قدمت آيين حق و شيعيان چينبه اندازه تاريخ اسلام
حيات اعلى :: بنیاد علویان :: علویان جهان
صفحه 1 از 1
قدمت آيين حق و شيعيان چين به اندازه تاريخ اسلام
قدمت آيين حق و شيعيان چين به اندازه تاريخ اسلام
مجله حيات اعلى: مطلبي را در اينجا براى شما بيان مي كنيم كه عموم مسلمين بلكه خواص ايشان نيز كمتر با آن آشنا هستند، تفصيل مطلب مقاله مستقلي مي طلبد ولى بطور اشاره اينجا يادآور مي شويم:
برخلاف اينكه سرزمين چين دورترين جا نسبت به ديار حجاز مركز اسلام مي باشد، ولى بر اساس منابع معتبر و اسناد ملي كهن چين: چينيها قبل از انتشار اسلام با اسلام مرتبط شده اند، به دنبال خوابي كه امبراطور چين (تاي تسونگ) مي بيند و از طلوع بيامبري در سرزمين عرب مطلع مي شود فرستادكاني را به مكه مي فرستد و در اوايل بعثت بيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) به حضور بيامبر مي رسند، بنابرنقل منابع چين حضرتش كروهي را به رياست دايي خودشان به جين مي فرستند، كه مورد استقبال و اكرام امبراطور قرار مي كيرند و در آنجا دعوت به اسلام را شروع مي كنند. لذا سابقه اسلام و تشيع در چين به اول اسلام برمي كردد، اكر كسي تاریخ هنر رزمی چینی كونكَفو یا «ووشو» را بررسي كرده باشد؛ در ميان رشته هاى مختلف آن نام كنكَفوي مسلمان نيز برده مي شود و از ميان تكنيكهاى مختلف آن روشي با نام "عصاي علي" نيز كَواه خوبي بر ارتباط ديرينه سرزمين چين با آئين حق مي باشد.
البته ورود اسلام به نواحي مختلف چين در سالها و قرون بعدي نيز بوسيله تجار سياحان سباهيان مسلمان و.. وارد و مورد تجديد تبليغ و نشر قرار كرفته است. در كزارش زير تنها به سابقه بانصدساله تشيع در يكي از نواحي چين برداخته مي شود، ولى به معني آغاز ارتباط اين سرزمين با آئين حق نمي باشد.
علىرغم حضور پررنگ فرهنگ شيعى در اكثر مناطق مسلماننشين چين و نقش مؤثر شيعيان و ايرانيان در گسترش اسلام در اين كشور، متأسفانه تعداد شيعيان ساكن در اين منطقه خيلى كم و محدود به چند هزار نفر ساكن در منطقه ياركند از استان سينكيانگ است كه از نظر اقتصادى، فرهنگى و آموزشى در استضعاف كامل به سر مىبرند. براساس شواهد تاريخى مهاجرت نياكان اين شيعيان از منطقه كشمير هندوستان به ياركند در قرن شانزدهم و در دوران حاكميت عبدالرشيدخان حاكم مسلمان منطقه صورت گرفته است. عبدالرشيدخان در دوران صدارت خود از مسلمانان مناطق كشمير و بلتستان جهت كمك به وى در امر حكومتى و نظامى در خواست مساعدت نمود كه تعدادى از مسلمانان از جمله شيعيان به اين منطقه كوچ نمودند. از جمله افرادى كه به اين منطقه مهاجرت كرد يك عالم شيعى به نام مير حيدرعلى خان بود كه جهت مداواى بيماران منطقه و طبابت آنان به ياركند مهاجرت و در آن جا ساكن شد. پس از مدتى وى با دختر عبدالرشيدخان ازدواج و با فراخواندن بعضى از ياران خود از منطقه كشمير و بلتستان كمكم تجارت بين منطقه سينكيانگ و كشمير و بلتستان رونق گرفت و از ازدواج بستگان آنان با يكديگر همبستگى بيشترى بين شيعيان اين مناطق ايجاد شد. از سوى ديگر آفاق خواجه يكى از رهبران طريقتهاى صوفيه منطقه كه از سوى حكومت مركزى چين نيز حمايت مىشد به مبارزه عليه سلطان عبدالرشيد و ميرحيدر على پرداخت. پس از فوت عبدالرشيد خان، برادرش عبدالرحمن خان به حكومت رسيد كه وى نيز پس از مدتى از سوى عوامل آفاق خواجه مسموم شد و از دنيا رفت. نيروى دفاعى منطقه هم از سوى طرفداران آفاق خواجه متلاشى و حكومت عبدالرشيد سقوط كرد. با سقوط حكومت عبدالرشيد و استيلاى نيروهاى طرفدار آفاق خواجه، شيعيان مهاجر ساكن در منطقه نيز شديداً تحت فشار قرار گرفته و اغلب اجباراً با برجاى گذاشتن مايملك خود به موطن اصلى نياكان خود يعنى كشمير و بلتستان بازگشتند. معدود شيعيان باقى مانده در منطقه نيز به دليل غير بومى بودن تحت فشار حاكمان محلى قرار گرفته و منزوى شدند.
در سال 1920 با حاكميت كومين تانگ بر منطقه، پس از سقوط سلسله امپراتورى چين مجدداً آزادى اديان برقرار و افرادى كه اجباراً منطقه را ترك نموده بودند از جمله تعدادى از شيعيان منطقه بلتسان و كشمير به منطقه ياركند بازگشتند و به فعاليتهاى تجارى و بازرگانى و تبليغات دينى خود پرداختند. اين بار شيعيان مهاجر در شهر ياركند و اطراف آن ساكن و با تأسيس مدارس دينى به تبليغات اسلامى پرداختند. همزمان تعدادى از علما و تجار ايرانى نيز كه در گذشته با اين منطقه در ارتباط بودند با شيعيان ياركند ارتباط برقرار كرده و برخى از متون درسى و كتابهاى تفسيرى را از زبان فارسى به تركى اويغورى ترجمه و تبليغات اسلامى (و تا حدودى شيعى) دوباره رونق گرفت.
در سال 1949 با حاكم شدن حزب كمونيست و شكست حزب كومين تانگ، مجدداً عرصه بر پيروان تمام اديان از جمله مسلمانان و شيعيان تنگ و فعاليتهاى دينى و تبليغات دينى متوقف و اموال و دارايىهاى شخصى مسلمانان و موقوفات متعلق به اماكن و مدارس دينى آنان مصادره و مردم به اجبار در مزارع دولتى به بيگارى گرفته شده و مساجد و مدارس نيز تعطيل شدند.
در سال 1977 پس از مرگ مائو و پايان دوران انقلاب فرهنگى، رهبران جديد آزادىهايى را در زمينه برگزارى مراسمهاى دينى به مسلمانان داده و بيگارى كشيدن از مردم ممنوع و زمينهاى كشاورزى به صورت اجاره در اختيار آنان قرار گرفت. در سال 1982 اغلب زمينهاى مصادره شده به صاحبان اصلى آنها بازگردانده شد. در چنين شرايطى معدود شيعيان منطقه نيز كه به صورت پراكنده در شهرها و روستاها زندگى مىكردند به تدريج با هم ارتباط برقرار نموده و در سال 1988 با رايزنى فرهنگى سفارت جمهورى اسلامى ايران تماس برقرار نموده و از آنان براى شركت در مراسم عزادارى ماه محرم دعوت به عمل آوردند. ولى برگزارى اين مراسم به دليل مخالفت دولت متوقف و اين ارتباط نيز قطع شد.
در سال 1991 شيخ محمود على اكبر روحانى و مبلغ منطقه كه به عنوان پزشك سنتى به امر طبابت مشغول بود، به همراه فرزندش نور محمدخان در حين انجام تبليغات دينى دستگير و پس از مدتى زندانى شدن آزاد گرديد. در اثر اصلاحات اقتصادى و اجراى سياست درهاى باز، رفته رفته شيعيان منطقه نيز تا حدودى فعالتر شده و با برگزارى مخفيانه و نيمه علنى مراسمهاى مذهبى به ويژه در ايام ماه محرم به فعاليت پرداخته و فعالانه به آموزش مسائل دينى و تبليغات شيعى در بين پيروان اهل بيت در منطقه پرداختند.
در سال 1997 اكبر محمود پسر ديگر محمود على اكبر جهت تحصيل علوم دينى از طريق پاكستان عازم ايران شد و پس از دو سال اقامت و تحصيل در قم به عنوان مبلغ دينى به شهر ياركند مراجعت كرد. پس از آن از طرق مختلف ارتباط خود را با رايزنى فرهنگى سفارت گسترش داده و در حد بضاعت علمى خود و به صورت غيررسمى و نيمه علنى به تربيت نيرو و گسترش معارف اهل بيت پرداخت. در طول اين مدت وى چند بار به قم مسافرت و با مساعدت برخى از پيروان اهل بيت، فعاليتهاى آموزشى و تبليغى خوبى را آغاز نمود. شيخ محمود على اكبر در سال 2004 به علت كهولت سن دارفانى را وداع گفته و جامعه كوچك شيعيان منطقه مرشد و پير خود را از دست دادند.
اكبر محمود به همراه برادرانش مسئوليت ساماندهى شيعيان و ادامه روند تبليغات معارف اهل بيت (ع) را در منطقه دنبال و با همكارى و هماهنگى مسئولين دولتى محلى به ايجاد ارتباط با ساير علماى منطقه پرداخته و جامعه شيعيان را از حالت انزوا و درونگرايى خارج و رفتهرفته روابط خود را با ساير مسلمانان به ويژه پيروان طريقتهاى مختلف صوفيه كه به اهل بيت ارادت مىورزند گسترش داده و با مسئولين دولتى و مقامات محلى ارتباط برقرار نمود.
اين ارتباطات باعث كاهش حساسيت مقامهاى محلى و جامعه اهل سنت منطقه نسبت به فعاليت اقليت كوچك شيعه شده و در برخى موارد با همكارى آنان نسبت به برگزارى گسترده مراسم عاشورا و دهه اول محرم اقدام نمودند كه بازتاب مثبت گستردهاى در منطقه داشت و موجب شد از تبليغات منفى گروههاى سلفى عليه شيعه كاسته شود.
تنها مركز فرهنگى فعال شيعيان در منطقه، حسينيه كهنه و فرسوده شهر ياركند است كه اخيراً با كمكهاى مالى افراد خير در حال بازسازى است. در اين حسينيه مراسمهاى مذهبى از قبيل مراسم عزادارى دهه محرم، دعاى كميل و كلاسهاى آموزشى شيعيان برگزار مىشود و علاقهمندان به خاندان پيامبر اسلام و شيعيان محروم از ساير شهرها و روستاها براى شركت در مراسم به اين حسينيه مىآيند.
شيعيان ياركند قبرستان خاص خود را نيز دارند كه اكثر شخصيتهاى ممتاز شيعه در منطقه از گذشته تاكنون و همچنين ساير افراد در طول دويست سال گذشته در اين قبرستان اختصاصى كه محصور به ديوار نسبتا مناسبى نيز هست دفن شدهاند.
مجله حيات اعلى: مطلبي را در اينجا براى شما بيان مي كنيم كه عموم مسلمين بلكه خواص ايشان نيز كمتر با آن آشنا هستند، تفصيل مطلب مقاله مستقلي مي طلبد ولى بطور اشاره اينجا يادآور مي شويم:
برخلاف اينكه سرزمين چين دورترين جا نسبت به ديار حجاز مركز اسلام مي باشد، ولى بر اساس منابع معتبر و اسناد ملي كهن چين: چينيها قبل از انتشار اسلام با اسلام مرتبط شده اند، به دنبال خوابي كه امبراطور چين (تاي تسونگ) مي بيند و از طلوع بيامبري در سرزمين عرب مطلع مي شود فرستادكاني را به مكه مي فرستد و در اوايل بعثت بيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) به حضور بيامبر مي رسند، بنابرنقل منابع چين حضرتش كروهي را به رياست دايي خودشان به جين مي فرستند، كه مورد استقبال و اكرام امبراطور قرار مي كيرند و در آنجا دعوت به اسلام را شروع مي كنند. لذا سابقه اسلام و تشيع در چين به اول اسلام برمي كردد، اكر كسي تاریخ هنر رزمی چینی كونكَفو یا «ووشو» را بررسي كرده باشد؛ در ميان رشته هاى مختلف آن نام كنكَفوي مسلمان نيز برده مي شود و از ميان تكنيكهاى مختلف آن روشي با نام "عصاي علي" نيز كَواه خوبي بر ارتباط ديرينه سرزمين چين با آئين حق مي باشد.
البته ورود اسلام به نواحي مختلف چين در سالها و قرون بعدي نيز بوسيله تجار سياحان سباهيان مسلمان و.. وارد و مورد تجديد تبليغ و نشر قرار كرفته است. در كزارش زير تنها به سابقه بانصدساله تشيع در يكي از نواحي چين برداخته مي شود، ولى به معني آغاز ارتباط اين سرزمين با آئين حق نمي باشد.
علىرغم حضور پررنگ فرهنگ شيعى در اكثر مناطق مسلماننشين چين و نقش مؤثر شيعيان و ايرانيان در گسترش اسلام در اين كشور، متأسفانه تعداد شيعيان ساكن در اين منطقه خيلى كم و محدود به چند هزار نفر ساكن در منطقه ياركند از استان سينكيانگ است كه از نظر اقتصادى، فرهنگى و آموزشى در استضعاف كامل به سر مىبرند. براساس شواهد تاريخى مهاجرت نياكان اين شيعيان از منطقه كشمير هندوستان به ياركند در قرن شانزدهم و در دوران حاكميت عبدالرشيدخان حاكم مسلمان منطقه صورت گرفته است. عبدالرشيدخان در دوران صدارت خود از مسلمانان مناطق كشمير و بلتستان جهت كمك به وى در امر حكومتى و نظامى در خواست مساعدت نمود كه تعدادى از مسلمانان از جمله شيعيان به اين منطقه كوچ نمودند. از جمله افرادى كه به اين منطقه مهاجرت كرد يك عالم شيعى به نام مير حيدرعلى خان بود كه جهت مداواى بيماران منطقه و طبابت آنان به ياركند مهاجرت و در آن جا ساكن شد. پس از مدتى وى با دختر عبدالرشيدخان ازدواج و با فراخواندن بعضى از ياران خود از منطقه كشمير و بلتستان كمكم تجارت بين منطقه سينكيانگ و كشمير و بلتستان رونق گرفت و از ازدواج بستگان آنان با يكديگر همبستگى بيشترى بين شيعيان اين مناطق ايجاد شد. از سوى ديگر آفاق خواجه يكى از رهبران طريقتهاى صوفيه منطقه كه از سوى حكومت مركزى چين نيز حمايت مىشد به مبارزه عليه سلطان عبدالرشيد و ميرحيدر على پرداخت. پس از فوت عبدالرشيد خان، برادرش عبدالرحمن خان به حكومت رسيد كه وى نيز پس از مدتى از سوى عوامل آفاق خواجه مسموم شد و از دنيا رفت. نيروى دفاعى منطقه هم از سوى طرفداران آفاق خواجه متلاشى و حكومت عبدالرشيد سقوط كرد. با سقوط حكومت عبدالرشيد و استيلاى نيروهاى طرفدار آفاق خواجه، شيعيان مهاجر ساكن در منطقه نيز شديداً تحت فشار قرار گرفته و اغلب اجباراً با برجاى گذاشتن مايملك خود به موطن اصلى نياكان خود يعنى كشمير و بلتستان بازگشتند. معدود شيعيان باقى مانده در منطقه نيز به دليل غير بومى بودن تحت فشار حاكمان محلى قرار گرفته و منزوى شدند.
در سال 1920 با حاكميت كومين تانگ بر منطقه، پس از سقوط سلسله امپراتورى چين مجدداً آزادى اديان برقرار و افرادى كه اجباراً منطقه را ترك نموده بودند از جمله تعدادى از شيعيان منطقه بلتسان و كشمير به منطقه ياركند بازگشتند و به فعاليتهاى تجارى و بازرگانى و تبليغات دينى خود پرداختند. اين بار شيعيان مهاجر در شهر ياركند و اطراف آن ساكن و با تأسيس مدارس دينى به تبليغات اسلامى پرداختند. همزمان تعدادى از علما و تجار ايرانى نيز كه در گذشته با اين منطقه در ارتباط بودند با شيعيان ياركند ارتباط برقرار كرده و برخى از متون درسى و كتابهاى تفسيرى را از زبان فارسى به تركى اويغورى ترجمه و تبليغات اسلامى (و تا حدودى شيعى) دوباره رونق گرفت.
در سال 1949 با حاكم شدن حزب كمونيست و شكست حزب كومين تانگ، مجدداً عرصه بر پيروان تمام اديان از جمله مسلمانان و شيعيان تنگ و فعاليتهاى دينى و تبليغات دينى متوقف و اموال و دارايىهاى شخصى مسلمانان و موقوفات متعلق به اماكن و مدارس دينى آنان مصادره و مردم به اجبار در مزارع دولتى به بيگارى گرفته شده و مساجد و مدارس نيز تعطيل شدند.
در سال 1977 پس از مرگ مائو و پايان دوران انقلاب فرهنگى، رهبران جديد آزادىهايى را در زمينه برگزارى مراسمهاى دينى به مسلمانان داده و بيگارى كشيدن از مردم ممنوع و زمينهاى كشاورزى به صورت اجاره در اختيار آنان قرار گرفت. در سال 1982 اغلب زمينهاى مصادره شده به صاحبان اصلى آنها بازگردانده شد. در چنين شرايطى معدود شيعيان منطقه نيز كه به صورت پراكنده در شهرها و روستاها زندگى مىكردند به تدريج با هم ارتباط برقرار نموده و در سال 1988 با رايزنى فرهنگى سفارت جمهورى اسلامى ايران تماس برقرار نموده و از آنان براى شركت در مراسم عزادارى ماه محرم دعوت به عمل آوردند. ولى برگزارى اين مراسم به دليل مخالفت دولت متوقف و اين ارتباط نيز قطع شد.
در سال 1991 شيخ محمود على اكبر روحانى و مبلغ منطقه كه به عنوان پزشك سنتى به امر طبابت مشغول بود، به همراه فرزندش نور محمدخان در حين انجام تبليغات دينى دستگير و پس از مدتى زندانى شدن آزاد گرديد. در اثر اصلاحات اقتصادى و اجراى سياست درهاى باز، رفته رفته شيعيان منطقه نيز تا حدودى فعالتر شده و با برگزارى مخفيانه و نيمه علنى مراسمهاى مذهبى به ويژه در ايام ماه محرم به فعاليت پرداخته و فعالانه به آموزش مسائل دينى و تبليغات شيعى در بين پيروان اهل بيت در منطقه پرداختند.
در سال 1997 اكبر محمود پسر ديگر محمود على اكبر جهت تحصيل علوم دينى از طريق پاكستان عازم ايران شد و پس از دو سال اقامت و تحصيل در قم به عنوان مبلغ دينى به شهر ياركند مراجعت كرد. پس از آن از طرق مختلف ارتباط خود را با رايزنى فرهنگى سفارت گسترش داده و در حد بضاعت علمى خود و به صورت غيررسمى و نيمه علنى به تربيت نيرو و گسترش معارف اهل بيت پرداخت. در طول اين مدت وى چند بار به قم مسافرت و با مساعدت برخى از پيروان اهل بيت، فعاليتهاى آموزشى و تبليغى خوبى را آغاز نمود. شيخ محمود على اكبر در سال 2004 به علت كهولت سن دارفانى را وداع گفته و جامعه كوچك شيعيان منطقه مرشد و پير خود را از دست دادند.
اكبر محمود به همراه برادرانش مسئوليت ساماندهى شيعيان و ادامه روند تبليغات معارف اهل بيت (ع) را در منطقه دنبال و با همكارى و هماهنگى مسئولين دولتى محلى به ايجاد ارتباط با ساير علماى منطقه پرداخته و جامعه شيعيان را از حالت انزوا و درونگرايى خارج و رفتهرفته روابط خود را با ساير مسلمانان به ويژه پيروان طريقتهاى مختلف صوفيه كه به اهل بيت ارادت مىورزند گسترش داده و با مسئولين دولتى و مقامات محلى ارتباط برقرار نمود.
اين ارتباطات باعث كاهش حساسيت مقامهاى محلى و جامعه اهل سنت منطقه نسبت به فعاليت اقليت كوچك شيعه شده و در برخى موارد با همكارى آنان نسبت به برگزارى گسترده مراسم عاشورا و دهه اول محرم اقدام نمودند كه بازتاب مثبت گستردهاى در منطقه داشت و موجب شد از تبليغات منفى گروههاى سلفى عليه شيعه كاسته شود.
تنها مركز فرهنگى فعال شيعيان در منطقه، حسينيه كهنه و فرسوده شهر ياركند است كه اخيراً با كمكهاى مالى افراد خير در حال بازسازى است. در اين حسينيه مراسمهاى مذهبى از قبيل مراسم عزادارى دهه محرم، دعاى كميل و كلاسهاى آموزشى شيعيان برگزار مىشود و علاقهمندان به خاندان پيامبر اسلام و شيعيان محروم از ساير شهرها و روستاها براى شركت در مراسم به اين حسينيه مىآيند.
شيعيان ياركند قبرستان خاص خود را نيز دارند كه اكثر شخصيتهاى ممتاز شيعه در منطقه از گذشته تاكنون و همچنين ساير افراد در طول دويست سال گذشته در اين قبرستان اختصاصى كه محصور به ديوار نسبتا مناسبى نيز هست دفن شدهاند.
najm134- تعداد پستها : 427
Join date : 2009-04-23
حيات اعلى :: بنیاد علویان :: علویان جهان
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد