحظه كنيد، ولى با ملاحظه اين سه شرط (منبع معتبر+ نكته اول + نكته پنجم) دانستن امتيازات و مشكلاتي كه در اين باره نوشته اند؛ مي تواند مفيد باشد، كه از براى تشخيص زمينه ها و استعدادها بهره برده، و بتواند آنرا نقطه شروع براى اصلاح و تكميل خود قرار داده؛ و سرمايه اى براى ارتباط و تعامل بهتر با ديگران باشد.
(7)- حتى با وجود شرايط مذكور در منبع مورد مراجعه، خصوصيات ذكر شده تنها بيان كننده زمينه ها و استعدادات و احتمالات موجوده مي باشد، كه شخص براى كنترل و تهذيب نفس خود، با تمركز همت و مراقبت در زمينه هاى احتمالي مشكلات خود، بتواند به آفات احتمالي پيش بيني شده؛ كمتر مبتلا گرديده، بلكه خود را از آن حفظ؛ و ضعفهاى مزبور را جبران؛ و نقايصش را تكميل نمايد.
اين خصوصيات بر فرض صحت و دقت؛ مانند ساير خصوصياتي است كه نوزاد در هنگام تولد به همراه دارد، از قبيل زمينه هاى رشد يا ركود جسمي و يا استعداد ابتلاي به بيماريها، كه دانستن آنها براى والدين هوشيار و جدّي؛ سرمايه خوبي است؛ در جهت تنظيم برنامه مناسب؛ براى حفظ از آن آفات جسمي، و نيز راهنماي مناسبي براى خود شخص در وقت بلوغ؛ جهت تصميم گيريها و برنامه ريزيهاى مناسب غذايي و بهداشتي است، ولذا به هيچ وجه نمي تواند بهانه توجيه سستي و ضعفهاى يك شخص شده، و يا دستاويزي براى عدم تلاش در جهت حفظ و اصلاح و رشد خويش باشد. [شمارة ثبت: (1316) منبع: المسائل الهندية]
najm150- تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08
هنگام شناسى
تنجيم و تدبير
سؤال: با توجه به محدوديت و نقص دانش تنجيم موجود؛ و نسبي بودن احكام آن؛ و بر فرض تحصيل آن از منابع معتبر، و محاسبه طالع ميلاد شخص بطور دقيق، آيا احكام و ويژگيهاى استخراج شده، چه مفهومي دارد؟ آيا مانند يك مسير غير قابل تدبير و تغيير است؟ آيا شخصي كه خودش در انتخاب زمان ولادتش دخالتي نداشته؛ چگونه بايد تحمل توابع اين انتخاب را داشته باشد؟
جواب:
(1)- بنابر فرض مذكور، نتايج علم مزبور مانند ساير علوم است، مثلا علم ژنتيك و يا جغرافيا، همانطور كه بر اساس بررسي ژنتيك يك فرد؛ استعدادهاي مقاومت يا ضعف وي در مقابل بيماريها مشخص مي شود، و يا با اطلاع از خصوصيات آب و هواي منطقه اى (بسيار خشك يا بسيار مرطوب) مي توان مواردي كه مانع مشكل بوده يا زمينه بروز اشكال است را فهميد، و بر اساس آن امور را تدبير كرد؛ در اين علم نيز چنين است، كه اگر از راه آن بدست آمد كه مثلا شخص در مواجهه با مشكلات واقعيت گرا نبوده، يا از نگرانيهاى غير واقعي بسيار متأثر مي شود، با اطلاع از اين شخص مراقبت مي كند، كه در مواجهه با مشكلات واقع بينانه بوده، و از قبل آمادگي داشته و به نگرانيهاي زيادي كه غير واقعي است اهميت نمي دهد، نه اينكه با دانستن آن؛ در انفعال از اين زمينه ها بيشتر ميدان بدهد.
همانطور كه وقتي شخصي مطلع شده، بطور ژنتيك استعداد ابتلا به چاقي مفرط يا بيماري قند را دارد، در صورت عدم رعايت جدّي پرهيزهاى پيشگيرانه مربوطه؛ امكان ابتلاي او به اين بيماريها بيشتر است، و يا اگر كسي مطلع شود كه خصوصيت آب و هواى منطقه سكونتش بسيار مرطوبي است، ضمن اينكه مي داند مثلا مشكل خشكي پوست ندارد، در مقابل مي داند، كه آب و هواى مرطوب؛ زمينه مناسب براى پيدايش بيماريهاى وبايي است، با اين دانش امور بهداشت و سلامت خود را تدبير و تنظيم مي كند، در علم تنجيم هم با اطلاع مناسب، شرايط خودش و امكانات و ضعفها و زمينه هاى ابتلاي خود را مي شناسد، و برايش برنامه ريزي مي كند، علم تنجيم صحيح مي تواند فرصتهاى مناسب و مشكل ساز را به شخص بنمايد، البته بديهي است شخصي كه نتايج علمي را در تشخيص شرايط خود و محيط خود بطور مناسب در نظر نگيرد، كمتر از امكانات مناسب استفاده كرده؛ و بيشتر در معرض آفتهاي مربوطه قرار مي گيرد، همانطور كه وقتي شخص على رغم اطلاع از خشكي و حرارت هوا، مراقبت لازم را نمي كند، خشكي پوست و چه بسا ضايعات ديگر را مبتلا مي شود، همچنين شخصي كه ناسازگاري هنگامي را براى تأسيس امري مراعات نمي كند، امكان موفقيتش در آن كار كمتر شده، و احتمال شكستش بيشتر است.
(2)- با همه اينها دانش مزبور بر فرض صحت و اعتبار منبع تنها بخشي از امكانات موفقيت را مي تواند بنمايد، چونكه تشخيص اين علم (موجود نزد بشر)؛ نسبي است، افزون بر همه اينها زمام همه امور بدست خداوند قادر متعال است، كه فرموده است و لله عاقبه الأمور، ولذاست كه شرع شريف ضمن تعليم شخص به حسن تدبير امور بر اساس دانايي و عقل و مشورت با اهل خبره در هر كار، و توصيه به مراعات برخي احكام فلكي آسان (مانند قمر در عقرب و..)، همچنين به توسل و نيايش و توكل و تفويض امور به حق تعالى و تسليم و راضي بودن به نتايج امور؛ نيز توصيه بلكه تأكيد نموده است.
(3)- دخالت نداشتن شخص در انتخاب تاريخ و مكان ولادت، بيشتر از انواع مختلف تصميم گيريهايي كه براى اين شخص توسط ديگران مي شود نبوده؛ و يكي از موارد بسيار اين مقوله است، امروزه همه از دخالت علم وراثت و ژنتيك در تكون بدن و شخصيت هر كسي مطلعند؛ تفاوت افراد در امتيازات ژنتيك و يا بهره آنها از ضعفهاى ژنتيك؛ امري است كه بر همگان واضح است، طبعا نتيجه و محصول آميزش اين تفاوتها؛ چه امتيازات ژنتيكي باشد يا اختلالات ژنتيكي؛ نيز امري مسلم است، كه به شخص نوزاد منتقل مي شود، از اين موضوع گذشته تأثير محيط و شرايط انعقاد نطفه و دوران حمل و رضاع و بعد از آن از جهات مختلف طبي و رواني و معنوي و.. در تكون شخص و وضعيت او دخالت دارد، و نظير اين امور كه در تكون شخص دخالت داشته و توسط خود شخص انتخاب نمي شود، بسيار مي باشد، با قدري تأمل؛ موارد ديگري را نيز مي توانيد دريابيد.
(4)- بر فرض اينكه همه عوامل مؤثر در تكون شخص به اختيار خود وى بود؛ آيا واقعا بهترين انتخاب را مي كرد؟ انسان ساخته و پرداخت شده و بسته بندي شده به دنيا مي آيد، تا مدتها هم كه عمده كارهايش را ديگران متكفلند، مانند برخي از ديگر موجودات نيست كه فورا و كمي بعد از ولادت بايد خودش را اداره كند، با همه اينها و بعد از گذران دروان سستي كودكي؛ و غفلت نوجواني؛ وقتي به دوران جواني مي رسد، كه هم مزاجش قوي بوده؛ و هم عقل دارد، همه تعاليم حيات بخش هم كه برايش مهيا و فراهم است، ولى اين شخص براى كوچكترين تغييرها در خودش؛ چقدر حاضر است همت كند؟ چقدر اقدام به تغيير عادتهاى ناقص و اشتباه مي نمايد؟ وقتي اين شخص براى رعايت چند دستور ساده اى كه هم از روي عقيده و هم تجربه؛ نتيجه اش برايش واضح است، تعلل مي كند، (مانند خواب ماندن بين الطلوعين كه ارتباطش با گرفتاريهاى مادي و معنوي مسلّم است) چطور اين شخص همّت داشت كه تمام انتخابهاى بهتر را دنبالش برود تا بشناسد و برگزيند؟ و آيا حاضر بود براى پياده كردنش همه زحمات را متحمل شده؛ و تاوانش را با كمال ميل بپردازد؟! وقتي شخص يكي دو توصيه ساده را نيز كه از تعلم شرع مطلع مي شود؛ در فكر اين است كه چطور بتواند عذر ترخيص پيدا كند؛ چطور اين شخص ظرفيت تدبير و تنظيم همه موارد ديگر را داشت؟! آيا الآن در انتخابهايش چقدر واقعيتها ملاكهاى عقلي ديني را ترجيح مي دهد؟ و چقدر دنبال اميالش هست؟ آيا همانها كه اظهار علاقمندي به ارزشهاى عقلي و ديني را مي نمايند، واقعا چقدر دنبال پياده كردن صرف آنها هستند؟ و چقدر به دنبال پياده كردن ميلشان؛ (فقط تا حدّي كه خيلي با ارزشها مخالفت نكند) هستند؟ آيا دسته دوم بيشتر نيستند؟ ولى به هر حال راه براى تدارك ضعفهاى گذشته همواره باز بوده؛ و اهل همّت و جدّيت؛ با ازدياد معرفت لازم و عزم راسخ؛ براى تغيير و تصحيح مناسب؛ به لطف حق موفق خواهند بود.
(5)- نكته مهمتر از همه اينها اينكه: پيدايش سؤال مذكور (ولو ناخواسته) ناشي از يك تفكر و نگرش مادّي صرف است، كه شروع هستي خودش را؛ در پيدايش كالبدي و مادّي؛ يا زاييده شدن مي داند، ولى همانطور كه اهل ايمان معتقدند؛ و آشنايان با معارف حقّه نيز با تفاصيل آن آشنا هستند؛ شروع چرخه زندگي ما از ولادت ما نيست؛ كه پيش از آن چرخها زده ايم و عوالمي را سير كرده و مراحلي را گذرانده ايم؛ براى تذكر بنحو اشاره؛ سير تكون نباتي، حيواني، و انساني؛ جنين، و سوابق هر شخص در عوالم قبل؛ همچون عالم ذرّ؛ شاهد گويايي بر اين گذشته هاست.
از آنجا كه نحوه سير انسان در هر مرحله، ذخيره وي است براى طي كردن مرحله آينده وي، لذا تقدير امكانات شخص و بهره وي از آنها در مرحله اى ؛ محصول نتيجه تلاش و ذخيره خود اوست در مرحله گذشته؛ كه با تلاشهاى هر مرحله اى توفيقات و شانسها، يا محروميتها و موانع را براى مرحله بعد ذخيره مي كند، ولذاست كه فرموده اند: الدنيا مزرعة الآخرة، كه با توشه دنيايي سرمايه سير؛ و ميزان بهره مندي در عوالم بعدي برزخ و قيامت بدست مي آيد. از خداوند كريم خواهانيم كه بر اساس قابليت و استحقاق ما؛ با ما رفتار ننموده، بلكه با فضل و كرم خويش با همه ما رفتار فرمايد؛ و همه ما را در دنيا و برزخ و قيامت؛ سعادتمند قرار دهد. آمين رب العالمين. [شمارة ثبت: (1317) منبع: المسائل الهندية]
سؤال: با توجه به محدوديت و نقص دانش تنجيم موجود؛ و نسبي بودن احكام آن؛ و بر فرض تحصيل آن از منابع معتبر، و محاسبه طالع ميلاد شخص بطور دقيق، آيا احكام و ويژگيهاى استخراج شده، چه مفهومي دارد؟ آيا مانند يك مسير غير قابل تدبير و تغيير است؟ آيا شخصي كه خودش در انتخاب زمان ولادتش دخالتي نداشته؛ چگونه بايد تحمل توابع اين انتخاب را داشته باشد؟
جواب:
(1)- بنابر فرض مذكور، نتايج علم مزبور مانند ساير علوم است، مثلا علم ژنتيك و يا جغرافيا، همانطور كه بر اساس بررسي ژنتيك يك فرد؛ استعدادهاي مقاومت يا ضعف وي در مقابل بيماريها مشخص مي شود، و يا با اطلاع از خصوصيات آب و هواي منطقه اى (بسيار خشك يا بسيار مرطوب) مي توان مواردي كه مانع مشكل بوده يا زمينه بروز اشكال است را فهميد، و بر اساس آن امور را تدبير كرد؛ در اين علم نيز چنين است، كه اگر از راه آن بدست آمد كه مثلا شخص در مواجهه با مشكلات واقعيت گرا نبوده، يا از نگرانيهاى غير واقعي بسيار متأثر مي شود، با اطلاع از اين شخص مراقبت مي كند، كه در مواجهه با مشكلات واقع بينانه بوده، و از قبل آمادگي داشته و به نگرانيهاي زيادي كه غير واقعي است اهميت نمي دهد، نه اينكه با دانستن آن؛ در انفعال از اين زمينه ها بيشتر ميدان بدهد.
همانطور كه وقتي شخصي مطلع شده، بطور ژنتيك استعداد ابتلا به چاقي مفرط يا بيماري قند را دارد، در صورت عدم رعايت جدّي پرهيزهاى پيشگيرانه مربوطه؛ امكان ابتلاي او به اين بيماريها بيشتر است، و يا اگر كسي مطلع شود كه خصوصيت آب و هواى منطقه سكونتش بسيار مرطوبي است، ضمن اينكه مي داند مثلا مشكل خشكي پوست ندارد، در مقابل مي داند، كه آب و هواى مرطوب؛ زمينه مناسب براى پيدايش بيماريهاى وبايي است، با اين دانش امور بهداشت و سلامت خود را تدبير و تنظيم مي كند، در علم تنجيم هم با اطلاع مناسب، شرايط خودش و امكانات و ضعفها و زمينه هاى ابتلاي خود را مي شناسد، و برايش برنامه ريزي مي كند، علم تنجيم صحيح مي تواند فرصتهاى مناسب و مشكل ساز را به شخص بنمايد، البته بديهي است شخصي كه نتايج علمي را در تشخيص شرايط خود و محيط خود بطور مناسب در نظر نگيرد، كمتر از امكانات مناسب استفاده كرده؛ و بيشتر در معرض آفتهاي مربوطه قرار مي گيرد، همانطور كه وقتي شخص على رغم اطلاع از خشكي و حرارت هوا، مراقبت لازم را نمي كند، خشكي پوست و چه بسا ضايعات ديگر را مبتلا مي شود، همچنين شخصي كه ناسازگاري هنگامي را براى تأسيس امري مراعات نمي كند، امكان موفقيتش در آن كار كمتر شده، و احتمال شكستش بيشتر است.
(2)- با همه اينها دانش مزبور بر فرض صحت و اعتبار منبع تنها بخشي از امكانات موفقيت را مي تواند بنمايد، چونكه تشخيص اين علم (موجود نزد بشر)؛ نسبي است، افزون بر همه اينها زمام همه امور بدست خداوند قادر متعال است، كه فرموده است و لله عاقبه الأمور، ولذاست كه شرع شريف ضمن تعليم شخص به حسن تدبير امور بر اساس دانايي و عقل و مشورت با اهل خبره در هر كار، و توصيه به مراعات برخي احكام فلكي آسان (مانند قمر در عقرب و..)، همچنين به توسل و نيايش و توكل و تفويض امور به حق تعالى و تسليم و راضي بودن به نتايج امور؛ نيز توصيه بلكه تأكيد نموده است.
(3)- دخالت نداشتن شخص در انتخاب تاريخ و مكان ولادت، بيشتر از انواع مختلف تصميم گيريهايي كه براى اين شخص توسط ديگران مي شود نبوده؛ و يكي از موارد بسيار اين مقوله است، امروزه همه از دخالت علم وراثت و ژنتيك در تكون بدن و شخصيت هر كسي مطلعند؛ تفاوت افراد در امتيازات ژنتيك و يا بهره آنها از ضعفهاى ژنتيك؛ امري است كه بر همگان واضح است، طبعا نتيجه و محصول آميزش اين تفاوتها؛ چه امتيازات ژنتيكي باشد يا اختلالات ژنتيكي؛ نيز امري مسلم است، كه به شخص نوزاد منتقل مي شود، از اين موضوع گذشته تأثير محيط و شرايط انعقاد نطفه و دوران حمل و رضاع و بعد از آن از جهات مختلف طبي و رواني و معنوي و.. در تكون شخص و وضعيت او دخالت دارد، و نظير اين امور كه در تكون شخص دخالت داشته و توسط خود شخص انتخاب نمي شود، بسيار مي باشد، با قدري تأمل؛ موارد ديگري را نيز مي توانيد دريابيد.
(4)- بر فرض اينكه همه عوامل مؤثر در تكون شخص به اختيار خود وى بود؛ آيا واقعا بهترين انتخاب را مي كرد؟ انسان ساخته و پرداخت شده و بسته بندي شده به دنيا مي آيد، تا مدتها هم كه عمده كارهايش را ديگران متكفلند، مانند برخي از ديگر موجودات نيست كه فورا و كمي بعد از ولادت بايد خودش را اداره كند، با همه اينها و بعد از گذران دروان سستي كودكي؛ و غفلت نوجواني؛ وقتي به دوران جواني مي رسد، كه هم مزاجش قوي بوده؛ و هم عقل دارد، همه تعاليم حيات بخش هم كه برايش مهيا و فراهم است، ولى اين شخص براى كوچكترين تغييرها در خودش؛ چقدر حاضر است همت كند؟ چقدر اقدام به تغيير عادتهاى ناقص و اشتباه مي نمايد؟ وقتي اين شخص براى رعايت چند دستور ساده اى كه هم از روي عقيده و هم تجربه؛ نتيجه اش برايش واضح است، تعلل مي كند، (مانند خواب ماندن بين الطلوعين كه ارتباطش با گرفتاريهاى مادي و معنوي مسلّم است) چطور اين شخص همّت داشت كه تمام انتخابهاى بهتر را دنبالش برود تا بشناسد و برگزيند؟ و آيا حاضر بود براى پياده كردنش همه زحمات را متحمل شده؛ و تاوانش را با كمال ميل بپردازد؟! وقتي شخص يكي دو توصيه ساده را نيز كه از تعلم شرع مطلع مي شود؛ در فكر اين است كه چطور بتواند عذر ترخيص پيدا كند؛ چطور اين شخص ظرفيت تدبير و تنظيم همه موارد ديگر را داشت؟! آيا الآن در انتخابهايش چقدر واقعيتها ملاكهاى عقلي ديني را ترجيح مي دهد؟ و چقدر دنبال اميالش هست؟ آيا همانها كه اظهار علاقمندي به ارزشهاى عقلي و ديني را مي نمايند، واقعا چقدر دنبال پياده كردن صرف آنها هستند؟ و چقدر به دنبال پياده كردن ميلشان؛ (فقط تا حدّي كه خيلي با ارزشها مخالفت نكند) هستند؟ آيا دسته دوم بيشتر نيستند؟ ولى به هر حال راه براى تدارك ضعفهاى گذشته همواره باز بوده؛ و اهل همّت و جدّيت؛ با ازدياد معرفت لازم و عزم راسخ؛ براى تغيير و تصحيح مناسب؛ به لطف حق موفق خواهند بود.
(5)- نكته مهمتر از همه اينها اينكه: پيدايش سؤال مذكور (ولو ناخواسته) ناشي از يك تفكر و نگرش مادّي صرف است، كه شروع هستي خودش را؛ در پيدايش كالبدي و مادّي؛ يا زاييده شدن مي داند، ولى همانطور كه اهل ايمان معتقدند؛ و آشنايان با معارف حقّه نيز با تفاصيل آن آشنا هستند؛ شروع چرخه زندگي ما از ولادت ما نيست؛ كه پيش از آن چرخها زده ايم و عوالمي را سير كرده و مراحلي را گذرانده ايم؛ براى تذكر بنحو اشاره؛ سير تكون نباتي، حيواني، و انساني؛ جنين، و سوابق هر شخص در عوالم قبل؛ همچون عالم ذرّ؛ شاهد گويايي بر اين گذشته هاست.
از آنجا كه نحوه سير انسان در هر مرحله، ذخيره وي است براى طي كردن مرحله آينده وي، لذا تقدير امكانات شخص و بهره وي از آنها در مرحله اى ؛ محصول نتيجه تلاش و ذخيره خود اوست در مرحله گذشته؛ كه با تلاشهاى هر مرحله اى توفيقات و شانسها، يا محروميتها و موانع را براى مرحله بعد ذخيره مي كند، ولذاست كه فرموده اند: الدنيا مزرعة الآخرة، كه با توشه دنيايي سرمايه سير؛ و ميزان بهره مندي در عوالم بعدي برزخ و قيامت بدست مي آيد. از خداوند كريم خواهانيم كه بر اساس قابليت و استحقاق ما؛ با ما رفتار ننموده، بلكه با فضل و كرم خويش با همه ما رفتار فرمايد؛ و همه ما را در دنيا و برزخ و قيامت؛ سعادتمند قرار دهد. آمين رب العالمين. [شمارة ثبت: (1317) منبع: المسائل الهندية]
najm150- تعداد پستها : 381
Join date : 2009-05-08
حيات اعلى :: پاسخ برگزيده :: آئين معرفت
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد